ما همیشه بر این تصور بوده ایم که صفت ناپسند «بی تربیت» (و به تعبیر درست تر: بدتربیت) فقط به افراد تعلق می گیرد و شامل جامعه و اجتماع نمی شود؛ بنابر این پیوسته بر این باور روزگار گذرانده ایم که باید نسبت به تربیت افراد همت بگماریم. هیچگاه به مقوله ی مهم «تربیت جامعه» نیندیشیده و برایش برنامه ای تدوین ننموده ایم.
گاهی اندیشه ی اختصاص و انحصار بحث تربیت فقط برای فرد (نه جامعه) در سطح عامه ی مردم یک جامعه رواج دارد؛ که همیشه و همه جا چنین بوده است. اما زمانی که وضع تربیتی آن جامعه به یک بحران تبدیل می شود؛ در می یابیم که نخبگان و سیاستگذاران آن جامعه نیز درک قابل قبولی از مقوله ی تربیت جامعه ندارند و در موضوع تربیت، همانند عامه ی مردم – و حتی پایین تر- می اندیشند. این نوشته بر آن است تا بحث «تربیت جامعه» را کوتاه و درحد تلنگر مطرح نماید و ادامه ی آن را به اهل فن بسپارد.
قبل از ورود به بحث لازم است به دو پرسش اساسی، پاسخ کوتاه داده شود:
الف) تربیت چیست؟ در این مقال جهت تبیین بیشتر موضوع چند تعریف از کلمه ی «تربیت» به حضور شما عزیزان تقدیم می گردد:
1- تعریف مصطفی دلشاد تهرانی: تربیت عبارت است از رفع موانع و ایجاد مقتضیات برای آن که استعدادهای انسان در جهت کمال مطلق شکوفا شود. (دلشاد تهرانی- مصطفی- سیری در تربیت اسلامی- چاپ سوم- مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر- 1377 ش- ص24)
2- تعریف افلاطون(427- 347 ق م): تعلیم و تربیت عبارت است از کشف استعدادهای طبیعی و شکوفا ساختن آن ها. (فلسفه تعلیم و تربیت- دفتر همکاری حوزه و دانشگاه- ج1- ص167).
3- تعریف ارسطو(384-322 ق م): تعلیم و نربیت مجموعه ای از اعمال است که به وسیله ی خانواده یا دولت برای ایجاد فضایل اخلاقی و مدنی در افراد صورت گیرد. (فلسفه تعلیم و تربیت- دفتر همکاری حوزه و دانشگاه- ج1- ص173).
4- تعریف فارابی(339-260 ه ق): تعلیم و تربیت عبارت است از هدایت فرد به وسیله ی فیلسوف و حکیم برایعضویت در مدینه ی فاضله به منظوردستیابی به سعادت و کمال اول در این دنیا و کمال نهایی در آخرت. (فلسفه تعلیم و تربیت- دفتر همکاری حوزه و دانشگاه- ج1- ص461).
5- تعریف ابوعلی سینا(428-363): تعلیم و تربیت عبارت است از برنامه ریزی و فعالیت محاسبه شده در جهت رشد کودک، سلامت خانواده و تدبیر شؤون اجتماعی برای وصول انسان به کمال دنیوی و سعادت جاویدان الهی. (فلسفه تعلیم و تربیت- دفتر همکاری حوزه و دانشگاه- ج1- ص384).
ب) آیاجامعه قابلیت تربیت شدن دارد؟ با عنایت به این که تربیت مختص موجودات ذی روح و ذی تنفس است، در نگاه نخست به نظر می رسد که این قابلیت برای مفهوم «جامعه» متصور نیست؛ اما اگر- بر اساس نگاه برخی دانشمندان و جامعه شناسان- بپذیریم که جامعه هم یک موجو زنده است، پاسخ پرسش بالا خود به خود روشن خواهد شد. برای مثال:
یک- «ارسطو» جامعه را به موجودی زنده تشبیه کرده که قانون تولد و رشد و مرگ بر آن حاکم است.
دو- «هربرت اسپنسر» فیلسوف انگلیسی سده ی نوزدهمعقیده دارد که هم جامعه و هم بدن انسان تابع اصل تکامل است. از طرف دیگر وی سیستم عصبی در انسان را با نظام ارتباطات در درون جامعه مقایسه کرده است.
سه- «امیل دورکیم»جامعه را موجودی زنده می شمارد و معتقد است همچنان که هر جانداری تنها از اجتماع ساده ی سلول ها به وجود نیامده و دارای حس عمومی یا حیات می باشد، جامعه نیز تنها از گِرد آمدن ساده ی افراد تشکیل نیافته، بلکه دارای وجدان و روح جمعی است.
با وجود اظهار نظرهای دانشمندان مختلف در باره ی زنده و پویا بودن جامعه، نمی توان مقوله ی «تربیت جامعه» را امری بی معنا تصور کرد یا به سادگی از آن گذشت و یا از آن غفلت نمود.
درگام نخست بحث، تعاریف مختلفی از تربیت - با عنایت به دیدگاه دانشمندان علوم تربیتی و روانشناسی قرون مختلف -به حضورتان عرضه گردید. ارکان مشترک تعریف های یاد شده عبارتند از:
1- کشف استعدادهای طبیعی انسان و شکوفا کردن آن ها
2- رشد دادن انسان و حرکت دادن او به سوی کمال و سعادت دنیا و آخرت
3- ایجاد فضایل اخلاقی در انسان
4- ایجاد فضایل مدنی در انسان و آماده کردن او برای عضویت در مدینه ی فاضله
تعریف های بالا و نیز تعاریف دیگر تربیت همگی ناظر بر آمیختگی دو مفهوم تربیت فردی و اجتماعی با هم است؛ بدین معنا که روند تربیت در فرایندی خاص، انسان را از سویی، به طرف رفتارهای هنجار و متعادل سوق می دهد(تربیت فردی) و از سوی دیگر او را برای زندگی در جامعه آماده می نماید (تربیت اجتماعی).
باعنایت به عنوان بحث (تربیت جامعه) و موضوع «تربیت اجتماعی» ممکن است در فهم این دو اصطلاح کژتابی مختصری ایجاد شود که نیاز به توضیح کوتاه دارد. هرچند این دو موضوع از نظر محتوایی در هم تنیده اند؛ اما از نظر مفهومی دو تعریف متفاوت دارند:
- «تربیت اجتماعی» شکوفا نمودن توانایی های اجتماعی افراد است؛ به شکلی که بتوانند در جامعه زندگی کنند و با دیگران و با محیط پیرامون خود به تعامل سازنده بپردازند.
- «تربیت اجتماع یا تربیت جامعه»* یعنی رساندن رفتارهای جمعی افراد جامعه به سطحی که بتوانند با رعایت اخلاق و هنجارهای شهروندی،به اهداف از پیش تعیین شده ی جمعی دست یابند.
بنابراین از نظر مفهومی «تربیت اجتماعی» در مقابل «تربیت فردی» و «تربیت جامعه و اجتماع» در مقابل «تربیت فرد» قرار دارد.
مکاتب مختلف جامعه شناسی و جرم شناسی در مورد تأثیر و تأثر فرد و جامعه برهم، نظرات مختلف و گاهی متناقض ارائه نموده اندکه جای طرح آن ها در این مختصر نیست؛ اما بدون شک، هم تربیت فرد در وضعیت تربیتی جامعه آثار شگرفی به جا می گذارد و هم اگر برنامه ریزی های لازم برای تربیت جامعه صورت نگیرد، تربیت فرد، یا به دلیل فراهم بودن فضای نامناسب در جامعه، مختل می شود و یا فرد به دلیل قرار گرفتن در فضای کاملاً متفاوت با تربیت خانواده، به دوگانگی ارزشی دچار و متحمل صدمات روحی و اجتماعی جبران ناپذیر خواهد شد. تصور کنید فردی در خانواده ای با ارزش های والای انسانی و اخلاقی تربیت شده است؛ ارزش هایی مانند: صداقت، امانت داری، وفای به عهد، قانون گرایی و احترام به قانون، نظم و انضباط، نظافت، شناخت و رعایت حقوق و تکالیف متقابل شهروندی، دوری از تعصب، آزاداندیشی، جرأت اظهار نظر، ارتباط عاطفی با دیگران، خیرخواهی، شوق به کمال، نیکی به والدین، کمک به دیگران، عدالتخواهی و انصاف و... بدون شک جلوه های اجتماعی ارزش های نهادینه شده در فرد باعث رشد و تکامل و تربیت جامعه می شود. از سوی دیگر جامعه ی مناسب از نظر ساختار تربیتی نیز می تواند به نهادینه شدن ارزش های تربیتی در فرد کمک کند. به عبارت دیگر فرد و جامعه بر هم تأثیر و تأثر متقابل دارند.
تربیت جامعه بر پایه ی چهار نهاد «خانواده»، «جامعه»، «دولت» و «حوزه های علمیه» استوار است.
دولت به عنوان پایه ای از پایه های تربیت جامعه وظیفه دارد از سویی به تحکیم جایگاه خانواده بپردازد و از سوی دیگر شرایط تربیت جامعه را - از نظر محتوای مفاهیم تربیتی، برنامه ریزی های تخصصی و نظارت های کافی- فراهم نماید. دولت موظف است ابزارهای لازم برای تربیت جامعه از جمله رسانه ها و مراکز فرهنگی، آموزشی و نظارتی را به کار گیرد تا فرایند تربیت افراد از خانواده تا جامعه به خوبی طی شود.
حوزه های علمیه نیز به عنوان نهاد مستقل از دولت و با دستمایه هایی از مبانی و آموزه های دینی وظیفه دارند – در راستای تخصص و ادعای خود- جامعه ای را تربیت کنند که تجلی گاه اخلاق باشد و به فتح قله های فلاح و صلاح توقیق یابد.
--------------------------------------------------------------------
* «جامعه» و «اجتماع» در جامعه شناسی مترادف نیستند و به صورت جداگانه تعریف شده اند، اما چون وجود آن ها در کنار هم خللی در بیان مطلب و طرح موضوع بحث ایجاد نمی کرد؛ لذا با هم آورده شده اند.
.: Weblog Themes By Pichak :.