آورده اندکه استادی شاگردانش را امر بفرمود که هر کدام، جملات ذیل را ده بار بر لوح خویش بنگارند و فردا به پیشگاه او آورند.
دروغگو دشمن خدااست. / تقلب کار خیلی بدی است. / خودسری نوعی خیرهسری است. / همیشه دو ضرب در دو چهار می شود. / بد اخلاقی کار ناپسندی است. / ریا باعث سوختن ایمان است.
فردا همه شاگردان، مشق خویش به حضور استاد ببردند و به هدایتش گرد نادانی از چهره بستردند جز یکی از آنان که لوحش از هر حرف و نقشی خالی بود. استاد او را بفرمود: ای شاگرد! چرا چون گذشته بر نبشتن مشق خویش تعلل همیورزی؟ که چون بر این سیاق مداومت کنی، عاقبت یا سوپور شوی یا درزی. شاگرد به تندی جواب بداد: ای استاد! من خود نخبه، و چه بسا سر آمد نخبگانم. مرا بر این مشقها نیاز نباشد.
****
سال ها از این موضوع بگذشت و این شاگرد بر همان شهر حاکم شد. روزی که با خدم و حشم فراوان از میدان شهر همیگذشتی، چشمش به استاد پیر خویش بیفتاد و پس از سلام به تمسخر بگفت: ای استاد! حال که مرا خلعت حاکمیت به بر باشد و تاج سروری به سر، باز هم باید آن مشق نانوشته را بنگارم؟ استاد پس از مکث و نیشخندی بگفت: هم آن مشق و هم جملهای را که اکنون همیگویم را هزاران بار بر لوح جانت بنگار و به خاطرت بسپار. و آن جمله این باشد:«ادب مرد به زدولت اوست»
1388/3/25 (ازوبلاگ نیشتر)
.: Weblog Themes By Pichak :.