بحث ها در مورد و پیرامون ورود آقای دکتر احمدی نژاد به دنیای سیاست و ریاست از زمان کاندیداتوری ایشان آغاز شد، با انتخاب اش به عنوان رئیس جمهور قوت گرفت و در سال 1388به بعد به اوج خود رسید. آنچه در بحث های مذکور گذشته موضوعی است که اکثر مردم ایران از آن آگاهند و نیازی به تکرار نیست؛ اما پس از رفتن ایشان عده ای تصمیم گرفتندکاری به کارش نداشته باشند و عده ای دیگر هم راه خلاف آن ها را در پیش گرفته و برآن شدند که به او و عملکرد هشت ساله اش بپردازند. این که چرا بعضی می خواهند کشتی مدح یا ذم آقای احمدی نژاد را همچنان در دریای پرآشوب جامعه برانند، موضوعی قابل درنگ است. نگارنده نیز از آن ها است که بر خود لازم می داند همچنان به این موضوع بپردازد. او چه در زمان ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد و چه پس از آن در باره ی او نوشته و خواهد نوشت؛ اما از عداد سرنشینان آن کشتی کذایی محسوب نمی شود. او در قایق کوچک وبلاگ «نیشتر» در باره ی آقای احمدی نژاد و احمدی نژادهای زاییده شده از ساختار مدیریت فشل موجود نوشته و خواهد نوشت و دیگران را نیز به سوار شدن در این قایق دعوت می کند. عده ای بر او خرده می گیرند که نوشتن در باره ی رئیس جمهور سابق- که دیگر دست اش از کار اجرایی کوتاه شده- چه فایده ای دارد.شاید مطلب زیر– که در چهار محور «جناح های سیاسی»، «مدیریت کلان کشور»، «مردم» و «نخبگان» ارائه می شود- بتواند پاسخی به آن عزیزان باشد.
جناح های سیاسی:
آقای احمدی نژاد کسی نبود که بدون مقدمه از دری وارد عرصه ی مدیریت اجرایی کشور شده و – علیرغم تلاش برای ماندن- به سادگی از در دیگر خارج شود. او که از استعداد، پشتوانه ی فکری و علمی و توان و تجریه ی مدیریتی خاصی برخوردار نبود، به وسیله یک جریان خاص وارد میدان شد. این که هدف از آوردنش چه بود و چه مقدار از آن اهداف محقق شد، مقوله ی دیگری است؛ اما این که آیا رفتن او – برعکس آمدن اش که با جنجال فراوان همراه بود- باید با سادگی و بدون سر و صدا برگزار شود یانه، جای بسی تردید است.
دو دسته از سیاستمدارانند که رد پای شان هیچگاه از خاک سیاست پاک نمی شود؛ یکی آن ها که پا در پای افزار خدمت داشتند و تخم نیکی در دل مردم سرزمین خود کاشتند و دیگر آن ها که چکمه ی دیکتاتوری و خیانت به پا کردند و فقط هیاهوی خدمت بر پا کردند. خیانت تنها این نیست که کسی منافع کشورش را به دیگری بفروشد. هر کس که می داند و یا بعداً می فهمد که ردای مدیریت و سیاست بر اندامش گشاد است و باز به پوشیدن اش اقدام می کند و یا آن را از تن به در نمی آورد خیانت کار است و جای بسی تأسف که این خیانت در هشت سال گذشته توسط عده ای در ایران به اوج خود رسید. آن ها نه تنها به خاطر این خیانت از درگاه خداوند و پیشگاه ملت عذرخواهی نکردند، بلکه ابتدا بنای توجیه گذاشتند که «آقای رئیس جمهور اول این گونه بود و بعداً آن گونه شد» و چون می دانستند آوردنآقای احمدی نژاد در عرصه ی مدیریت کشور لکه ی سیاه و سابقه ی نامیمونی برای پرونده ی سیاسی شان محسوب شده و به این سادگی پاک نخواهد شد؛ لذا ضمن فرافکنی، در تلاش فراوان بوده و هستند تا مردم و رسانه ها هر چه زودتر او را فراموش کنند. البته این شکل آمدن و رفتن افراد توسط جناح های سیاسی در مملکت ما سابقه ی طولانی دارد؛ اما این یکی از آن ها بود که فراموش نشده و نباید بشود.
مدیریت کلان کشور
هر چند پروژه ی «آوردن آقای حمدی نژاد، سپردنش به بوته ی فراموشی و توجیه عملکرد خود» از سوی یک جناح بانفوذ درکشور به اجرا درآمد؛ اما در این خصوص دو سؤال مهم و اساسی مطرح است:
اول این که چرا باید یک جناحی سیاسی بدون داشتن هویت و شناسنامه و ثبت رسمی و مدیریت مشخص– اما این همه مقتدر- در کشور وجود داشته باشد که بتواند در همه ی تصمیمات اساسی و استراتژیکی مملکت تأثیر گذار باشد و جالب این که ضمن طلب کار بودن از عالم و آدم، به هیچ چیز و هیچ کس هم پاسخگو نباشد؟
دوم این که مدیریت کلان کشور در مقابل رفتارها، تصمیم ها و دخالت های یک جناح خاص سیاسی چه وظیفه ای دارد؟ بی شک آنچه که پیامدهای ناگوار حضور آقای احمدی نژاد در صدر مدیریت مملکت را شدت بخشیده، نبود مدیریت قاطع و اهرم های نظارتی و باز دارنده در سطوح بالا بوده است. اگر مدیریتی مقتدر، منسجم، کارآمد، علمی و اخلاق مدار در کشور حاکم بود، می بایست از آغاز پیروزی انقلاب تا کنون بسیاری از افراد و ارگان ها حساب هایی را پس می دادند و پرسش هایی را پاسخ می گفتند که آقای احمدی نژاد و حامیان و بانیان او از آن جمله اند. اگر از ابتدا به جای توجیه رفتارهای این و آن، میزهای حسابرسی و بازخواست برای باندبازان و رانت خواران و آقایان و آقازادگان و مدیریت های فامیلی و اتوبوسی برپا می شد؛ وضع بدین منوال نبود که ما امروز به آن دچاریم. شاید بعضی ها سؤال کنند که آقای احمدی نژاد و حامیان او باید از بابت کدام رفتارشان پاسخگو باشند. پاسخ گفتن به این سؤال، هم زمان فراخ و هم میدان آزادی بیان فراخ تری را می طلبد؛ اما اگر بخواهیم تمام مطلب را در چند جمله خلاصه کنیم این است که دولت های نهم و دهم نه تنها تأثیر مثبتی بر روند رشد و توسعه ی کشور نداشتند، بلکه خود بحران هایی در عرصه ی مدیریت و دیپلماسی محسوب می شدند. این دولت ها یا نباید تشکیل می شدند و یا باید اندکی پس از تشکیل، مدیریت لازم بر آن ها اعمال می شد. مجلس به عنوان بالاترین رکن نظارتی، در برخورد با دولت های مذکور خفت اهانت های مکرر را برجان ملت خرید و دم بر نیاورد. کلاه پشمی اش را وارونه بر سر نهاد و امتحانش را در پیشگاه ملت و تاریخ پس داد. قوه ی محترم قضائیه و دیوان عدالت اداری نیز به تماشای خدمات این دولت ها ایستادند و به به و چه چه گفتند. مجمع تشخیص هم با پذیرش آقای احمدی نژاد در جمع خود ثابت کرد نظام نه تنها قصد سؤال از عملکرد دولت های نهم و دهم را- همچون دولت های گذشته- ندارد، بلکه رئیس اش را جهت دلداری به مجمع آورده تا بگوید «جناب آقای احمدی نژاد! بر کشور لازم است که همچنان از تجربیات خوب و قدرت مدیریت و تصمیم گیری بالای شما استفاده کند.اگر هم در این هشت سال کسی چیزی به شما گفته کار اشتباهی کرده و شما خودتان را از این بابت ناراحت نکنید». در بحران سال 1388نیز وضع به همین منوال گذشت. این بحران یکی دیگر از نشانه های مدیریت اقتدارگرای غیر مقتدر بود. اعتراضات خیابانی در آن سال چیزی نبود که نتوان آن را مدیریت کرد؛ اما آنچه در عمل اتفاق افتاد نه تنها باعث تثبیت نظام، تبلیغ آزادی و مردم سالاری نبود؛ بلکه – به زعم خود مسؤولان- باعث هتک حیثیت نظام شد و دل ملت و رهبری معظم انقلاب را به درد آورد.
مردم
سطح آگاهی مردم نقش به سزایی در روند مدیریت و بافت مدیران کشور دارد. بدون تعارف و تکلف باید گفت مردمی که از میان کاندیداهای مختلف با نمرات متعدد، کسی را بر می گزینند که نمره ی رجل سیاسی بودن اش صفر بوده و در دور دوم به زیر صفر هم کاهش می یابد، باید در میزان آگاهی سیاسی خود تجدید نظر کنند. چنین رفتاری جر غفلت، فراموشی تاریخی، ناآگاهی و تصمیم بر اساس احساسات دلیل دیگری نمی تواند داشته باشد. چه تضمینی وجود دارد که همین مردم در انتخاب های دیگر خود دچار آلزایمر تاریخی نشوند؟ اگر چنین اتفاقی برای مردم بیفتد، مستحق اند که احمدی نژادهای متعددی را در رأس مدیریت کشور تجربه کنند. البته بر اساس حدیث شریف «النّاس علی دین مُلوکِهم»، نباید از تأثیر سطح آگاهی مدیران بر مردم و تلاش آن ها برای ارتقای این سطح غافل بود.
نخبگان
در شرایطی که یک جناح خاص مالک الرقاب ملک قناس سیاست است و در فضایی که بحران مدیریت، فقط یکی از بحران هایی است که سایه ی شوم اش را بر سر مردم گسترانیده و در حالی که آگاهی مردم بر حقوق و مطالبات خود می تواند تأثیر شگرفی بر جریان مدیریت کشور داشته باشد، بر نخبگان جامعه و اصحاب قلم و رسانه واجب است وظیفه ی خطیر خود را در اطلاع رسانی صحیح، تبیین علمی مقولات بنیادین و آگاهی بخشی به افکار عمومی، به انجام برسانند. باید سطح اطلاعات سیاسی مردم به مرحله ای برسد که مدیریت کشور را به ارزیابی بنشینند و در باره ی عملکرد تک تک مسؤولان نظام منصفانه اظهار نظر و قضاوت کنند. آستانه ی حساسیت شان باید به درجه ای برسد که افراد یا جناح هایی نتوانند باایجاد جو احساسی و شانتاژهای تبلیغاتی و سیاسی هر وقت خواستند افرادی را به گرده ی مردم سوار کنند و پس از رسیدنبه اهداف شان، او را از حافظه ی مردم پاک نمایند.
اندیشمندان جامعه باید با تحریک حافظه ی تاریخی مردم نگذارند فراموشی بر آن ها عارض شود. از سوی دیگر مردم نیز اولاً باید در این قحطی رجال و خشکسالی مدیریت و نظارت، هشیارتر باشند و حرف خود را به تأسی از کلام ناب امام علی(ع) بدون لکنت به مسؤولان نظام برخاسته از آموزه های علوی بگویند. ثانیاً نگذارند امثال آقای احمدی نژاد و بعضی ازصاحبان اختصاصی و انحصاری قلم و بیان و تریبون بیایند و بریزند و بپاشند و هتک حرمت کنند و پس از رفتن هم زود فراموش شده و یا فراموشانیده شوند. بر ارباب قلم و رسانه ی متعهد و دلسوز لازم- و بلکه واجب است- با آگاهی بخشی و تذکرات شان مانع فراموشی مردم، تکرار وقایع خطرناک و ظهور افراد نالایق و ناهنجار در عرصه ی مدیریت کشور شوند. پرداختن به آقای احمدی نژاد، فقط پرداختن به یک شخص نیست. جریان قدرتی که آقای احمدی نژاد محصول آن است و باعث شده افراد به راحتی بالا و پایین شوند و تحولات سیاسی و جناحی شکل بگیرند باید مورد نقد قرار گیرد. آن مرغ «مردمسالاری» که از زیر پر و بال اش جوجه هایی چون قتل های زنجیره ای، گروه های فشار، بحران ها و فسادهای مالی، مدیران نالایق و نامتعادل، دیکتاتوری و بی قانونی بیرون می آید، باید به سیخ اعتراض و انتقاد کشیده شده و هیچگاه به فراموشی سپرده نشود. در این صورت مردم ضمن احساس امنیت بیشتر، نظام را از خود و برای خود می دانند و در تمام صحنه ها به کمک اش می شتابند.
(5/11/92)
.: Weblog Themes By Pichak :.