خاطره ای خواندنی از ماجرای حرام بودن موسیقی از نگاه آیت الله مهدوی کنی
آقای حسین دهباشی در فیسبوکش نوشته:
یک: رفته بودیم دیدنِ حاج داوود کریمی. همان خانه نزدیکِ پارکِ خزانه. تعریفها داشت و یکی این بود. می گفت: جوان بودم و شاگردِ تراشکار و باشگاهِ کُشتی می رفتم و مذهبی هم بودم و چهارشنبه ها به مسجدِ جلیلی پایِ منبرِ آقایِ مهدویِ کنی. در عینِ حال جوان بودم و گرامافونی در پُشتِ پنجره یکی از مغازه های لاله زار دلم را بُرده بود. تا اینکه دل به دریا زدم و خریدمش، البته چون پولِ کافی نداشتم قسطی و بدونِ صفحه موسیقی. بعد شک کردم که نکند همین قدرش هم حرام و گناه باشد؟!
رفتم خدمت آقای مهدوی کنی به پُرسشِ شرعی. که بلافاصله گفتند: خریدِ ادواتِ موسیقی بای نحو کان حرام است! عرض کردم: به خُدا برای قشنگی اش خریدم حاج آقا، استفاده اش که نمی کنم! فرمودند: نگهداری اش هم حرام است. گفتم: خیلی خوب، پسش می دهم. فرمودند: فروشش هم حرام است! گفتم: ای بابا! پس مجانی می دهم به کسی! فرمودند: هدیه دادنش هم حرام است. دیگر واقعا کم آورده بودم. با دلی خونین و دماغی سوخته، گرامافونِ بخت برگشته را شکستم در حالیکه تا ماه ها از همان چندرغاز حقوق شاگرد تراشکاری قسطش را می دادم.
گذشت... تا انقلاب شُد. و یک زمانی من فرمانده سپاهِ تهران شدم و حاج آقای مهدوی کنی از مقاماتِ کشور. روزی باید برای گزارشی فوری خدمتشان می رسیدم و در مراسمی و نشسته در ردیفِ جلویِ تالار وحدت پیدایشان کردم. آن بالا و رویِ سن اهالی موسیقی و دامب و دومب قطعه پر و پیمانی را به جهتِ یکی از مناسبتها اجرا می کردند. هاج و واج رفتم جلو... و آهسته کنارِ گوششان پرسیدم: حاج آقا! یعنی همه مُشکلِ اسلام مُنحصر به این گرامافونِ بدونِ صفحه ما بود؟!
.: Weblog Themes By Pichak :.