چندروز پیش داشتم با خودم فکر می کردم که چرا دانشجوهای ما از همان اول (یعنی از سال 1332) سیاسی بودند و تازه سیاسی تر هم شده اند. همین طور که تحلیل و ریشه یابی می کردم، به عواملی برخوردم که در زیر برای تان توضیح می دهم:
یک- باز بودن فضای سیاسی: اگر این فضای باز نبود چگونه دانشجو می توانست علیه دو قدرت بزرگ جهانی مانند آمریکا و انگلیس و رابطه ی شاه با آن ها اعتراض کند و کشته شود، علیه یک نظام سیاسی انقلاب و آن را سرنگون کند، رئیس جمهورش را نقد کند، در باره ی ورشکستگی اقتصاد، اضمحلال نظام آموزشی، از بین رفتن بنیان نهاد خانواده، شکستن پایه های اخلاق در جامعه، اختلاس ها و زمین خواری ها و هزار چیز دیگر بنشیند و فکر کند و غصه بخورد؟
دو- وجود کرسی های آزاد اندیشی: واقعاً وجود همین کرسی ها باعث شد دانشجوها بتوانند دور هم بنشینند و در باره ی انواع اپلیکیشن ها، فضاهای مجازی خفن، مشکلات سلف سرویس دانشکاه ها تبادل نظر کنند و در خصوص موضوعاتی مانند مواد مخدر، دوستی با جنس مخالف و موارد مهم دیگر هم افزایی لازم را داشته باشند و اتفاقات مهمی را در عرصه ی علم و دانش رقم بزنند.
سه- وجود اساتید سیاسی خوش فکر: به نظر من اگر یک عده اساتید غیر سیاسی و بی سواد از دانشگاه اخراج یا بازنشسته ی اجباری نمی شدند و به جای شان اساتید خوب و همسو به کار گرفته نمی شد، دانشجوی ما نمی توانست به طرف سیاسی شدن حرکت کند.
چهار- ستاره دادن به دانشجو: به نظر می رسد ستاره دادن به دانشجو - همانند ستاره دادن به نیروهای نظامی جهت تشویق و ارتقای درجه- توانسته دانشجو را برای ورود به عرصه ی سیاسی تشویق کند. لذا پیشنهاد می کنم دولت یازدهم هم راه دولت های نهم و دهم را در این مورد ادامه بدهد.
پنج- برگزاری مناظرات متعدد در دانشگاه ها در باره ی مسائل و مشکلات اساسی کشور مانند چپ و راست، اصولگرا و اصلاح طلب، اصولگرایان حامی ولایت و اصلاح طلبان حامی ولایت و...
البته شما با کمی اندیشه می توانید عوامل دیگری را نیز به این عوامل بیفزایید.
.: Weblog Themes By Pichak :.