سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیاتی که ظاهراً شفاعت را نفی می‌کنند

مطلق شفاعت 

و آن آیات یا دستاویز منکرین شفاعت (شفاعت به معنای دستگیری از گناهکاران از امت) ، قرار گرفته یا ممکن است دستاویز آنها قرار بگیرد. 

* لاَ یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ(بقره:48) نه از او شفاعتى پذیرفته.

** یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاکُم مِّن قَبْلِ أَن یَأْتِیَ یَوْمٌ لاَّ بَیْعٌ فِیهِ وَلاَ خُلَّةٌ وَلاَ شَفَاعَةٌ(بقره:254) اى کسانى که ایمان آورده ‏اید از آنچه به شما روزى داده ‏ایم انفاق کنید پیش از آنکه روزى فرا رسد که در آن نه داد و ستدى است و نه دوستى و نه شفاعتى.

پاسخ:

توجه به یک آیه و چشم پوشی از آیات دیگر، نمی تواند مبنای صحیحی برای تفسیر قرآن باشد، زیرا همان طور که گفته شد مجموع آیات یک موضوع در قرآن، هدف واحدی را تعقیب می کنند و تا مجموع آیات در نظر گرفته نشود، هرگز نمی توان مقصود نهائی قرآن را تعیین نمود. مثلاً در همین مورد که قرآن به حسب ظاهر وجود شفاعت را در روز رستاخیز نفی می کند، بلافاصله در آیه بعدی که آیه معروف به «آیه الکرسی» است، به وجود شفیعانی تصریح می کند که به اذن خداوند درباره گروهی شفاعت خواهند نمود. چنان که می فرماید: «من ذا الّذی یشفع عنده الاّ باذنه». «کی است که پیش او شفاعت کند جز به اذن او»؟ با وجود چنین قرینه پیوسته به آیه، و با وجود قرائن فراوانی که در آیات دیگر وجود دارد، باید مفاد آیه غیر آن باشد که در وهله اول به نظر می رسد؛ یعنی مقصود نفی شفاعت های باطل است نه مطلق شفاعت. بنابراین، درست است که خداوند منّان در این آیه‌ شریفه، شفاعت را به طور کلی نفی نموده، ولی در آیه‌ بعدی (آیة‌الکرسی) شفاعت را برای مأذونین (اولیاء خودش) تثبیت نموده است. و شخص منصف هر دو آیه را با هم در نظر می‌گیرد و به اصطلاح یکی را مفسِّر و مقیِّد دیگری قرار می‌دهد و سپس یا رد یا اثبات می‌کند. و عقلانی نیست که به آیه‌ای تمسک کرده و آیات دیگر را نادیده گرفت. بنابراین، معنای آیه‌ فوق با توجه به آیه‌ بعدی، این می‌شود که خدای علیم شفاعت شافعینی که با او هیچگونه ارتباطی ندارند را نفی می‌کند. و به عبارت دیگر، شفاعت استقلالی را مردود می‌داند. و در آیه بعدی شفاعت شافعینی که مأذون از طرف او هستند را ثابت می‌کند. شفاعت پیامبران و صالحان درباره آن گروهی است که برای شفاعت قابلیت و استعداد داشته باشند و پیوند ایمانی خود را با خدا قطع نکرده و ارتباط معنوی آنان با عزیزان درگاه الهی باقی مانده باشد و گروهی که آیه از آنها نفی شفاعت می کند یا کافر و غیر مؤمن هستند و یا مسلمانند ولی زکات مال خود را نمی پردازند. این دو گروه شایسته شفاعت نیستند. و این، دلیل بر نفی شفاعت از دیگران نمی گردد.

*** مَّن یَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً یَکُن لَّهُ نَصِیبٌ مِّنْهَا وَمَن یَشْفَعْ شَفَاعَةً سَیِّئَةً یَکُن لَّهُ کِفْلٌ مِّنْهَا(نساء:85) هر کس شفاعت پسندیده کند-سبب کار خیر- براى وى از آن نصیبى خواهد بود و هر کس شفاعت ناپسندیده‏ اى کند-موجبات کار زشتی را فراهم آورد- براى او از آن [نیز] سهمى خواهد بود.(یعنی شریک خواهند بود.)

**** لِّلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِیعًا(زُمَر:44) شفاعت‏ یکسره از آن خداست.

***** فَمَا لَنَا مِن شَافِعِینَ(شُعراء:100) شفاعت­گرانى نداریم.

پاسخ:

این آیه، شفاعت مورد نظر کافران را مردود می‌داند. ولی اصل شفاعت را مردود نمی‌داند. بلکه آیات دیگری علاوه بر این که اصل شفاعت را ثابت می‌کنند، شفاعت‌کننده را نیز بیان می‌کنند.

****** فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ(مدُثُر:48) شفاعت ‏شفاعت‏کنندگان به حال آنها سودى نمى‏بخشد.

******* مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَلَا شَفِیعٍ یُطَاعُ=حرفشان شنیده شده و پذیرفته شود(غافر/مؤمن:18) براى ستمگران نه یارى است و نه شفاعتگرى که مورد اطاعت باشد.

یهودیان

آیاتی نیز شفاعت مورد نظر یهود را نفی می کند؛ زیرا آنان درباره شفاعت عقیده خاصی داشتند.

(یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُواْ نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ... – بقره:47)

 وَاتَّقُواْ یَوْمًا لاَّ تَجْزِی نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَیْئًا وَلاَ یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ یُنصَرُونَ( بقره: 48) «از آن روز بترسید که کسی به جای کسی مجازات نمی گردد، نه شفاعت پذیرفته می شود، و نه غرامت و بدل قبول می گردد و آنان یاری نمی شوند»

اصولاً ملت یهود خود را ملت برگزیده و رشته جدا بافته میدانند و گوش همه جهانیان این جمله را از آنان شنیده است که ما امت برگزیده خدا هستیم. نه تنها آنان بلکه به نقل قرآن، مسیحیان نیز چنین عقیده ای را درباره خود داشتند. چنانکه قرآن مجید می فرماید: «و قالت الیهود و النّصاری نحن ابناء الله و احبّاوه».( مائده: 18) «یهود و نصارا گفتند که ما فرزندان و دوستان خدا هستیم».

آنان نجات در آخرت را از آن کسی می دانستند که به خاندان اسرائیل منتسب گردد، تو گوئی انتساب به فامیل اسرائیل و یا انتساب به یکی از دو آئین، هر چند عملی در کار نباشد، مایه نجات انسانها است! تا آنجا که قرآن از آنان نقل می کند:

«و قالوا لن یدخل الجنّه الاّ من کان هوداً او نصاری».( بقره: 111 ) «گفتند که به بهشت جز یهودی یا مسیحی وارد نمی شود».

گستاخی آنان به جائی رسیده بود که با کمال بی شرمی می گفتند: «وقالوا لَن تَمُسّنا النّارْ اِلاّ اَیّاماً مُعدوده قُل اَتّخذتُم عِند اللهِ عُهداً»( بقره :80) «( می گفتند: ) ما جز چند روزی در آتش دوزخ نخواهیم سوخت! تو گوئی از خداوند برای این مطلب پیمانی گرفته اند».

این دو آیه درباره چنین ملت متکبر و خودخواه سخن می گوید و شفاعت مورد اعتقاد آنان را که هیچ نوع قید و شرطی برای آن قائل نبودند، نفی می کند. از این جهت هنگامی که بزرگان علم تفسیر به شرح این دو آیه میرسند، می گویند: این دو آیه مربوط به نفی شفاعتی است که یهود درباره خود معتقد بودند و می گفتند: پیامبرزاده ایم و در روز رستاخیز به همین جهت مورد شفاعت قرار خواهیم گرفت.

کافران

آیاتی که صریحاً می گوید که روز رستاخیز برای گروه کافر، شفیع و شافعی وجود ندارد و یا شفاعت شافعان به حال آنان سودی نمی بخشد مانند:

(الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فَالْیَوْمَ نَنسَاهُمْ کَمَا نَسُواْ لِقَاء یَوْمِهِمْ هَذَا وَمَا کَانُواْ بِآیَاتِنَا یَجْحَدُونَ – أعراف:51)

1. یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِن قَبْلُ قَدْ جَاءتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَل لَّنَا مِن شُفَعَاء فَیَشْفَعُواْ لَنَا... (اعراف :53) «... افرادی که روز رستاخیز را در گذشته فراموش کرده بودند به خود آمده می گویند رسولان پرورگار ما آمدند آیا ما شفیعانی داریم که در حق ما شفاعت کنند؟! ... ( آنان باید بدانند کار از کار گذشته ) و ضرر کرده اند و خود را در معرض عذاب قرار داده اند و آنچه را که بر خدا افترا می بستند ( بتها مقربان درگاه خداوند هستند ) باطل از آب ‌درآمد».

طلب کنندگان شفاعت در این آیه، همان منکران روز رستاخیزند و جمله «قد خسروا ...» گواه بر این است که برای آنان شافعانی نیست و اگر شفیعانی برای آنان بود، هرگز صحیح نبود گفته شود که «قَد خَسروا اَنفُسُهْم ...».

(وَقِیلَ لَهُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ تَعْبُدُونَ... – شعراء:92)

2- إِذْ نُسَوِّیکُم بِرَبِّ الْعَالَمِینَ. وَمَا أَضَلَّنَا إِلَّا الْمُجْرِمُونَ. فَمَا لَنَا مِن شَافِعِینَ. وَلَا صَدِیقٍ حَمِیمٍ( شعراء : 101 - 98) «( هنگامی که آنان با معبود های خود به آتش افتادند، رو به معبودهای خود کرده می گویند: ) ما شما را در پرستش، با خداوند جهان، یکسان قرار دادیم، ما را گروه مجرمان گمراه کردند برای ما نه شافعی هست و نه دوست مهربانی».

3- «و کُنّا نُکذّبْ بِیومِ الدّینِ حُتّی اَتاَنا الیقینْ فَما تَنفَعْهْم شَفاعُهْ الشّافِعین».( مدثر: 48 - 46) «روز رستاخیز را انکار کردیم تا آن که برای ما یقین آمد، در این موقع شفاعت شافعان به حال آنان فائده ای نمی بخشد».

مفسران می گویند: مقصود از شافعان در آیه همان شافعان حقیقی هستند نه شافعان پنداری مانند بت، که گروه بت پرستان آنها را شافعان خویش می پنداشتند و علت این که شفاعت آنان درباره این گروه سودی نمی بخشد این است که این افراد بر اثر کفر و انکار روز بازپسین و ارتکاب یک رشته جرائم بزرگ، و ترک فرائض (ما سُلُککم فی سُقرٍ ، قالوا لم نَکْ مِنُ المصلینُ، وُ لم نَکْ نُطعمْ المِسکینُ و کُنا نَخُوضُ مُعُ الخائِضِینُ (مدثر: 45 -42) چه چیز شما را وارد دوزخ ساخت؟ می گویند: نماز نمی گزاردیم، مستمندان را اطعام نمی کردیم، و در باطل فرو می رفتیم)، شایسته شفاعت نیستند؛ زیرا کوچکترین ارتباط ایمانی با خدا نداشته و پیوند معنوی خود را با شافعـان قـطع کرده اند.

این افراد بر اثر دوری از تقوا و پاکی، هرگز به وسیله شفاعت پاک و طاهر نمی شوند، و بر اثر نداشتن قابلیت، شفاعت به حال آنان سودی نمی بخشد و به عبارت دیگر، شفاعت صالحان درباره افراد، منوط به اذن خدا و رضای او است و اذن خدا درباره گروهی است که با او ارتباط داشته باشند و مورد رضایت او قرار گیرند. البته احتمال دارد که مقصود از شافعان در آیه، شافعان پنداری آنان باشد زیرا سیاق آیات می رساند که آنان بت پرست بوده و به روز رستاخیز ایمان نداشتند.

در هر حال شفاعت درباره این گروه موثر نمی گردد یا به خاطر نبودن لیاقت در مورد شفاعت و یا به علت نبودن شایستگی در شفیع های پنداری.

در هر صورت نبودن شفیع برای گروه کافر و منکران معاد در روز رستاخیز ( همچنان که مفاد دو آیه نخست است) و یا سودمند واقع نشدن شفاعت شافعان در حق آنان ( مفاد آیه سوم ) منافاتی با ثبوت شفاعت درباره اهل ایمان ندارد.

ادامه دارد...




تاریخ : پنج شنبه 94/4/25 | 2:55 صبح | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر