سفارش تبلیغ
صبا ویژن

موفقیت و پیشرفت مردان در گرو حمایت و انگیزش همسران! 

ساعد مراغه‌ای از نخست وزیران دوران پهلوی در خاطرات خود نقل کرده است: 

زمانی که نایب کنسول شدم با خوشحالی پیش زنم آمدم و این خبر داغ را به اطلاع سرکار خانم رساندم و…  اما وی به جای خوشحالی، با بی‌اعتنایی تمام، سری جنباند و گفت «خاک بر سرت کنند! فلانی کنسول است؛ تو نایب کنسولی؟!» و... 

مدتی گذشت و چندی بعد کنسول شدیم و رفتیم پیش خانم، آن هم با قیافه‌ای حق به جانب که بله ما … 

باز، خانم، ما را تحویل نگرفت و گفت «خاک بر سرت کنند؛ فلانی معاون وزارت امور خارجه است و تو کنسولی شدی، افتخار می کنی؟!» 

با گذشت زمان و تلاش و... شدیم معاون وزارت امور خارجه و... که خانم باز گفت «خاک بر سرت؛ فلانی وزیر امور خارجه است و تو… ؟!» 

تا اینکه با... شدیم وزیر امور خارجه و به دو آمدیم خدمت خانم که... و باز گفت «فلانی نخست وزیر است و … خاک بر سرت کنند... !!!» 

القصه با هزار برو و بیا و این ببین و آن را... بالاخره شدیم نخست وزیر! و این بار با گام‌های مطمئن، باد به غبغب انداخته و با غروز و افتخار تمام به خانه رفتم و منتظر بودم که خانم حسابی یکه بخورد و به عذرخواهی از گشته بیفتد. دیگه بالاتر از این پستی نبود در کشور! 

تا این خبر را دادم! به من نگاهی کرد؛ سری جنباند و آهی کشید و گفت: 

«خاک بر سر ملتی که تو نخست وزیرش باشی !!!»




تاریخ : چهارشنبه 93/12/13 | 12:44 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر