دیدگاه آقای مجتهد شبستری
آقای مجتهد شبستری در مورد فلسفه و مفهوم خاتمیت، بحث مستقلی ندارد و صرفاً در برخی نوشته ها به صورت پراکنده به بحث جامعیت دین پرداخته است که به دلیل ربط آن با خاتمیت، دیدگاه ایشان را از نظر می گذرانیم
آقای شبستری بر این عقیده است که متعلَّق کمال، ابلاغ دین است و آنچه را خدا می خواسته ابلاغ کند، به طور کامل ابلاغ کرده است.(هرمنوتیک، کتاب و سنت، ص 235) وی می نویسد: «کمال دین، یعنی آنچه را خداوند اراده کرده است به عنوان دین برای بشر بفرستد، کامل فرستاده است و پیامبر هم آن را کامل به مردم رسانده است... معنای کمال دین این نیست که هر چیزی باید در دین موجود باشد... کمال دین این نیست که دین، جای فنون، علوم و تفکر بشر را بگیرد.( همان، ص 234؛ نقدی بر قرائت رسمی از دین، ص343)
از نظر ایشان، دین وقتی جامع است که در هیچ زمینه ای بدون پیام نباشد و به همه انسانها با اعتراف به موجودیت آنان پیام دهد.( نقدی بر قرائت رسمی از دین، ص344) این وظیفه وقتی از عهده دین بر می آید که به بیان احکام عام و ارزشهای کلی اکتفا کند.( هرمنوتیک، کتاب و سنت، ص 230) و برای بهبود زندگی دنیوی فقط به اندرزهای اخلاقی بپردازد.(همان) وی حتی منکر وجود کلیات برنامه های مربوط به تنظیم زندگی دنیوی در دین می شود.از این رو، به اعتقاد وی ، مقررات مربوط به جنبه های خاصی از زندگی اجتماعی که در کتاب و سنت آمده، هرگز نباید به عنوان قانون و برنامه دایمی تلقّی شوند.(نقدی بر قرائت رسمی از دین، ص106)و به طور مستمر باید از طریق اجتهاد، به تغییر آنها دست زد.( هرمنوتیک، کتاب و سنت، ص 203 به بعد)
نقد:
آقای شبستری هم به مانند دکتر سروش در بیان معنای کمال دین به خطا رفته است. وی تصور می کند که متعلق کمال، دین نیست، بلکه ابلاغ دین است؛ یعنی آنچه را خدا می خواسته ابلاغ کند، به طور کامل ابلاغ کرده است. ایشان نیز مانند آقای سروش، با مساوی دیدن جامعیت و کمال دین با دین حداکثری، ره به خطا برده است. از این رو، پیوسته تأکید می کند که کمال دین این نیست که دین جای فنون و علوم بشری را بگیرد. نزاع اساسی با آقای شبستری و دیگر روشنفکران در این است که ما دین را در راستای سعادت دنیوی و اخروی بشر کامل و جامع می دانیم و معتقدیم دین در این زمینه از هیچ چیزی فروگذار نکرده است، اما ایشان برای دین حتی در زمینه کمال انسانی نقشی بهتر از سایر مکاتب غیر الهی قایل نیست. وی معتقد است برای رسیدن به انسانیت متعالی، منابع مختلفی می تواند وجود داشته باشد؛ یعنی لزوماً فقط نمی توان از منبع دین تغذیه کرد، بلکه ممکن است عرفانهای خاصّی نظیر عرفان سرخ پوستی، عرفان بودایی، اگزیستانسیالیسم و ... مورد مراجعه قرار گیرد.( «قرائت رسمی از دین»، راه نو، ش 19، ص 24)
وی به زعم خود با اذعان به این که نمی توان در مورد منبع و راهنمای انسانیت متعالی به نتیجه ای برهانی رسید(همان) به این مطلب تن می دهد که هر دین، اعم از الهی و یا غیر الهی، می تواند منبعی برای رسیدن انسان به انسانیت متعالی و کمال بوده و در نتیجه، آن دین کامل تلقّی گردد. وی تصریح می کند که هر دینی که بتواند برای قوم و ملتی، غنای تجربه های دینی را به بار آورد، آن دین برای آنها کامل است.( «سه قرائت از سنت در عصر مدرنیته»، سنت و سکولاریسم، ص 241ـ242)
این سخنان، این انگاره را تقویت می کند که آقای شبستری تنها به دنبال دین معنوی است و بس؛ دینی که در آن، ایمان با قطع نظر از متعلَّق آن، موضوعیت دارد.
آنچه در بیانات آقای شبستری شگفتی ساز و تأمّل برانگیز است این است که ایشان از سویی، می گوید: دین باید برای همه انسانها و در تمام عرصه ها پیام داشته باشد و از سوی دیگر، برای این پیام محدودیت هایی قایل می شود و بر آن است که دین صرفاً باید به احکام عام و ارزشهای کلی بسنده کند و جزئیات امر و برنامه ریزی و نظام سازی را به عقل و علم واگذارد.
در بحث جامعیت دین نیز، مراد این نیست که اقتضای استخراج نظام های سیاسی، اقتصادی و حقوقی و فرهنگی ثابت و غیرقابل تغییری را داشته باشد بلکه منظور این است که دین دارای اصول ثابتی در زمینه های سیاسی، اقتصادی، حقوقی و فرهنگی است که باید در همه اعصار بر حیات فردی و اجتماعی بشر حاکم باشد و بتوان بر اساس آن ها به تدوین نظامهای مختلف اجتماعی پرداخت.( انتظار بشر از دین، ص 215) از سوی دیگر، دین متغیرات گوناگون را در زمینه مسائل مختلف اجتماعی پذیرفته و عقل بشر را به عنوان منبعی مهم برای استنباط قوانین متغیر و برنامه ریزی در زمینه های مختلف اجتماعی مورد تأیید قرار داده است. و تنها چیزی که دین بر آن تأکید دارد، مغایر نبودن این قوانین متغیر با اصول ثابت اسلامی است.(همان، ص216)
آقای شبستری تصور می کنند پیامبر خاتم فقط باید مطالبی را برای آیندگان مطرح کند که انسان به کمک عقل خود نمی تواند آنها را درک کند. این تلقّی از اساس نادرست است؛ زیرا اگر دین مجموعه اموری باشد که بشر نمی تواند با عقل خود به تنهایی درک کند، پس باید عناصر بسیاری را از دین حذف کرد.
.: Weblog Themes By Pichak :.