امروزه باب سفر به اماکن مقدسه از جمله بیت الله الحرام و عتبات عالیات بسیار مد شده است. و به برکت وسایل ارتباطی و مواصلاتی هر آن میشنویم که فلانی مکه است و بهمانی سوریه و آن دیگری به حائر حسینی مشرف شده است. و از آن جا که نوعاً بدون معرفت که پایه و مایه اصلی این نوع سفرها باید باشد و متأسفانه نیست ، بدون کسب هیچ رهاوردی و صرفاً با هزینه کرد فراوان و خریدن خستگی راه و ... چیز دیگری عاید زائران نمی شود. لذا مولوی در شعری که ذیلاً تقدیم می شود ، به همین مسأله اذعان کرده و به حاجیان صوری این مطلب را گوشزد می کند.
فراموش نکنیم فرمایش امام ساجدان و زینت عبادت کنندگان را که در میان ذوق زدگی صحابیش فرمود: أمّا الضجیج فکثیر و أمّا الحجیج فقلیل= حاجی کم است ، سر و صدا کننده و ضجّه زننده فراوان. و نیز فرمایش امیر بیان و مؤمنان را که فرمود: کم مِن صائمٍ لیس له من صیامِهِ إلّا الجوع و الظَمَأ و کم مِن قائمٍ لیس له إلّا السَهَر و العَناء= چه بسیار روزه داران که از روزه شان جز گرسنگی و تشنگی بهره ای نمی برند و چه بسیار شب زنده دارانی که از قیام خود در دل شب جز بی خوابی و خستگی ناشی از بی خوابی ثمره ای بر نمی گیرند(نهج البلاغه ، قصار الکلم: 145) و نیز فرمود: رُبَّ تالِی القرآن و القرآن یَلعَنُه= چه بسیار خوانندگان قرآن که قرآن آنها را لعن می کند. از همین جاست که وحشت و اضطراب امام صادق(ع) و چشمان اشکریز ایشان را در می یابیم که اگر خدا در جواب لبیک اللهم لبیک من بگوید لالبَّیک و لاسَعدَیک (به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند - ...) که تو در برون چه کردی به طواف خانه آیی؟ من چه کنم؟ بگذاریم و بگذریم و شعر زیبا و گویای مولانا را تقدیمتان کنیم که حجت را تمام کرده است.
ای قوم به حج رفته ، کجائید کجائید؟
معشوق همین جاست ، بیائید بیائید.
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته ، شما در چه هوائید؟
گر صورت بیصورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمائید.
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار ازین خانه برین بام برآئید.
آن خانه لطیفست ، نشانهاش بگفتید
از خواجه آن خانه ، نشانی بنمائید.
یک دسته گل کو؟ اگر آن باغ بدیدید؟
یک گوهر جان کو؟ اگر از بحر خدایید؟
با این همه ، آن رنج شما ؛ گنج شما باد.
افسوس که بر گنج شما ، پرده شمائید!