و اما بررسی سندی
این نقل از دو طریق روایت شده است:
اول از طریق محمد بن کعب قُرَظی(م108 یا 119ه) که از قصّاصین و داستان سُرایان قهار بوده (سیره رسول خدا، ص355) و داستان را یک کلاغ و چهل کلاغ کرده و با آب و تاب برای مردم تعریف می کرده است. وی از یهودیان بنی قریظه بوده است که منشأ قصه گوئی و داستان سُرائی در صدر اسلام بوده اند. حال باید از کسانی که چنان مطلبی را از چنین کسی نقل کرده اند، سؤال نمود که آیا نباید بنا به دستور قرآن مکرّم(إن جائکم فاسقٌ بنبإٍ فتبیّنوا=اگر فاسقی خبر آورد ابتدا کنکاش کنید که آیا درست است یا نه؟) ابتدا از صحت و سقم آن مطمئن شوید و بعد به نقل و نشر آن مبادرت بورزید؟ لذا امام فخر رازی در تفسیر کبیر(ج24و23، ص50-51) و بیهقی این دسته روایات را ثابت ندانسته و راویان آن را مورد طعن قرار داده اند.(نقد توطئه آیات شیطانی، ص57-58)
دوم از طریق عبدالله بن عباس(م68ه) که گر چه مورد وثوق و اعتماد بین فریقین است اما مشکل اینجاست که وی یک سال قبل از هجرت به دنیا آمده است و طبعاً در صورت وقوع چنین ماجرایی هنوز به دنیا نیامده بوده است تا خود شاهد ماجرا باشد و فقط شنیده هایش را نقل کرده است. چنان که خود می گوید: ... گمان می کنم پیامبر در مکه بود(!) (تاریخ قرآن، ص160 ؛ نقد توطئه آیات شیطانی، ص57) بنابر این، نقل او اعتبار و سندیت نداشته و از حجیّت ساقط است و بدان اعتنایی نیست؛ زیرا شنیده ها ارزش علمی و تاریخی ندارند. به همین دلیل صاحب کتاب الشِفاء میگوید: این حدیث را احدی از اهل صحّت نقل نکرده اند.(ج2، ص126)
حال باید از امثال سلمان رشدی و مستشرقان که خیلی جلوتر از وی چنین خُزَعبَلاتی را باور کرده اند و سپس به خورد خلق الله داده اند، سؤال کرد که چرا چنین مطلب واضحی را به عمد یا به سهو چشم پوشی کرده و به نقل داستان کذائی پرداخته اند و بر اساس آن به داستان سرائی رو آورده اند؟
در این میان، علامه مرتضی عسکری نظر متمایزی دارد. وی ضمن پذیرش اجمالی داستان مذکور، آن را نه از زبان پیامبر(ص) بلکه تراویده از زبان مشرکان همزمان با نزول این آیات می داند. وی می گوید: یکی از شگردهای مشرکان برای بازداشتن کسانی که دور پیامبر(ص) جمع می شدند تا تلاوت قرآن او را گوش دهند، این بود که به یکباره شروع به همهمه و سر و صدا و داستان گوئی می کردند تا صدای پیامبر(ص) به خوبی به گوش مستمعان آیات الهی نرسد. در تأیید این مطلب، قرآن خود به این هیاهو و همهمه در آیه 26 سوره فُصّلَت اشاره دارد.(لاتسمَعوا لهذا القرآن=به این قرآن گوش فرا مدهید.) در زمان نزول آیات اولیه سوره نجم نیز عده ای مشغول سر و صدا بودند و وقتی پیامبر(ص) به آیات19 و 20 رسید، آن ها در ادامه، این دو فراز را زمزمه کردند تا چنین القا شود که این لات و عزّی و منات پرندگان بلند پروازند که امید به شفاعتشان هست(!) و حال برخی پنداشته اند که این دو فراز از لسان مبارک پیامبر(ص) خارج شده است و آن را امری قطعی دانسته اند.(الصحیح مِن سیره النبی71:2) شاهد این مدّعا نیز مطلبی است که کلبی در کتاب خود آورده است. وی می گوید: اعراب جاهلی نظیر این کلمات را هنگام طواف کعبه در ستایش بتان خود می گفتند.(الأصنام، ص23) در واقع شیطان در گوش مشرکان دمید و چنین به آن ها القا نمود که بت های مذکور چنین و چنانند نه آن که بر زبان پیامبر(ص) جاری سازد.(شرح مثنوی حاج ملا هادی سبزواری، ص437-438) سید قطب نیز مشابه همین را در تفسیر خود آورده و گفته است: شیطان آن جملات را در گوش مشرکان القا کرد و آن ها گمان کردند که پیامبر(ص) چنین گفته است.(فی ظلال القرآن612:5)
ولی حقیقت مطلب این است که چنان که پیشتر گفته آمد، شیطان را تا بدین حد سلطه بر آدمیان نیست که بخواهد این گونه در امر تبلیغ رسالت دست اندازی کرده و مردمان را از مسیر درست منحرف کند. و واقعیت این است که این داستان از اساس ساخته و پرداخته کسانی است که به ظاهر اسلام آورده بودند تا در پوشش مسلمانی همان افکار و باورهای پوشالی خود را اما این بار با روکش اسلام و مسلمانی ترویج و تبلیغ کنند.
سوم – از نظر کلامی
چنان که اشاره شد این داستان با اصل اعتقاد به توحید منافات داشته و مغایرت تامّ دارد و همان طور که غزالی یادآور شده است، چگونه می توان هم موحِّد بود هم مشرک؟!!!
از منظر عصمت انبیا نیز این مطلب مشکل آفرین است؛ زیرا همه مسلمانان در بحث عصمت معتقدند پیامبر گرامی اسلام(ص) در اخذ وحی و ابلاغ آن و تبلیغ و نشر آن از مصونیت از سهو و نسیان برخوردار بوده است و امکان ندارد آن حضرت دچار چنین خبط ناروائی شده و تازه پس از ابلاغ به مردم متوجه شوند که ای دل غافل چه اشتباهی از ما سر زده؟! این مطلب در لابلای آیات قرآن مؤیّدات فراوانی دارد که خدا خود پیامبرش را دعوت به آرامش کرده و به وی اطمینان خاطر می دهد که قرآن از جانب اوست و او خود حافظ آن است. پس عجله نکند و با تأنی آیات الهی را برای مردم بخواند.(ولاتُحرِّک به لسانک لِتَعجَلَ به. إنّ علینا جَمعَهُ و قرآنَه - قیامه: 17و16-) (ولا تعجل بالقرآن مِن قبل أن یُقضی إلیک وحیُه - طه:114 -)
مراجعات:
قرآن کریم
السیره النبویه؛ ابن هشام
سیر تحول قرآن؛ مرحوم مهدی بازرگان
تاریخ قرآن؛ مرحوم دکتر محمود رامیار
جنایات تاریخ؛ مرحوم سید جعفر شهیدی
تنزیه الأنبیاء؛ مرحوم محمدهادی معرفت
فروغ ابدیت؛ جعفر سبحانی
سیره رسول خدا(ص)؛ رسول جعفریان
نقد توطئه آیات شیطانی؛ عطاءالله مهاجرانی
.: Weblog Themes By Pichak :.