لطفاً پس از پایان این نوشته که احتمالاً 3 یا 4 قسمت خواهد بود، کامنت مرحمت بفرمائید تا ابتدا کل مطلب دستتان بیاید و بعد دست به قلم شوید. سپاسگزاری می شود.
صلح حدیبیه
لَقَد صَدَقَ اللهُ رَسولَهُ الرُؤیا بِالحَقِّ لَتَدخُلُنّ المسجدَ الحرامِ إنشاءاللهُ آمِنین. (فتح:27)
لَقَد رَضِیَ اللهُ عن المُؤمِنینَ إِذ یُبایِعونَک تحتَ الشَجَرَه.(فتح:18)
إِنّ الذین یُبایِعونَک إِنّما یُبایِعونَ اللهَ(فتح:10)
إنّا فتَحنا لک فتحاً مبیناً(فتح:1)
ظَنَنتُم أَن لَن یَنقلِبَ الرسولُ و المؤمنونَ إلی أهلیهِم أبَداً ... و ظَنَنتُم ظَنَّ السَوءِ(فتح:12)
محمدٌ رسولُ اللهِ و الذین معهُ أَشِدّاءُ عَلی الکفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم.(فتح:29)
*****
پیش گفتار
از زمانی که آدم آفریده شد و به جهت نافرمانی از دستور الهی، توفیق بهره مندی از مواهب بهشت زمینی را از دست داد و به مراتب نازله و آمیخته با زحمت و درد و رنج و تلاش، هبوط نمود و بر اساس قانون زمین و طبیعت و فطرت بشری که به او حکم می کند تا اجتماعی بِزِیَد تا بتواند گامی رو به پیشرفت و تعالی بردارد، و از آن زمان که رد پای دو مهره قوی در زندگی بشر برای سنگ اندازی در برابر تعالی و استکمال بشریت ، پیدا شد؛ یعنی ابلیس و جنودش؛ شیاطین و نیز نفس أمّاره، دشمنی بین این دو دسته آغاز گشت و تا زمانی که طومار حیات بشری در روی زمین پیچیده شود، این مبارزه و دشمنی وجود خواهد داشت. چنان که قرآن نیز دشمنی و فریبکاری شیطان را تا روز واپسین، تأیید و رخصتی از جانب خداوند می داند تا بشر با غلبه بر آن و مقاومت در برابر آن، ضمن تعالی بخشی به روح خدایی خود، از مَلَک پرّان شود و به مقامی فوق فرشتگان نائل آید. و چه خوب اوصاف و مصاف این دو سپاه و لشگر را امام صادق(ع) در قالب جنود عقل و جهل به تصویر کشیده و با برشمردن اوصاف هر دو گروه، ترسیمی زیبا از دورنمای هر دو گروه در اختیار ما آدمیان قرار داده است تا با اختیار و انتخاب راه درست، به هدف غایی که سلامت نفس و سعادت اخروی و بالمآل، رضایت خداوند که بالاترین آرزو است، نایل آید.
در کتاب إثبات الوصیه این مصاف تاریخی و نفسگیر، با ذکر هر دو گروه شیطانی و رحمانی در مقاطع مختلف از آدم تا خاتم، مذکور آمده است و عبرتی ستودنی مر کسانی راست که میخواهند در پیچ و خم زندگی، راه گم نکنند. از یادآوری تک تک این ادوار صرف نظر کرده و دوستان را به مطالعه آن کتاب شیرین احاله میدهم.
*****
مقدمه
پیامبر گرامی اسلام(ص) به دنبال خوابی که دیده بودند، در شوال سال ششم هجری تصمیم گرفتند تا برای به جا آوردن عمره مفرده، راهی مکه شوند. که البته تا مقدمات سفر فراهم شود، یک ماه زمان برد و ایشان به همراه جمعی از مسلمانان در اول ذیقعده مدینه را به قصد مکه و حج بیت الله الحرام ترک کردند. آن حضرت خواب دیده بودند وارد حرم شده اند ، سرشان را تراشیده و کلید خانه کعبه را در دست گرفته اند. مسلمانان با توجه به خواب پیامبر(ص) ، تردیدی نداشتند که هم خواب پیامبر(ص) صادقه است، هم به وسیله سفر به مکه، آن جا را فتح خواهند کرد. به دستور پیامبر(ص) ، 1400تن از مسلمانان، به همراه خود تنها یک شمشیر غلاف شده برداشتند و هیچ نوع سلاح دیگری به همراه نداشتند. و با این اقدام می خواستند به طرف های مقابل و متخاصم بفهمانند که مسلمانان به قصد عمره و نه جنگ، عازم این سفر معنوی شده اند. با نزدیک شدن مسلمانان به منطقه حُدَیبیه (در 22 کیلومتری غرب مکه) ، مشرکان قریش به تکاپو افتادند تا به هر نحوی شده جلو حرکت مسلمانان را بگیرند و نگذارند آنان وارد مکه شوند. در چنین شرایطی و در مصاف با دشمنِ تا بن دندان مسلح ، آیه 102 سوره نساء نازل شد و به آن حضرت حکم نمود که نماز خوف بخوان تا دشمن بر شما طمع نکند. (وَإِذَا کُنتَ فِیهِمْ، فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاَةَ فَلْتَقُمْ طَآئِفَةٌ مِّنْهُم مَّعَکَ وَلْیَأْخُذُواْ أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُواْ فَلْیَکُونُواْ مِن وَرَآئِکُمْ وَلْتَأْتِ طَآئِفَةٌ أُخْرَى لَمْ یُصَلُّواْ فَلْیُصَلُّواْ مَعَکَ وَلْیَأْخُذُواْ حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَأَمْتِعَتِکُمْ فَیَمِیلُونَ عَلَیْکُم مَّیْلَةً وَاحِدَةً)
در این اوضاع و احوال، پیامبر(ص) برای آرام کردن دشمن و اخذ اجازه انجام عمره، حاضر بودند شرایطی را بپذیرند. لذا پیشنهاد قرارداد مدت داری را دادند. در این مدت امنیت آنان از جانب مسلمانان به خطر نمی افتاد. از طرفی اصرار قریش بر جلوگیری از ورود مسلمانان به مکه، موجب شد تا پیامبر خدا(ص) احساس کند برای تجمیع مسلمانان و تقویت روحیه جهادی آنان ، نیاز به انعقاد بیعت همگانی در بین آنان است. این بیعت چون زیر یک درخت انجام شد که تا سال ها مسلمانان به خاطر همین خاطره شیرین، در کنارش نماز می گزاردند و به دستور خلیفه دوم از بیخ و بن کنده شد(!)، به بیعت شجره(بیعت رضوان) معروف شد. مسلمانان بر سر این مسأله با پیامبر بیعت کردند که در صورت بروز جنگ از معرکه نگریزند و تا سرحد مرگ در راه دین خدا جانفشانی کنند. این بیعت موجب رضایت و خشنودی الهی گردید.(آیات 10 و 18 فتح) به دنبال بیعت رضوان که در مقابل دیدگان جمعی از دشمن انجام شد، مشرکان به این صرافت افتادند که با پیامبر چنین توافق کنند که مسلمانان امسال را بازگردند و سال بعد به مدت سه روز اجازه برگزاری عمره مفرده داشته باشند. دلیل این که نگذاشتند مسلمانان همان سال را وارد مکه شوند، صرفاً جنبه حیثیتی داشت و این که می خواستند به نحوی اراده خود را بر مسلمانان دیکته کنند.
نکته ای که نباید آن را از نظر دور داشت، این است که پس از انعقاد پیمان صلح بین پیامبر(ص) و مشرکان مکه ، اظهار نظرها ، اظهار تردیدها و انتقادها از موضع پیامبر(ص) آغاز شد. آن ها معتقد بودند: ما نباید از موضع ضعف با مشرکان قریش مواجه میشدیم بلکه به گفته عمر بن خطاب، چون مسلمانیم نباید چنین خواری و حقارتی(!) را بر خود روا می داشتیم. و احتمالاً به آیه لن یَجعلَ اللهُ للکافرین علی المؤمنین سبیلاً(!)(نساء:141) تمسک می جُستند. و البته چنین کسانی حتی از نظر ایمانی نیز دچار تزلزل شده و به شک و تردید افتادند و بنا به گفته خلیفه ثانی هیچ زمانی مانند روز حدیبیه دچار تردید نشده بود و اگر کسی پیشقدم میشد و از دین برمیگشت، او هم چنین میکرد(!)(مغازی606:2 و 607) آن حضرت نیز در پاسخ می فرمودند: من از دستور خدای خود سرپیچی نمی کنم.
نکته دیگر آن که وقتی ایمان و معرفت در عمق جان مدعیان دینداری نفوذ و رسوخ نکرده باشد، با اندک شبهه ای، سر از تمرد نسبت به دستورات صاحب شریعت در خواهد آورد. چنین صحنه ای را ما پس از امضاء توافقنامه بین پیامبر و مشرکان قریش ، شاهد هستیم. پس از انعقاد صلحنامه، پیامبر خدا(ص) دستور دادند شتران خود را قربانی کنید و سرهای خود را بتراشید و آماده بازگشت به مدینه باشید. اما پیروان محمد(!) به دلیل آن که از شرایط توافقنامه دل چرکین(دلواپس خودمان!) بودند، از تمکین فرمان پیامبر(ص) سرباز زدند و تمرد کردند. بار دوم و بار سوم هم کسی فرمایش آن حضرت را اجابت نکرد. تا جایی که پیامبر(ص) نگران و ناراحت بر ام سلمه وارد شد و خطاب به وی فرمود: نمی بینی مردم را که دستورشان میدهم اما عمل نمی کنند؟ و در حالی که صدایم را می شنوند، فقط نگاهم می کنند!؟ وی به آن حضرت گفت: شما خود شترانتان را قربانی کنید ، مردم به دنبال شما قربانی خواهند کرد. این وضعیت نشانگر آن است که مخالفان و ناراضیان از اقدام پیامبر(ص) مبنی بر برقراری صلح با مشرکان مکه ، فراوان بوده اند. و مهم ترین اشکال و انتقاد آنان نیز این بود که مگر تو خود نگفتی خواب دیده ام به مکه وارد می شویم و فتح قریب و فتح الفتوح رخ خواهد داد. پس کو؟ چرا فتح مبین محقق نشد؟ ما که مجبور شدیم دست خالی بازگردیم و طی این مذاکرات و صلحنامه هم کلی باج به دشمن بدهیم(!) آیه 12 سوره فتح، اشاره به همین سست ایمانی برخی اصحاب دارد. اما پیامبر(ص) بدون اعتنا به اعتراضات مخالفان و منتقدان با تکیه بر امر الهی ، بعد از مذاکرات شفاهی، توافق حاصله را مکتوب فرمودند.(برای اطلاع بیشتر، ر.ک: سیره رسول خدا(ص) ، رسول جعفریان ، صص580 – 590)
این دو نکته باید آویزه گوش ما نیز باشد که مبادا گرفتار چنین وضعیتی شویم و با سوء فهم و ناتوانی در تحلیل پدیده ها (همان بی بصیرتی خودمان!) و صرفاً با تندروی های متعصبانه و جاهلانه، دیده بر منافع و مصالح عمومی پوشیده و پا بر روی آن ها بگذاریم.
.: Weblog Themes By Pichak :.