خاطرات دکتر مهدی حائری را مرور میکردم. همزمان نکاتی از آن در نظرم قابل توجه جلوه کرد و برای تأمل بیشتر آنها را یادداشت کردم و اکنون آنها را در معرض داوری عزیزان میگذارم تا دوستان علاوه بر خواندن کتاب، به حقیر در رفع ابهامهای احتمالی نیز یاری رسانند. همانطور که احتمالا میدانید این کتاب از مجموعه بزرگ طرح تاریخ شفاهی ایران (دانشگاه هاروارد) است. اندکی از مصاحبه های انجام شده در این طرح، به چاپ رسیده و بسیاری نیز منتشر نشده است. راوی خاطرات، شخصیت حقیقی ویژه و منحصر به فردی دارد و مسئولیتهای حقوقی وی نیز خاص بوده است. از نقاط قوت این خاطرات، رعایت انصاف و مروت درباره ی اشخاص بویژه امام خمینی است. مصاحبه شونده علیرغم اینکه از امام منفصل شده و به لحاظ فکری بویژه در بعد از انقلاب بین آن دو جدایی افتاده است، در جای جای کتاب، خواننده را به قوت علمی و عرفان علمی و عملی امام توجه میدهد (ص 100). قبل از اینکه به موارد قابل تأمل خاطرات دکتر حائری (از نظر حقیر) اشاره کنم باید بگویم که نقطه ضعف مشهودی در کتاب مشاهده میشود که به مصاحبه کننده ی اثر (ضیاء صدقی) برمیگردد. وقتی راوی خاطره میگوید و به موارد حساس تاریخی میرسد که نیاز به توضیح بیشتر و ارائه ی مصادیق افزونتری دارد، مصاحبه گر، سؤال جدیدی طرح میکند و مطلب قبل را در ابهامش باقی میگذارد. به عنوان نمونه میتوانم به مورد آقای صادق قطب زاده اشاره کنم. آقای دکتر حائری اشاره میکند که از زمان نمایندگی آیت الله العظمی بروجردی در آمریکا از وی (قطب زاده) به عنوان منشی و مسئول دفتر استفاده میکرده و بعدا به دلایلی اعتماد وی از قطب زاده سلب میشود و او را اخراج میکند و البته او را مستحق کشتار (اعدام) هم نمیداند (ص 40 تا 43). من و شما میدانیم که وضعیت این مصداق در تاریخ انقلاب، از مواردی است که وضعیت روشن و شفاف تاریخی ندارد و داستانش برای مردم به خوبی توضیح داده نشده است و صد البته آقای دکتر حائری حتما توضیحات زیادی از وی دارد که برای قضاوت درست تاریخ و آیندگان باید آنها را ارائه کند. اینجا باید نوع ارتباطاتی که آقای دکتر حائری برای قطب زاده طرح میکند مورد کنکاش سوال کننده قرار گیرد. به جمله ی راوی در کتاب توجه کنید: «... آقای قطب زاده ماشاءالله خیلی ارتباطات زیادی داشت، همه جوره، همه جوره که این ارتباطاتش خیلی در شأن ما نبود...» در حقیقت راوی خود، دوست دارد که توضیح بیشتری بدهد، اما مصاحبه گر این خواست را اجابت نمیکند و سراغ داستانی دیگر میرود و مورد قطب زاده را در همین جا به پایان میرساند.
اگر بخواهم اجمالا (و برای اینکه مطلب طولانی نشود و در پست بعدی ادامه بدهم) به نکات قابل تأمل این خاطرات بپردازم باید بگویم تا زمانی که راوی درصدد نقل گزاره های تاریخی است، مطالبش بسیار قابل استفاده است (بدون ارزش گذاری مثبت و منفی) و وقتی همان گزاره ها را به تحلیل مینشیند و در مورد آنها قضاوت میکند، خواننده ای مثل حقیر را به تأمل وامیدارد (مثل داستان جمهوریخواهی رضاخان و مخالفت علما با آن).
با عرض پوزش، به جهت پرهیز از ملال آور شدن، ادامه ی مطلب را در پست بعدی خواننده باشید.
.: Weblog Themes By Pichak :.