چندی پیش مطلبی در این وبلاگ از برادر ارجمند آقای سید مجید حسینی به نام «محمد؛ پیامبری که باید از نو شناخت» درج شد و سؤالی مبنی بر تفاوت پیامبرگرامی اسلام(ص) با بعضی انسان های بزرگ مطرح گردید؛ به این امید که دوستان فرهیخته جوابی بر آن مرقوم فرمایند. نگارنده نیز مدتی در انتظار بود تا دِماغ آگاهی خویش را از پاسخ دوستان طراوت بخشد؛ اما این اتفاق نیفتاد؛ لذا برآن شد تا نه از سر پاسخ گفتن؛ بلکه با هدف بیان وجیزه های ناقص ذهن خود، نوشته ای را به رشته درآورد که به دلیل تقارن تنظیم آن با انتشار مطلب دیگری از آقای حسینی،گذاشتن آن در وبلاگ ممکن نبود. توصیه ی حقیر به دوستان این است که قبل از مطالعه ی این نوشته، مرور کوتاهی بر مطلب آقای حسینی داشته باشند. امید است اظهار نظرهای دوستان اندیشمند نسبت به این مطالب بتواند روزنی را به سوی درک بعضی حقایق بگشاید.
مطلب «محمد؛ پیامبری که باید از نو شناخت» پیامبر اسلام(ص) را با اشخاصی مانند «حاتم طائی» و «مادر ترزا» به مقایسه نشسته و پرسشی به این قرار مطرح نموده است که فرق افراد عادی با ویژگی هایی مانند بخشندگی، نوعدوستی، امانت داری و... با پیامبران الهی که دارای همین ویژگی ها هستند در چیست؟ هرچندنویسنده ی محترم به دنبال پاسخ این پرسش است، اما ثقل مطالب او بیان و القای تفاوت های خَلقی و خُلقی آن حضرات با دیگران و افرادی از این دست می باشد. شاید مطالب زیر جرقه ای باشد تا از افاضات دوستان در خصوص جواب این سؤال بهره مند گردیم:
الف) مقایسه ی بین طلا و نقره نباید باعث کاسته شدن ارزش نقره گردد، زیرا نقره هم در حد خود فلزی گرانبها است. شاید این تمثیل آن چنان مناسب نباشد؛ اما مقایسه ی رسولان الهی با اشخاص بزرگ نباید از ارزش آن اشخاص بکاهد. بزرگانی چون «حاتم طائی»، «مادر ترزا»، «ماهاتما گاندی»، «کنفوسیوس»، «نلسون ماندلا» و دیگران به حق از ستاره های درخشان و آیات الهی بوده و می توانند در جنبه هایی از زندگی، سرمشق دیگران باشند.البته این مطلب تذکاراً عرض شد و در مورد نوشته ی آقای حسینی مصداق ندارد.
ب) گاهی یکی «طاهر» است و یکی «مطهِر»، یکی «عالم» است و دیگری «معلِم» و یکی «کارگر» است و آن دیگری «کارآفرین». طاهر و عالم و کارگر بودن خود درجه ای فخیم است؛ اما مطهر و معلم و کارآفرین بودن با آن ها قابل مقایسه نیست. اگر حاتم طایی و مادرترزا و...سر بر آسمان ایمان و اخلاق و نوعدوستی می سایند، وامدار پیامبرانی هستند که راه آسمان وحی و لاهوت را به سوی زمین و ناسوت گشودند و واسطه ی شکوفایی نیروهای عاطفی درون انسان در مسیر اخلاق و انسانیت شدند. تفاوت فراوانی وجود دارد بین کسی که به خاطر ظرفیت و شایستگی های روحی و اخلاقی اش برگزیده می شود تا آب هدایت را از سرچشمه ی وحی با ظرف رسالت به دهان خواهش خلق بریزد و مصرف کننده ای مانند مادر ترزا که حداکثر آن را خوب و شایسته مصرف می کند. نوشنده هایی مانند حاتم طایی و گاندی کجا و نوشاننده هایی مانند حضرت محمد(ص) و حضرت مسیح(ع) کجا؟ این دو دسته با هم تفاوتی شگرف دارند.
پ)گاهی بعضی ها دنبال اثبات تفاوت های خَلقی و خُلقی بین انبیا و اولیا و مردم عادی هستند. تفاوت های جسمی مانند این که عرق و بول آن ها بوی مشک می دهد یا هنگام تولد بند ناف نداشتند و... و یا این که گِل وجودشان طوری سرشته شده که از کودکی واقف به همه ی اسرار و عالم علم غیب بوده اند و هیچ سهو و خطا و اشتباهی در آن ها راه نداشته و ندارد. این که چنین تفاوت هایی چه مزیتی را برای انبیا و اولیا ایجاد می کند موضوع سخن ما نیست؛ اما وقتی خداوند به پیامبرش دستور می دهد که خود با زبان خودش در برابر خلق اقرار کند که «انابشر مثلکم...»(کهف/110) به این معنا است که پیامبران از جهات خَلقی و خُلقی هیچ تفاوتی با دیگران نداشته و حایز همه ی ویژگی های یک انسان اند؛ که اگر نبودند جای مناقشه بود. از سوی دیگر آیا همه ی انسان ها با هم مشابه اند؟ آن ها از نظر ظرفیت های وجودی (خلقی، خلقی، ذهنی و روحی) دارای مراتبی هستند و در این میان پیامبران در بالاترین رتبه و در اوج این بلندا قرار دارند. همین سعه ی وجودی شان بوده که باعث نشستن پرنده ی اقبال رسالت بر شانه های توان شان شده است. البته این تفاوت و مراتب در میان خود انبیا نیز وجود دارد که جای طرح آن در این مقال نیست.
ت)برای این که یک پیامبر،«امین»بار رسالت در دریافت و ابلاغ و گنجینه ی حقایق عالم باشد، لازم است به زیور عصمت هم آراسته گردد. بنابر این «صلاحیت» از شرایط اولیه ی رسالت و «عصمت» از شرایط ثانوی است که با رسالت ملازمه ی ابزاری دارد. البته صفت امانتداری برای یک پیامبر با این صفت در دیگران متفاوت است و این تفاوت به ماهیت مورد امانت باز می گردد. بار سنگین رسالت و صندوق ستبر حقایق الهی امانتی است که جز در پرده ی عصمت مستور و محفوظ نمی ماند و این خود یکی از تفاوت های پیامبران الهی با امثال «مادر ترزا» است.
ت) «مادر ترزا» اسوه ی نوعدوستی است، «حاتم طائی» الگوی بخشندگی است، «گاندی» نشانه ی صبر و مقاومت است و «ماندلا» نمونه ی مبارزه ی سیاسی و سیاست اخلاقی است؛ اما بخشندگی و نوعدوستی و اخلاق و... از صفات و ملکات نیکی است که خداوند بذر آن را در وجود انسان ها نهاده و تا باران هدایت انبیا بر آن نبارد، به بار نمی نشیند. خلاصه این که همه ی این بزرگان تربیت یافتگان مکتب انبیایند.البته انسان بودن پیامبران می تواند به این معنا هم باشد که جامعه ی انسانی این ظرفیت را دارد که در هر دوره ای پیامبری را از خود به جهان عرضه کند و اگر قرار بود چنین اتفاقی بیفتد،گاندی و بزرگان دیگر از کاندیداهای این امر خطیر بودند.
ث) پیامبران الهی قبل از برگزیده شدن شان هیچ نشانه ی خارق العاده ای- که آن ها را از دیگران متمایز کند- نداشتند؛ تا آن جا که وقتی رسالت خود را به مردم اعلام می کردند، آن ها نمی پذیرفتند و منتظر افراد خاص و برجسته تر و یا در انتظار فرشته ای الهی بودند که به عنوان رسول بر آن ها فرود آید. پیامبران بشری همچون دیگران- و البته دارای صفات نیک انسانی که در افراد دیگر نیز کم و بیش یافت می شود- بودند ولی آن چه که آن ها را از دیگران متمایز کرده بود، بالا بودن ظرفیت وجودی شان بود که باعث شد ظرف حقایق و اسرار الهی باشند. وقتی کسی صلاحیت می یابد که به پیامبری برگزیده شود، پس از آن است که خداوند او را با لفظ «اقرأ» (علق/1) خطاب می کند، در جایگاه «انک لعلی خلق عظیم» (قلم/4) می نشاندش و «برهان» اش را در معرکه ی شیطنت های زلیخایی به کمک اش می فرستد (یوسف/24). مطمئناً اگر کسی صلاحیت و ظرفیت لازم در او نباشد، مشمول «لاینال عهدی الظالمین» (بقره/124) قرار می گیرد؛ مگر این که خداوند بخواهد کل خانواده ای را مشعلدار هدایت خلق گرداند که آن گاه او را به زیور «یطهرکم تطهیرا» (احزاب/33) می آراید.
.: Weblog Themes By Pichak :.