دیدار از موستار و دیگر شهرهای همجوار
پنج شنبه 28 آبان به سمت شهر «موستار» و بندر «نئوم» و چند شهر کوچک دیگر حرکت کردیم. قبل از موستار روستای «شونیا» و شهر «کنیتس» بسیار جلب توجه می کرد. همچنین شهر «یابلانیتسا» که صبحانه را در آن جا خوردیم. در شهر کوچک و زیبای «یابلانیتسا» پل فلزی معروف جنگ دوم جهانی (پل پیروزی) و توپ و لوکوموتیو آلمانی ها به یادگار نگه داری می شوند. پلی در وسط شهر که در جنگ جهانی به دستور ژنرال تیتو منهدم شد تا آلمانها نتوانند وارد شهر شوند و این موجب پیروزی و حفظ یوگسلاوی گردید.
دو عکس ذیل از پل و قطار
حفظ یادها و یادمانها و آثارِ از خودگذشتگی و شجاعت و... یک ملت، برای نسلهای بعدی امر پسندیده ای است. یک نوع حفظ تاریخ است. بیشتر کشورهای جهان این کار را انجام می دهند، اما بعید می دانم در دیگر کشورها یک گروه و طیفی این آثار معنوی و مادی ملی را مصادره به مطلوب کنند! از آن ابزاری بسازند برای رسیدن به اهداف سیاسی و حفظ شوکت و قدرت خویش، در بوسنی هم اینگونه بود. یعنی وقتی از شجاعتها و ایثار دوران جنگ صحبت می کردند، یک نگاه فرا گروهی و قومیتی داشتند؛ ارتش و نیروهای مردمی و رزمندگان را متعلق به قومیت و دین خاصی نمی دانستند. آیا در ایران هم اینگونه است؟!
بگذریم! به طرف بندر «نئوم» رفتیم. تنها ساحل کشور بوسنی که بیشتر از حدود 20 کیلومتر نیست. دریایی با مناظر زیبا که اکثراً ساکنان آن کروات بودند. جایی که دریای آدریاتیک با جزایر خود خودنمایی می کند. ساحلی بسیار تمییز و زیبا و خلوت، تنها منطقه ای که بوسنی به دریای آزاد راه دارد.
دو عکس از بندر نئوم
در آنجا حفظ تمییزی و پاکی ساحل برای ساکنین و جهانگردان یک فرهنگ بود. به قدری آب دریا تمیز بود که می شد آب آن را نوشید. چون هوا پاییزی بود و کمی سرد، از خیر شنا کردن گذشتیم، ولی پایی به آب زدیم.
بعد از ساعتی استراحت، به سمت شهر بلاگای حرکت کردیم تا از خانقاه دراویش نقشبندیه که در کنار رودخانه بسیار پر آب و زیبایی قرار داشت دیدن کنیم. جایی که به نوعی مرکز استقرار دراویش است. اطراف آن پر از تاکستان انگور و دیگر میو ها در جوار چشمه ای عظیم که خود به تنهایی رودخانه شهر را شکل داده و از زیر کوه بیرون آمده و فوران می کند همراه با آبشاری بزرگ و دیوار مرگ (دیوار صخره به قدری بلند و پر شیب بود که اگر می خواستی بلندای آن را ببینی، سر را به قدری باید بالا می بردی که ممکن بود از پشت سر بیفتی) و تکیه دراویش در قلب این طبیعت واقع شده است.
این تکیه دراویش واقعاً دیدنی و فضای عرفانی داشت. بسیار نورانی و با صفا بود و اسم ائمه شیعه و بزرگان اقطاب صوفیه در تابلویی نوشته شده بود. در خانقاه اتاق هایی برای ذکر و وضوخانه قرار داشت و وقتی از مستخدم آن در باره جلسه دراویش پرسیدم، وی گفت که هر شب بعد از نماز مغرب و عشا دارای جلسه ذکر هستند که ما متاسفانه به جهت نداشتن وقت نتوانستیم در جلسه آنان حضور داشته باشیم. نماز ظهر و عصر را همانجا خواندیم.
فرشهای دست بافت تکیه، مرا یاد فرشهای دست بافت عشایر خودمان در ایران انداخت. چه ارتباطی است نمی دانم. ولی اگر ریشه یابی شود قطعاً یک ارتباطی باید باشد. اصلاً خود این که تکایا و خانقاه های متصوفه و دراویش در دل طبیعت و کنار آبشارها و چشمه ها ساخته شده، جای تأمل دارد. با اینکه دل کندن بسی سخت بود، اما پس از ساعتی ناگزیر به سمت شهر موستار حرکت کردیم.
این شهر تاریخی و دارای آثار باستانی است. به ویژه پل قدیمی که حلقه اتصال دو بخش شهر بوده است. در این شهر عسل، گیاهان داروئی و لبنیات مثل سایر شهرها به وفور یافت می شود، با طعمی کاملاً طبیعی و قیمتی مناسب؛ بیشترین و بهترین مشتریهای عسل و لبنیات آن اعراب حوزه خلیج فارس هستند که خریداری کرده و با خود می برند.
رودخانه، این شهر را به دو بخش شرقی (مسلمان نشین) و غربی (کروات نشین) تقسم کرده است. مساجد آن سابقه دیرینه دارد. اگر ترکیب جمعیت را بهم نمی زدند، حدود 80 درصد آن مثل قبل از جنگ، باید مسلمان می بودند. موستار محله تاریخی ای به نام «بوچی تل» دارد با برجی بلند و مسلط بر اطراف؛ شبیه ماسوله و از زمان عثمانیها مانده است. ورودیهای آن سنگ فرش و باستانی است. صنایع دستی به وفور دیده می شود. گفته می شود در سال 6 میلیون توریست از آثار باستانی و مناظر طبیعی آن دیدن می کنند. مسجدها، باغهای شهر، زمین سنگفرش آن، برج های سنگی، رودخانه قشنگ و معماریهای دوران عثمانی و محل شیرجه در اوج پل، بخشی از دیدنیهای این محل به حساب می آید. همچنین دیدار از محل یادبود شهید نواب (یکی از برادران شهید ایرانی در جنگ بوسنی) را هم فراموش نکردیم.
شهر موستار دارای دانشگاه و... هم بود. بازار شهر پر از سنگ فرش و قلوه سنگ، بسیار سنتی و زیبا که قدم زدن در آنجا برای ما بسیار دلنشین بود. مغازه ها سنتی و پر از وسایل دستی...
از ویژگی های مردم بوسنی این بود که بر خلاف مردم ایران پیچیده و چند لایه نیستند. بسیار ساده رفتار می کنند، به طوری که با چند روز ارتباط داشتن با آنها به راحتی می توان شخصیت و رفتار آنان را تشخیص داد. این امر بسیار نقطه مهمی در شخصیت مردم بوسنی است و به نظرم از آنان چهره ای معصوم و پاک به تصویر می کشد. بعد از دیدن شهر و خرید کردن به سمت شهر «کوئینیت» و سارایوو حرکت کردیم و در مسیر در یک رستوران غذا خوردیم. موقع صرف شام یکی از بزرگترین خوانندگان مسلمان بوسنی را دیدیم که دوستان با او عکس گرفتند و با او احوال پرسی کوتاهی داشتیم. در شهر کوئینیت در پل سنتی دوره عثمانی آن توقف کوتاهی کردیم. این پل متعلق به دوره عثمانی و بسیار زیبا و قدیمی بود که در وسط این پل محرابی قرار داشت که برای نماز خواندن پل بان ساخته شده بود و دارای بافت قدیمی بود و دوستان در آنجا عکس هایی یادگاری انداختند.
خواننده مسلمان بوسنی
.: Weblog Themes By Pichak :.