بت پرستان
آیاتی است که از شفیع بودن بتها انتقاد می کند.
مراجعه به آیات قرآن و تاریخ عرب جاهلی روشن می سازد که بت پرستان، بتهای چوبی و سنگی و فلزی را می پرستیدند و چنین می پنداشتند که با پرستش معبودهای مصنوعی، می توانند رضا و توجه آنان را به خود جلب نمایند تا در درگاه الهی شفیعان آنان باشند.
قرآن مجید به عناوین گوناگون نه تنها از عبادت و پرستش آنها نهی می کند، بلکه از شفیع بودن آنان شدیداً انتقاد می نماید و توجه می دهد که این معبودهای ناچیز که مالک خیر و شر خویش نیستند، چگونه می توانند عذاب الهی را از دیگران دفع کنند؟ اینک این دسته از آیات:
(وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ کَذِبًا أَوْ قَالَ أُوْحِیَ إِلَیَّ وَلَمْ یُوحَ إِلَیْهِ شَیْءٌ وَ مَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنَزلَ الله... – أنعام:93)
1- وَمَا نَرَى مَعَکُمْ شُفَعَاءکُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِیکُمْ شُرَکَاء ( انعام: 94) «( به گروه بت پرست گفته می شود ) چرا ما شفیعان شما را که آنها را شریکان «خدا» می پنداشتید، نمی بینیم؟ پیوندهای شما با آنها قطع شد و آنچه درباره این بتها تصور می نمودید، ( شریکان خدا می دانستید ) باطل گردید».
2- وَ یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَضُرُّهُمْ وَ لاَ یَنفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللّهَ بِمَا لاَ یَعْلَمُ فِی السَّمَاوَاتِ وَ لاَ فِی الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ( یونس :18)«موجوداتی را می پرستند که ضرر و سودی به آنها نمی رساند، و می گویند آنها شفیعان ما در پیشگاه خداوند می باشند! بگو آیا خبر از چیزی می دهیم که در آسمانها و زمین خدا از آن خبر ندارد، پیراسته است خدا از آنچه برای او شریک قرار می دهیم».
(ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُون – روم:10)
4- «وُ لَم یُکن لَهم مِن شُرکائِهِم شُفعاءُ و کانوا بِشُرکائِهِم کافرین».( روم:13) «( روز رستاخیز ) از میان بتهائی که می پرستیدند و شریک خداوند تصور می کردند، شفیعانی برای آنان نبود ( آنان در آن روز ) معبود بودن آنها را انکار می نمایند».
5- «اَم اتّخذوا من دون اللهِ شُفعاءَ قُل اَوُلَو کانوا لا یُملِکون شَیئاً و لا یُعقِلون».( زمر: 43) «بلکه آنان شفیعانی جز خدا اتخاذ نموده اند، بگو با این که آنها مالک چیزی نبوده و تعقلی ندارند (باز آنها را شفیع می پندارید )».
با توجه به متن این آیات، و قرائنی که در قبل و بعد آنها است، روشن می گردد که هدف همگی انتقاد از شفیع بودن بت ها می باشد، و مفاد آنها نفی شفاعت به طور مطلق نیست بلکه هدف، انتقاد از شفیع بودن بت ها است؛ زیرا این موجودات ( که به تعبیر قرآن عقل و شعوری ندارند و مالک چیزی نیستند ) چگونه می توانند از دیگری دفع ضرر کنند؟
3- أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن یُرِدْنِ الرَّحْمَن بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئًا وَلاَ یُنقِذُونِ(یس:23)«آیا من جز خدا، خدایانی برای خود انتخاب کنم، در صورتی که هر گاه از طرف خدا ضرری ( کیفر ) متوجه من می گردد، شفاعت آنان سودی نبخشیده و مرا نجات نمی دهد».
گوینده این سخن طبق نقل مفسران، حبیب نجار است که به حمایت از رسولان عیسی برخاسته، و از توجه به بتها و اعتقاد به شفاعت آنها انتقاد می کند.
بنابر این، مجموع آیات نفی کننده شفاعت در چهار گروه خلاصه می گردد.
حضرت استاد علامه طباطبائی در مفاد آیات نفی کننده شفاعت، بیانی دارند که خلاصه آن را در این جا می آوریم:
«اقوام گذشته، اعم از بت پرستها و غیر آنها ، معتقد بودند که زندگی آخرت نیز یک نوع حیات دنیوی است که قانون اسباب و تأثیر و تأثرات مادی و طبیعی، عیناً در آن حکم فرماست، لذا انواع قربانیها و هدایا را بخدایان خود تقدیم می داشتند، تا از گناهان آنها صرف نظر کرده و یا در احتیاجات، آنها را کمک کنند، و یا آنها را وسیله شفاعت خود قرار می دادند و یا فداء و بدلی برای جرایم خود تهیه می کردند. و یا از اشخاص و اسلحه استمداد می جستند، تا آنجا که انواع زینت آلات و اسلحه را با مردگان خود دفن می کردند، به این خیال که در آخرت از آن استفاده کرده و یا به وسیله آن، از خود دفاع کنند، گاهی کار به اینجا می رسید که بعضی از کنیزان را برای مأنوس شدن میت و یا بعضی از شجاعان زمینی را برای کمک وی، همران او دفن می نمودند امروز هم در موزه ها در میان آثار مختلف زمینی، عتیقه های فراوانی یافت می شود که از آن دوران است.
در میان ملل مختلف اسلامی نیز عقاید گوناگونی شبیه این عقاید دیده می شود که به عنوان توارث از آن زمان باقیمانده ، و چه بسا در طی دورانهای مختلف رنگهای تازه ای به خود گرفته است. با این که قرآن تمام این آراء سست و عقاید غلط را باطل شمرده و صریحاً اعلام کرده است که: «والامر یومئدٍ لله». (انفطار: 19) «در آن روز حکم و فرمان برای خداست
وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَکْتُم مَّا خَوَّلْنَاکُمْ وَرَاء ظُهُورِکُمْ وَمَا نَرَى مَعَکُمْ شُفَعَاءکُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِیکُمْ شُرَکَاء لَقَد تَّقَطَّعَ بَیْنَکُمْ وَضَلَّ عَنکُم مَّا کُنتُمْ تَزْعُمُونَ( انعام: 94) «مسلماً فرد، فرد بسوی ما آمدید، همانطور که بار اول شما را آفریدیم و آنچه به شما داده بودیم پشت سر انداختید و شفیعانتان را که خیال می کردید شریک در ( شفاعت یا خلقت ) شما هستند با شما نمی بینیم، رابطه میان شما قطع شد و آنچه را خیال می کردید بر باد رفت».
هُنَالِکَ تَبْلُو کُلُّ نَفْسٍ مَّا أَسْلَفَتْ وَرُدُّواْ إِلَى اللّهِ مَوْلاَهُمُ الْحَقِّ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا کَانُواْ یَفْتَرُونَ ( یونس: 30) «در آنجا ( قیامت ) هر کس آنچه را پیش فرستاده آزمایش می کند و به سوی خداوند، مولای حقیقی خود بازگشت داده می شوند، و آنچه افتراء می بستند از آنها گم و نابود می شود».
و مانند این آیـات که خداونـد در طـی آنـها بیـان کرده است کـه عـالـم آخرت از این اسباب دنیوی خالی و از ارتباطات طبیعی بر کنار است، روی این اصل تمام آن عقاید و اوهام به طور اجمال باطل می شود.
قرآن در این آیات به طور اجمال مطلب را بیان کرده است ولی در آیات دیگر تفصیلاً به بیان مطلب پرداخته و یک یک آن عقاید را ابطال نموده و می فرماید:
«از روزی بپرهیزید که کسی را، جای کسی نمی گیرند، و از او شفاعت پذیرفته نمی شود، و غرامتی از آن گرفته نشده و هرگز کمک کرده نمی شوند».(بقره: 48)
«یُوم لابُیع فیه ولا خُلّه وُ لا شفاعهْ».( بقره:254) «روزی که نه خرید و فروش در آن است و نه دوستی و نه شفاعت».
«یُومُ لا یْغنی مُولیً عُن مُولیً شیئاً».( دخان: 33) «روزی که ابداً دوستی به درد دوست دیگر نمی خورد».
«یُوم تُولّون مْدُبِرین ما لَکم مِن اللهِ مِن عاصمٍ».( مومن: 33 ) «روزی که ( به هرسو) فرار می کنید و هیچ پناهی از (عذاب ) خدا نیست».
«ما لکم لا تَناصَرونُ بُل هْم الیُومَ مْستسلِمْون».( صافات: 25 و 26) «چرا از یکدیگر یاری نمی جوئید؟ ولی امروز آنها کاملاً تسلیم اند».
«چیز هائی را غیر از خدا می پرستند که نه به آنها ضرر می زند ( که از زیان آن بترسند ) و نه به آنها منفعت می رساند ( که توقع نفع آنرا داشته باشند ) و می گویند اینها شفیعان ما در نزد خدا هستند، بگو: آیا شما می خواهید خدا را از چیزی که در تمام زمین و آسمانها علم به آن ندارد با خبر سازید خدا از شرک آنها منزه و بالاتر است».( یونس: 18)
«ما لِلظّالمین من حمیمٍ و لا شفیعٍ یْطّاعْ».( مؤمن: 18) «برای ستمکاران خویشاوندی که بدرد آنها بخورد و شفاعت کننده ای که شفاعتش قبول شود نخواهد بود».
«فما لُنا مِن شافِعینْ ولا صَدیقٍ حمیم».( شعراء: 100 و 101) «برای ما ( گمراهان ) هیچ شفاعت کننده و دوستی مهربان نیست».
وامثال این آیات که وقوع شفاعت مورد تخیل مردم آن زمان و تأثیراسباب و وسائط را در قیامت نفی می کند.(المیزان، ج 1، ص 156 و 157)
ولی با این همه نفی و انکار، اسلام عقیده به شفاعت را، بسان برخی دیگر از عقاید پیشینیان اصلاح نموده در عین این که این گونه اعتقادات را به باد انتقاد گرفته، و نظام اخروی را غیر از نظام این جهان دانسته است اما اصل وجود شفاعت را انکار نکرده و آن را اصالتاً حق خدا دانسته و برای اولیاء وی تحت شرایطی که مهم آنها، اذن الهی است، ثابت دانسته است.
در این موقع میان آیات نافی و مثبت کوچکترین اختلافی وجود ندارد زیرا نافی ناظر بر رد عقاید بت پرستان و اقوامی مشابه آنها است ولی آیات مثبت شفاعت، ناظر به شفاعت صحیح است که مبتکر آن قرآن و شارح آن احادیث اسلامی است.
فقط خدا
در این بخش به آیاتی بر می خوریم که شفاعت را مختص خدا می داند و می گوید: جزا دهنده و شفیعی نیست و شفاعت همگی مربوط به او است، آیات این قسمت عبارتند از:
1- وَأَنذِرْ بِهِ الَّذِینَ یَخَافُونَ أَن یُحْشَرُواْ إِلَى رَبِّهِمْ لَیْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِیٌّ وَلاَ شَفِیعٌ لَّعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ«با این قرآن کسانی را که امید دارند به سوی پروردگار خود باز گردند، بیم بده، و نصیحت کن زیرا برای آنان جز خدا حامی و شفیعی نیست شاید آنان پرهیزکار گردند».( انعام: 51)
2- وَذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَذَکِّرْ بِهِ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا کَسَبَتْ لَیْسَ لَهَا مِن دُونِ اللّهِ وَلِیٌّ وَلاَ شَفِیعٌ ( انعام: 70) «با کسانی که دین خود را بازیچه خود قرار داده، و زندگی دنیا، آنان را فریفته است مجالست مکن، آنان را تذکر بده تا مبادا هر شخصی تسلیم نتیجه اعمال خود شود در حالی که برای او جز خدا حامی و شفیعی نیست».
3-اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ مَا لَکُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِیٍّ وَلَا شَفِیعٍ أَفَلَا تَتَذَکَّرُونَ ( سجده :4) «خداوند که آسمانها و زمین و آنچه را که در میان آنها قرار دارد، در شش دوره آفرید، سپس بر عرش قدرت مسلط گردید، برای شما جز خداوند حامی و شفیعی نیست. چرا متذکر نمی شوید»؟
(أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ شُفَعَاء... – زمر:43)
4- «قل لله الشَّفاعه جمیعاً له ملک السماوات و الارض ثمّ الیه ترجعون».( زمر: 44) «بگو: شفاعت همگی مال خدا است و او مالک آسمانها و زمین است سپس به سوی او باز می گردید».
این گروه از آیات به روشنی می رسانند که شفاعت از آن خدا است و همه اش در دست او است و کسی حق شفاعت ندارد.
افراد غیر وارد در مسائل مذهبی، با ملاحظه آیه اخیر «قل لله الشَّفاعه جمیعاً» «بگوکه شفاعت از آن خدا است» درباره شفاعت تردید کرده و می گویند: با وجود چنین انحصاری چگونه می توان گفت در روز رستاخیز غیر از خداوند شفیعانی نیز داریم؟
پاسخ این گفتار روشن است؛ زیرا گذشته از آیات شفاعت و چگونگی دلالت آنها، ما قبل آیه گواه بر این است که هدف آیه کوبیدن پندار بت پرستان است که بتها را شفیعان خود می دانستند، قرآن مجید برای ابطال این اندیشه می گوید: «لله الشَّفاعه جمیعاً» «شفاعت از آن خدا است و بس، نه از آن بتها» و هرگز آیه ناظر به شفاعت دیگر شفیعان مانند پیامبران و اولیا و صلحا نیست، در این باره کافی است ما قبل آیه را ملاحظه بفرمائید:
«ام اتَّخذوا من دون الله شفعاء قل اولو کانوا لا یملکون شیئاً و لایعقلون». (زمر: 43) «یا این که غیر از خدا شفیعانی برای خود گرفته اند؟ بگو هر چند آنها مالک چیزی نباشند و مطلبی درک نکنند؟».
آنگـاه در آیـه بعدی می فرماید: «قل لله الشفاعه جمیعاً...» «بـگـو شفـاعت از آن خـدا است ...». با ملاحظه ما قبل آیه روشن می شود که نفی و اثبات در دو آیه، مربوط به خدا و بتها است که این حق را از بتها سلب کرده و برای خدا ثبت می کند و هرگز آیه ناظر به دیگر شافعان نیست که در آیات قرآن پذیرفته شدن شفاعت آنان قطعی اعلام گردیده است.
در نتیجه:
خدای باریتعالی شفاعت کسانی را که از طرف او اجازه دارند، میپذیرد و هیچ نوع شفاعتی را که بدون اجازه او باشد، نمیپذیرد.
.: Weblog Themes By Pichak :.