سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

گزارشی از سفر به کشور بوسنی؛ اورشلیم اروپا(2)

کشور بوسنی

بوسنی و هرزگوین، از کشورهای اروپای شرقی است که در مرکز جزیره بالکان واقع شده و معروف به قلب اروپاست. مساحت آن 51129 کیلومتر مربع؛ پایتخت شهر «سارایوو»؛ جمعیت حدود چهار میلیون (در حال حاضر بیش از 45 درصد مسلمان)؛ حکومت جمهوری؛ زبان رسمی: بوسنیایی، کرواتی، صربی و طبق منابع تاریخی، اسلام از طریق جاده ابریشم و توسط بازرگانان ایرانی به این منطقه راه یافته است، نه صرفاً با حمله عثمانی­ها. در اصل اسلام در قرن سوم و چهارم قمری (ده میلادی) در جزیره بالکان وجود داشته و با حمله عثمانی ها به این کشور گسترش یافته است. هنگام ورود عثمانی ها به بوسنی، اسماعیلیان در قلعه سیاه ساکن بودند. و در دوره عثمانی ساداتی از نسل حسنین (ع) در بوسنی حضور داشته اند. لذا شماری از جمعیت مسلمانان این کشور را شیعیان تشکیل می دهند، اما آمار دقیقی از جمعیت آنان در دسترس نیست. پورتال اهل بیت، جمعیت شیعیان را در 2008 میلادی، 23،400 تن تخمین زده است. شیعیان بوسنی در گراداچات، حسینیه ای دارند، و موسسات ابن سینا و ملاصدرا در سارایوو متعلق به آنان است. علاوه بر شیعیان بوسنی، برادران سنی مذهب که بیشتر صوفی مسلک هستند، به اهل بیت پیامبر(ص) ارادت زیادی دارند. به گونه ای که با نگاه و آشنایی اولیه، ما ایرانیان شیعه خیال می کنیم آنان همه شیعه مذهبند. در همین راستا مراسم عاشورای امام حسین را در تکیه حاجی سینان و تکیه علیفاکواتس سارایوو برگزار می کنند.

گزارش سفر

ما در 23 آبان 1394ش.(15 نوامبر 2015 م) با هیئتی از دانشجویان ادیان به سمت بوسنی و هرزگوین حرکت کردیم. قرار بود این سفر در تابستان اتفاق بیفتد، اما به جهت تاخیر در ارسال دعوت نامه از طرف بوسنی، این سفر به پاییز افتاد. سفر بیست و شش نفره را دانشجویان رشته های متفاوت ارشد و دکتری دانشگاه ادیان و مذاهب قم تشکیل می دادند.

به دلیل نبود پرواز مستقیم به بوسنی، ابتدا به استانبول ترکیه رفته و پس از حدود دوازده ساعت انتظار شبانه در فرودگاه آتاترک که در هر ساعت صدها هواپیمای بین المللی را پذیرا بود، با هواپیمای ترکیش به بوسنی پرواز کردیم. صبح دوشنبه 25/8/94 در تنها فرودگاه خلوت سارایوو فرود آمدیم. فرودگاه کوچکی که در آن بیشتر از دو هواپیما دیده نمی شد، همچون دو کبوتر در قفس! خستگی از معطلی 12 ساعته شب گذشته را، هوای ابری و مه آلود و خلوتی دور از انتظار فرودگاه مقصد، مضاعف کرد، دلم گرفت، عجب سفر اروپائی! اما استقبال گرم و چهره خندان و به دور از تکلّف میزبان، جناب آقای امجد جاودان، همه خستگی را از تنمان بیرون کرد. شخصیتی دوست داشتنی و از بسیجیان دهه اول انقلاب و با همان روحیّه دوران جبهه و جنگ، خاکی و پاک، انگاری برای او گذشت زمان بی معنا بود! (ای کاش! همه سپاهیان و بسیجیان داخل کشورمان نیز اینگونه دست نخورده مانده بودند!) بعد فهمیدیم او از جمله بسیجی های دوران جنگ خودمان بوده که برای جنگ به بوسنی رفته و همانجا ازدواج کرده و مقیم شده است. همراهی و بیان خاطرات و توضیحات و توصیفات ایشان از بوسنی در روزهای بعد، خاطرات دوران جنگ را برای ما تداعی کرد. او توانست قرائتی کاملا بسیجی وار از این کشور برای ما ترسیم کند. طوری که همسفران گاهی به شوخی می گفتند: آقای جاودان ما را به اردوی راهیان نور آورده است! چرا که چند روز نخست، بیشتر ما را به مناطق جنگی و مزار شهدای بوسنی می برد تا دیدنی های کشور. واقعاً اگر فردی در عقیده و افکار خود خالص و پرحرارت باشد، چقدر می تواند بر دلها نشسته و تأثیرگذار باشد. البته نباید همدلی و همسویی و نجابت همسفران را فراموش کرد.

اینجا برایم سؤالی پیش آمد! آیا سپاهیان و بسیجیان فعلی داخل کشور نیز همان حال و هوا و محبوبیت دوران جنگ و دهه اول انقلاب دارند؟ جایگاه اجتماعی و مردمی خود را حفظ کرده اند؟در دل مردم جا دارند؟ در هر صورت، چرا و به چه دلیل؟

ادامه دارد...

 




تاریخ : چهارشنبه 94/11/28 | 11:37 صبح | نویسنده : محمد رجایی | نظر