شاید این سؤال و شبهه برای برخی پیش بیاید که پس آن دو آیه چه می شود که به نوعی صراحت داشت که نه تنها رسول مکرّم اسلام که همه انبیا در معرض القائات شیطانی بوده اند. در پاسخ این سؤال چنین می گوئیم که:
اولاً: چنان که متذکر شدیم، تاریخ نزول این آیات، فاصله زمانی بسیاری با یکدیگر دارد. آیات 19 و 20 سوره نجم در سال دوم بعثت نازل گشته است در حالی که آیات 73-75 سوره إسراء در سال هشتم بعثت و آیات 52 و 53 سوره حجّ در سال دهم بعثت. و حتی برخی نظیر علامه طباطبائی در المیزان(ج14 ، ص503) سوره حج را مدنی می دانند؛ یعنی اساساً مربوط به دوران سیزده ساله مکه نمی دانند.(قابل توجه: حداقل فاصله زمانی نزول آیات سوره نجم و آیات سوره حج پنج سال و بلکه دقیق ترهشت سال است.) حال چگونه با این فاصله زمانی بین نزول این آیات، داستان پردازان نزول آیات 73-75 سوره إسراء و نیز 52 و 53 سوره حجّ را به زمان نزول آیات 19 و 20 سوره نجم چسبانیده اند؟! چیزی است که باید خود پاسخگو باشند.
ثانیاً: شاید پرسیده شود پس معنا و مفهوم آن دو آیه چه می شود و باید چگونه آن آیات را تبیین و توجیه کرد؟ پاسخ این است که در شأن نزول آیات 73 تا 75 سوره إسراء چنین گفته شده که مشرکان پس از نومیدی از مبارزه با پیشرفت خارق العاده اسلام در جزیره العرب، تاکتیک خود را تغییر داده و راه مذاکره را در پیش گرفتند تا بلکه بتوانند جلو حرکت شتابان گرایش مردم جزیره العرب را به اسلام و نیز گسترش روز افزون اسلام را در آن مناظق بگیرند. پیامبر(ص) که تمایل مشرکان را دیدند گوئیا دلشان نسبت به آن ها نرم شد و برای جذب آنان دچار نوعی شتاب زدگی شده و چه بسا آمادگی برای کوتاه آمدن و همراهی در ایشان وجود داشت. لذا خداوند می فرماید ما این حالت را از نبی مکرم(ص) دور کردیم. مشرکان در مذاکرات خود با پیامبر(ص) از آن حضرت سه چیز را درخواست نمودند و آن ها را شرط ایمان آوردن خود قرار دادند. آن سه چیز عبارت بود از: حذف رکوع و سجود در نماز برای آن ها، تمدید بت پرستی به مدت یک سال و عدم شکستن بت ها به دست آن ها. پیامبر(ص) فرمودند: نماز بی رکوع و سجود که نماز نیست.(شیر بی یال و دم و اِشکم که دید؟ - این چنین خلقی خدا کِی آفرید؟) تمدید بت پرستی هم که با دعوت به توحید منافات دارد. اما اگر نمی خواهید بت ها را به دست خود بشکنید، مانعی ندارد.(دیگرانی هستند که این کار را بکنند.)
چنان که مشاهده می شود، داستان آیات مذکور به هیچ وجه مربوط به داستان غرانیق نبوده و بلکه مربوط به جریان مذاکره ای است که مشرکان با پیامبر داشتند و آن حضرت در برابر آنان کوتاه نیامدند و در واقع این است معنای این آیات که گر چه مشرکان با ترفند مذاکره و کوتاه آمدن از مواضع خود می خواستند ته دل تو را ای پیامبر! خالی کنند ولی تو محکم و استوار باش و به این تاکتیک مشرکان اعتنا نکن.
در همین راستا خداوند به پیامبرش فرمان می دهد که فاصدَع بما تُؤمَر و أعرِض عن المشرکین. إنّا کَفَیناکَ المستَهزِئین.(حِجر:94-95) با صدای رسا و غرّاء به آن چه مأموریت داری، بپرداز و از مشرکان روی برگردان و از آنان دوری کن که خدا تو را از مسخره کنندگانت کفایت می کند.
ضمن آن که در خود آیه نیز این دلالت وجود دارد که چون ما تو را ثابت قدم قرار دادیم دیگر شک نکردی و دلت نلرزید و پایت نلغزید.(در واقع اراده مفهوم مخالف شده است. لولا أن ثبّتناک لقد کِدتَ تَرکَنُ إلیهِم=اگر تو را ثابت قدم قرار نداده بودیم به سمت آنان متمایل می شدی؛ یعنی تو ثابت قدم بودی و دلت به سوی آنان متمایل نگشت.)
و اما در توضیح آیات 52 و 53 سوره حج گفته اند: رسولان عالی مقام و پیامبران گرامی تمام آرزویشان این بود که همگان را به توحید دعوت کنند و دین الهی قوام یافته و احکام دین اجرا شود و تمام اهتمام خود را بر این قرار داده بودند. اما شیاطین جنّی و إنسی همواره در راه شکوفائی دین و اجرای احکام دینی کارشکنی نموده و مانع تراشی کرده و می کنند. با این توضیحات، مفهوم آیه این است که ای پیامبر! غمگین مباش! که همواره از این دسیسه ها و مانع تراشی ها بر سر راه تحقق آرمان الهی وجود داشته و خواهد داشت. اما خداوند موانع را مرتفع و دسیسه های شیاطین را نقش بر آب کرده و حکم الهی را مستحکم می نماید.
نکته ظریفی که در اینجا به نظر می رسد مغفول مانده و به همین دلیل در فهم آیات مورد نظر بعضاً به خطا می رویم این است که ما شیطان را صرفاً به ابلیس بر می گردانیم در حالی که با توجه به سوره ناس که خداوند رسولش را از شیاطین جنّی و إنسی پرهیز می دهد؛ زیرا در دل ها و سینه ها وسوسه ایجاد می کنند تا دلشان از راه درست و ایمان و عمل صالح منحرف شود، مراد از شیطان و القائات او فقط ابلیس نیست بلکه همه شیاطینی(چه جنّی ، چه إنسی) که با وسوسه گری و شبهه آفرینی و دسیسه بازی مانع جلوه گری راه صحیح و مسیر درست می شوند، منظور است. بنا بر این، آیات مورد نظر، حتی توطئه ها و آرزوها و القائات مشرکان در جهت تضعیف روحیه مسلمانان را نیز شامل می شود.
نکته ثانی این که: حتی اگر آیات را بر اساس ظاهر خود ترجمه نمائیم و تمنّا را آرزوی پیامبران و القائات را تأثیرگذاری شیطان بر دل و جان فرستادگان الهی بدانیم، از این نکته نباید غافل شویم که این القائات صرفاً امری قلبی بوده و به مرحله عمل و تحقق در نیامده و نرسیده است. یعنی حتی اگر بپذیریم که شیطان تا این مقدار را توانسته بر قلب و دل پیامبر خدا رسوخ کند، همین مقدار بوده و در مقام ابلاغ آیات الهی و تبلیغ دین خدا و اعلام احکام و اجرای آن، شیطان را بر آن راهی نیست و الا فلسفه ارسال انبیا و ارتباط آنان با منبع غیبی و لایزال الهی بی معنی خواهد شد. بر این مطلب، آیاتی که در ابتدای بحث آورده شد، دلالت می کند و با مراجعه به آن دسته از آیات و مداقّه در آن ها در می یابیم که أنبیاء الهی در مقام ابلاغ و تبلیغ به هیچ وجه تحت تأثیر القائات شیطانی نبوده اند.
.: Weblog Themes By Pichak :.