سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مطلبی که ارائه می شودازکتاب "اول مظلوم" دکترتیجانی برگرفته وتلخیص گردیده، موضوعی که درمیان مورخان وکارشناسان دنیای اسلام به اشکال گوناگون بیان وحتی درمیان مستشرقین نیزطرفدارانی دارد .

هدف ازطرح این مطلب ایجادانگیزه دردوستان صاحب قلم ونظربرای بررسی ومطالعه بیشتر پیرامون جریانی که الفبای اختلاف درمیان مسلمانان شدوشناخت کامل آن می تواندحقایق زیادی رابرای جویندگان حقیقت روشن نماید، وازجمع دوستان که دراین زمینه دارای تحصیلات مرتیط بوده، انتظارمی رودکه ازنگاه علمی وپژوهشی خودمارامحروم نفرمایند.

 آخرین حج پیامبر(ص) است ودر دردره ای میان مکه ومدینه درنزدیکی جحفه پیامبرماموربه ابلاغی می شودکه خداوندازاوخواسته است، خواسته ای که باید بدون ترس به پیروانش  برساند(پیامبرازچه چیزی نگران وهراسان بوده که خداوندمی فرماید"خداوندتوراازگزندمردم درپناه می گیرد) .

خلیفه اول ودوم ازنخستین کسانی بودن که گفتند: به به! تبریک تبریک به توای پسرابوطالب که صبح وشام رادرک نمودی درحالی که مولای من ومولا هرمرد وزن مومنی شدی  .

حسان ابن ثابت شاعرنامدارعرب  که درمیان مردم بود، ازپیامبراجازه خواست ودرهمانجاشعری سرود که ترجمه آن اینگونه است :

 " درروز غدیرخم پیامبر، مسلمانان راندادادوتوبشنو ازنبی ندایش را ...

پس گفت ای علی برخیززیرا من راضی شدم  که تورا پس ازخودامام وهدایت کننده گردانم .

پس هرکه من مولای اویم ، علی سرپرست اوست ، پس برای علی یاورودوستداران راستین باشید .

پیامبردعاکردکه :خدایا دوست بداردوستانش را ودشمن بداردشمن علی را "  .

پس پیامبرحسان رادعاکرد: ای حسان مادامی که بازبانت مارا یاری می دهی ، خداوندبه وسیله روح القدس توراتوفیق دهد .

وسپس آیه الیوم اکملت ... نازل شد .

  ابوالفداء سیره النبویه ج 4 ، الغدیرج اص9 ، تفسیرابن کثیر، تفسیرطبری ، سیوطی ، تفسیرروح المعانی ، الدرالمنشور ذیل آیه

نقشه ترورپیامبربه نقل ازمنابع شیعی( به نقل ازحذیفه)، بعدازحجه الوداع ومنابع اهل تسنن پس ازجنگ تبوک، که درمنابع تعدادآنها را14نفروباذکراسامی ثبت کرده اند .

بعدازشکست نقشه ترورپیامبرگروهی "بنام اصحاب پیغمبر"علی رغم سفارش آنحضرت به اینکه جمع خصوصی نداشته باشید گردهم می آیندوپیمان نامه ای امضاء می نمایندکه توسط سعیدابن عاص نوشته می شود که درآن : خداوندنصب خلافت را به صاحبان خردونیکوکاران سپرده، پیامبران چیزی ازخودبه ارث نمی گذارند ، وهرکس به جزاین مسلمین رادعوت کندخونش را مباح می شمرند .

این پیمان نامه درسال دهم هجرت نوشته وبه ابوعبیده جراح سپرده می شود .

پیامبرپس ازبازگشت ازحج آخرتایکماه درمنزل ام سلمه ماندند واعتراض عایشه وحفضه به نزد پدرانشان جهت علت این امرباتوصیه آنهابه مدارا با پیامبروآرام کردنشان همراه شد .

مدتی ازبازگشت پیامبر(ص) ازحجه الوداع نگذشته که پیامبرجوان 20 ساله ای بنام اسامه ابن زیدرابه حضورخواسته ومی فرمایند: سپاه بزرگی فراهم کن وبرای جهادبارومیان به قتلگاه پدرت(محلی بنام موته) روانه شو ...

پیامبرازهمه مهاجرین وانصار بجزعلی وافرادی که درجنگ عذرموجه دارندمی خواهندبه این سپاه بپیوندندازجمله ابوبکر وعمرولی طبق نقل ابن ابی الحدید ودربعضی اقوال شیعه وسنی ونقل بحارالانوارابوبکر وعمر وتعدادی به همراه آنهابه بهانه اینکه اسامه جوان است وخام وچرالشگربه اوسپرده شده، درجمع آوری لشگراختلال ایجادمی نمایند .

پیامبربه مسجدآمده ومی فرماید همان ایرادی که درانتخاب پدرش برمن گرفتید درانتخاب اونیز می گیرید، اماهمانطور که پدرش سزاواروشایسته بوداونیزسزاوارآن است وسپس فرمودسپاه اسامه راجمع کنیدوازمدینه خارج شوید، وخداوندکسی را که ازسپاه اسامه جابماندوخودراازآن عقب اندازدلعنت کند .

دراین اثناء پیامبربیمارمی شوند وصهیب خدمتگذارعایشه ازطرف عایشه خبررابه ابوبکر می رساند وطبق بعضی اقوال ازابوبکروعمروابوعبیده می خواهدکه شبانه برگردندزیراامیدی به حیات پیامبرنیست .

ابوبکراسامه را متقاعدکه مابرای سرکشی به مدینه بازگردیم وازحال پیامبر آگاه تاشمارانیز آگاه نماییم وبااجازه اسامه بازمی گردند، که پیامبرهمان شب می فرمایند: امشب درمدینه شری بزرگ واقع شدودرجواب سئوال ادامه می دهندبعضی ازدستورمن سرپیچی نمودندکه من ازآنهابیزاری می جویم وچندبارتکرارمی نمایند که سپاه اسامه راروانه کنید .

حال پیامبربه وخامت گراییده وتوان حرکت به سوی مسجدبرای ادای نمازصبح راندارندوعایشه متوجه مطلب شده وباقاصدی ازپدرش می خواهدبجای پیامبر به نمازبه ایستد.

 بااعتراض عده ای که توباید درسپاه اسامه باشی نه اینجا مانع نمازش می شوندوخبرازطریق بلال به پیامبر برای کسب تکلیف رسانده می شودوپیامبر باتن رنجوروبیمار درحالی که می فرمایند: قسم به کسی که جانم دردست اوست، فتنه بزرگ براسلام واردشده است باتکیه برعلی ابن ابیطالب وفضل ابن عباس به سختی خودرا به مسجدمی رسانندودر حالی که مردم منتظر جواب بلال بوده پیامبررابا چنین حال ناگواردرمسجدمی بینند.

پیامبرنمازرااقامه وسپس خطبه ای می خوانندکه درتارخ باتفاوت ذکرشده است .

باکارشکنی های فراوان اسامه موفق نمی شودسپاه راازلشگرگاه(جرف) مدینه خارج نمایدوپیامبررحلت می نمایند .

درروزهای آخرعمرپیامبرمی فرمایند: لوح ومرکبی بیاورید تاوصیتی کنم که هرگز گمراه نشوید .

عده ای بادرخواست پیامبرمخالفت وبیم فتنه بالا می گیرد که عمرمی گوید پیامبردرحالت تب بوده وهذیان می گوید .

راستی این جمله چه تاثیری دارد؟ اگرپیامبراصرارنمایدووصیتی بنویسد که باب میل عده ای نیست،  به همان دلیل تب وهذیان می توان آنرا بی تاثیرنمود، واگررنجیده شده وبیم فتنه نموده وساکت شوندبازاوضاع بروفق مراداست .

اندکی قبل ازرحلت، حال پیامبر بهبودیافته وبا تکیه بردوش علی وفضل ابن عباس به مسجد می آیند وباصدای بلند برای مردم سخن می گویند: ای مردم آتش فتنه شعله ورشده وفتنه هاهمچون پاره های شب تاریک روآورده اند... کهابن هشام درسیره ، بخاری درصحیح، احمدبن حنبل درمسندوابن سعددرالطبقات ... آنراذکرکرده اند .

ابوبکر قبل ازوفات ازپیامبراجازه خواستندتابه "سنخ" نزد خانواده خودبروند وپیامبرحالشان دوباره به وخامت می گراید ودرنهایت رسول خدابرسینه علی جان بجان آفرین تسلیم می نمایند .

باصدای شیون ازخانه پیامبرمردم پی به رحلت پامبربردندوبسوی خانه پیامبرهجوم آوردند.

عمرواردخانه شدوپارچه راکنارزدوبعدگفت: عده ای ازمردم منافق گمان کرده اندمحمدمرده است ولی به خداقسم اونمرده است،  بلکه چون موسی ابن عمران به ملاقات خدارفته وبازخواهدگشت وهرکسی که درمقابل عمرمی گفت پیامبرمرده عمراورا باغلاف شمشیرمی نواخت وبه مجازات تهدیدش می کردواین حال تامدتی ادامه داشت وموج دودلی درحیات وممات پیامبربرمردم مستولی شده بود .

عمرکه به اسامه می گوید ممکن است پیامبرازمیان مابروند ومادیگر اورا نبینیم وبربالین پیامبر می گوید پیامبرهذیان می گوید آیا به یقین می گوید پیامبرنمرده است ؟.

ابوبکر که بیرون مدینه بودباگروهی ازهمراهان ازراه می رسد وبربالین پیامبررفته واعلام می کند که محمدمرده است، مردم بااین سخن ازدودلی درآمده وعمرنیزکاملا تسلیم وساکت می شود .

ادامه دارد ...




تاریخ : پنج شنبه 94/5/1 | 8:49 عصر | نویسنده : دکتر سیدحسین حسینی | نظر