شهید مرتضی مطهری
(1298 – 1358ه.ش)
چرا در گذشته، نبوتها تجدید میشد و پیامبران یکی پس از دیگری می آمدند؟
پیامبران با همه اختلاف های ظاهری در شیوه تبلیغ و نوعِ احکام و شرایعی که برای امت خود می آوردند، حامل یک پیام و وابسته به یک مکتب (توحید) بوده اند. ارکان این مکتب به تدریج و بنا بر فراخور استعداد جامعه انسانی عرضه می شد تا بشر به مرحله ای از تکامل رسید که آن مکتب بتواند به صورت کامل و جامع عرضه گزدد و چون بدین نقطه رسید، سلسله أنبیاء پایان پذیرفت.
شهید مطهری درباره علل تجدید نبوت ها معتقد است:
همیشه رابطه ای میان هدایت غریزی و الهامی و هدایت عقلی و عقلانی وجود دارد. به هر اندازه ای که موجود زنده از لحاظ رشد و بلوغ علمی و عقلی ضعیف باشد، خداوند از طریق الهامات فطری و غریزی او را هدایت می کند و هر اندازه که در این ناحیه، نیرو و قدرت پیدا کند، الهامات فطری و غریزی در آن ناحیه ضعیف می شود؛ زیرا نیازش سلب می گردد... پیغمبرانی که در ادوار گذشته بوده اند، در ادواری آمده اند که عقل و علم بشر قادر نبوده است تا مبلّغ شریعت باشد. بشر در دوره خاتمیت که دوره عقل و علم و تمدن است، از آموزه های قرآنی الهام گرفت و سیر رشد و تکامل را پیمود؛ چون آیات قرآن سرشار از دعوت به علم و عقل است؛ نظیر آیات اول تا پنجم سوره علق. این آیات به طور تلویحی می فهمانند که در عصر قرآن، وظیفه تعلیم و تبلیغ و حفظ آیات آسمانی به عالمان منتقل شده استو آنان از این نظر، جانشین پیامبران می شوند. قرآن در سراسر آیاتش، بشر را به تعقّل و استدلال، مشاهده عینی و تجربی طبیعت، مطالعه تاریخ و تفقّه و فهم عمیق آن دعوت می کند.(ختم نبوت، ص 174 و 175) نبودن انبیا در دوره اسلامی، خود، دلیل تکامل بشریت است؛ یعنی علم و عالم، فقیه و متفقّه، حکیم و فیلسوف، جانشین انبیایی می شود که کارشان تبلیغ شرایع دیگران بود.(خاتمیت، ص 36) علمای امت در عصر خاتمیت که عصر علم است، قادرند با معرفت به اصول کلی اسلام و شناخت شرایط زمان و مکان، آن کلیات را با شرایط و مقتضیّات زمانی و مکانی تطبیق دهند و حکم الهی را استخراج و استنباط کنند.(وحی و نبوت، ص 168 و 169)
از آنجا کهنبوت یک جریان به هم پیوسته است و پیام خدا؛ یعنی دین نیز یک حقیقت بیشتر نیست، لذا با توجه به این پیش فرض، شهید مطهری سه علت را به عنوان علل تجدید نبوت ها بر می شمارد:
الف) احتمال وقوع تحریف
یکی از عوامل تجدید رسالت و ظهور پیامبران جدید، تحریف و تبدیل هایی است که در آموزه ها و کتاب های مقدس پیامبران رخ می داد. بشر قدیم به علت نبود رشد و بلوغ فکری، قادر به حفظ کتاب آسمانی خود نبود. معمولاً کتاب های آسمانی مورد تحریف و تبدیل قرار می گرفت یا به کلی از میان می رفت. از این رو، لازم می شد که این پیام تجدید شود. دوران نزول قرآن، دوره ای است که بشریت، کودکی خود را پشت سر گذاشته و توانست مواریث علمی و دینی خود را حفظ کند. از این رو، در آخرین کتاب مقدس آسمانی؛ یعنی قرآن، تحریفی رخ ندادو یکی از علت های اصلی تجدید پیامبری و ظهور پیامبر جدید، منتفی گشت.(وحی و نبوت، ص 184)
ب) نقص ادراکی بشر در فهم دین
بشر به دلیل عدم رشد و بلوغ عقلی نمی توانست برنامه کلی و طرح جامع خود را دریافت و تدوین کند. اما با پیدایش این امکان و استعداد، طرح کلی و جامع در اختیار بشر قرار گرفت و علت دوم تجدید نبوت ها و شریعت ها نیز منتفی شد.(خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 240 و 241)
ج) نیاز دین به تفسیر و تبلیغ
پیامبران دو وظیفه داشتند: اول - از سوی خدا برای بشر قانون و دستورالعمل می آوردند. دوم - مردم را به اطاعت از خدا و عمل به دستورها و قوانین الهی آن عصر و زمان فرا می خواندند. غالب پیامبران، پیامبر تبلیغی بوده اند، نه تشریعی. و کار پیامبران تبلیغی، ترویج و تبلیغ و اجرا و تفسیر شریعتی بوده که حاکم بر زمان آن ها بوده است.( وحی و نبوت، ص 185) وظیفه اصلی نبوت، همان وظیفه اول است اما تبلیغ و تعلیم و دعوت، یک وظیفه نیمه بشری و نیمه الهی است. رشد و بلوغ انسانیت، خود به خود به وحی تبلیغی خاتمه می دهد و علما جانشین انبیا می گردند.(ختم نبوت، ص 173 و 174)
.: Weblog Themes By Pichak :.