سلام
متن پیوست توسط یکی از دوستانم ارسال شده و ظاهرا نقل از یک سایت اینترنتی باشد. پیرو بحث حضوری خدمتتان و در ادامه مباحث قبلی در خصوص شخصیت زن این مطلب.بدون هیچ اظهار نظر در صحت وسقم ان جهت ملاحظه تقدیم میگرردد
زن را بزن !
یکی از جنجالی ترین آیات قرآن کریم در حوزه اجتماعی که ناظر به مسائل زنان و خانواده است، آیه 34سوره مبارکه نساء است
مدتی قبل در یک جلسه علمی، یکی از نویسندگان مشهور کشور در حوزه دین پژوهی بحث زیبایی را درباره آیه34سوره نساء انجام دادند که بعد تصمیم گرفتم تقریر آن جلسه را ویرایش کنم و برای شما خواننده گرامی آماده کنم، هم اینک می توانید متن زیر را مطالعه نمایید . البته این مسئله تلفیقی است بین تحقیق حقیر و تحقیق استادِ عزیز که بعد از جلسه ساعتها روی سخنان ایشان فکر کردم .
در اینجا قصد داریم رهیافتی نوین به یکی از «حقوق زنان» داشته باشیم :
یکی از مهمترین و پر جنجالترین آیات قرآن کریم که در حوزه اجتماعی به آن توجه بسیاری شده و ناظر به مسائل زنان و خانواده است، آیه 34سوره مبارکه نساء است. در بخش اول این آیه آمده است:
«أَلرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِماحَفِظَ اللهُ وَ اللّاتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبیلاً إِنَّ اللهَ کانَ عَلِیّاً کَبیراً» .
(آیه را ترجمه نکردم تا اوّل معانی کلمات مشخص شود و بعد ترجمه را ارائه دهم)
در اینجا برای فهم صحیح بحث می باید چند کلمه را مورد توجه قرار داد : 1. «قوامون» 2. «فالصالحات» 3. «قانتات» 4. «حافظات للغیب بما حفظ الله» 5. «نشوزهن» 6. «اضربوهن» .
«قوامون» : قوام صیغه مبالغه از اسم فاعل قائم است که جمع مذکر آن قوّامون میباشد. برای قَوَّامٌ، که گاهی بدون حرف جر و گاهی همراه با آن به کار میرود، معانی متعددی مانند: خوش قامت (لسان العرب،ج12،ص496)، رسیدگى به امور؛ به عهده گرفتن کارها و مراقبت بر انجام کار (فرهنگ ابجدی عربی،ص680) بیان شده است.
نتیجه : «قوامون» به معنای سرپرستی نیست زیرا اگر منظور قرآن کریم «ولایت مرد بر زن» بود باید از مشتقات کلمه «ولایت» استفاده می شد .
بحث فرعی : در مفهوم «قوامون» از کلمه «علی – بر» غفلت شده است . کلمه «علی» در آیه شریفه می تواند با فهم اولیه معنای قوّام مشکلات را حلّ کند . به این معنی که «مردان نگهبان هستند «بر» زنان» و «علی» را می توان با توجه به مفهوم قوّام به معنی نظارت گرفت .
علت قوامیت مرد «بِما فَضَّلَ اللهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ» عنوان شده است . در اینجا می خواهد بگوید علت قوامیت مرد فضلی است که خداوند برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است، بخاطر هزینه هایی که از اموالشان (به زنان) می کنند . در اینجا آیه خود دلیل بر فضیلت زن است زیرا علت «بما فضل الله بعضهم» «بما أنفقوا من اموالهم» دانسته شده است و این در نظام اجتماع فضیلتی است برای زنان (نسبت به مردان) که از حضور در اجتماعِ شغلی معاف شده اند به همین خاطر مردان به پاسِ «فالصالحات قانتات حافظات ...» به زنان باید بعضی از اموالشان را بدهند تا آنان در آرامش روانی، خانهای آرام و آرام بخش احیا کنند . و «إنفقوا» در اینجا هرچند از مشتقات کلمه انفاق می باشد لیکن در این آیه معنی «نفقه» می دهد و نفقه هم در مباحث دینی هزینهای است که مؤظف می باشد به زن بدهد تا زن خود بدون دغدغههای فکری (در حوزه اقتصاد) به فعالیت خود در عرصه اجتماع و خانه داری ادامه دهد .
«فالصالحات» : در اینجا ویژگی زنان شایسته را عنوان می دارد که باید آنان در خانه چگونه باشند و چگونه نباشند . معنی جمله می شود : «پس زنانِ شایسته [کسانی هستند که]» .
«قانتات» : نماز و نیایش،خدا ترسی و پارسایی،خضوع و نرمش،دعا . ذیل واژه ماده قنوت و قَنَیَ . حال قناعت زن در نزد چه کسی باشد؟ : در آیه شریفه قانتات مجمل بیان شده است و قیدی در آیه نیامده است که بدانیم این قانتات نسبت به چه کسی است . و برای رفع اجمال یک آیه باید به آیات دیگر رجوع کنیم : غیر از این آیه قانتات و مشتقهای آن12بار به کار رفته است که همگی این آیات قانتات را درباره خداوند دانسته است : «بقره238- روم26- بقره116- نحل120- (علاوه بر خداوند به رسول اشاره کرده است) : احزاب31- آل عمران43» . «زمر9-تحریم12»
قانتات در آیه نساء34 :
برهان اوّل : قانتات نشان داده شد که در آیات فوق اشاره به پاکی روح دارد که آن هم برای خداوند است .
برهان دوّم : بخش اوّل بعد اقتصادی خانواده است «الرجال ...» که مربوط به مردِ خانواده است و بخش دوّم مربوط به نیاز معنوی و نیایش زنان است که مربوط به زنان «فالصالحات ...» است که بُعد معنوی خانواده را تأمین می کند .
ترجمه آیه بر اساس این برداشت : «مردان، نگهبان و محافظ زنان هستند به دلیل آنکه خداوند برخی از ایشان را بر برخی دیگر برتری داده است به جهت آنکه مردان از اموالشان به زنانشان پرداختند ... پس زنان صالح با معنویت خود...»
«حافظات» : همه آیاتی که اشاره به حافظ بودن زن دارد همگی مربوط به حفظ فروج هستند که این حفظ فروج در زمان تشریع حکم مربوط به حفظ دامن (فروج) بوده است لیکن در زمان حال با تغییر اندیشههای آدمی مصادیق زیادی پیدا کرده است . «احزاب35- نور31- نور30- مؤمنون5 – معارج29 – انبیاء91 – تحریم12و...» . تنها مصداق «حافظات للغیب (52یوسف) بما حفظ الله» حفظ خود از فحشای جنسی است .
«بما حفظ الله» : این آیه قیدی است برای آنکه نفی خواسته مرد را کند و اثبات خواسته خداوند را کند . یعنی «از آن جهت که خدا خواسته است» نه از آن جهت که مرد می خواهد . بلکه زن باید برای خداوند خود را محفوظ دارد تا مصداق «الصالحات» را داشته باشد زیرا معانی «صالح» در قرآن همگی در پی انجام کارهایی است که خداوند دوست دارد .
«نشوزهن» : راغب می گوید : «نشوز زن عبارت است از کینه و نفرت او نسبت به همسرش و سرتافتن از اطاعت او و چشم داشتن به جز او» (مفردات،ماده نشز) . امّا بر خلاف نظر راغب باید گفت از خودِ آیه بدست می آید که محدوده نشوز «فالصالحات» و «حافظات» می باشد زیرا خداوند اوّل ویژگیهای زن را صالح و حافظ بودن می داند و بعد می گوید «وَ اللّاتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ» به همین دلیل نمی توان به مجردّ مخالفت یک زن با شوهر خود وی را زن نشوز یافته دانست . پس معنی نشوز این می شود : زنانی که صلاحیت خود را از دست داده اند یا حافظِ خود در امور شرعی (جنسی) نیستند نشوز یافته اند .
«واضربوهن» : متأسفانه فقیهان در این باب براى شناخت موضوع آیه و جمله «واضربوهن» به لغویان مراجعه مىکنند . این در حالى است که از مشکلات اساسى در حوزهى دین پژوهى که دانشیان دینى را به غفلت مىاندازد، مراجعه به «لغتنامه»هاى عامیانه در مباحث تخصصى است. بحثهاى علمى را نمىتوان در این فرهنگها جستوجو کرد . براى نمونه، براى دریافت معناى «طرب» نمىتوان لغتنامهها را مرجع قرار داد، بلکه نفس انسانى است که باید مورد آزمایش قرار گیرد تا حقیقت طرب یافت شود و به دست آید طرب چگونه حالتى است و چه ویژگىهایى دارد که بر نفس عارض مىشود .
در اینجا برای فهم صحیح آیه باید به آیات دیگر قرآن کریم مراجعه کرد :
ضرب در قرآن به معنای مختلفی آمده است . مانند سخت راه رفتن (نساء101 : واذا ضربتم فی الأرض) و مثال زدن (بقره26 : أن یضرب مثلاً . ونحل112و اسراء48) به خواب رفتن (کهف11) گشایش راه (طه77 : فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقاً) پوشیدن لباس (نور31 : ولیضربن بخمرهن) زدن آرام و نوازش (بقره73) پیدا شدن (آل عمران112) جهاد کردن (نساء94) .
پس می توان ادعا کرد که «اضربوهن» مجهول است در آیه و باید مفهوم آن را از آیات دیگر فهمید . در تمامی آیات فوق که در آن از کلمه «ضَرَبَ» استفاده شده است نوعی تغییر حالت و تغییر روش را می توان فهمید . مثل لباس پوشیدن یا مثال زدن یا سخت راه رفتن یا به خواب رفتن . در این آیه هم خداوند به تغییرات رفتاری مرد اشاره کرده است «فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ» که به معنای سخت گیری و دوری از زن است تا زن در دوری تنبیه شود و اشتباه کار خود را متوجه شود و اگر با این دوری گزیدن تنبیه نشد «واضربوهن» پس در رفتار خود «تغییر» ایجاد کنید (چنانکه آیه بقره73به نوازش کردن دلالت دارد و بقیه آیاتی که به تغییر حالت از نوعی به نوعی دیگر دلالت می کنند) . این رفتار در مقابل دوری گزیدن است و به یقین رفتارِ مقابلِ دوری گزیدن، همانا مهربانی و خریدن ناز و ارضای نیازِ زن است که بر عهده بر می باشد .
به عبارت دیگر قرآن می گوید اوّل از آنان دوری کن و با آنان به خواب نرو و بعد می گوید در رفتار خود تغییر ایجاد کن : «واضربوهن» و این تغییر باید تغییری مقابل دوری کردن باشد زیرا اینکه مرد اوّل قهر کند و بعد زن را بزند در طول هم هست ولی اینکه مرد اوّل قهر کند و بعد روش خود را تغییر دهد، این می شود تغییرِ مقابلِ دوری کردن .
نتیجه : حال می توان با فهم صحیح آیه، ترجمه کرد :
«مردان نگهبانی بر زنان هستند، به دلیل برتری هایی که خداوند (از نظر اصالت وجودی) به بعضی [زنان] نسبت به بعضی دیگر [مردان] داده است و به دلیل هزینهای که مرد (به عنوان نفقه به زن) می دهد (تا وی در آرامش باشد)، و زنان شایسته، زنانی هستند که با معنویت (و تقوا) محافظ خود هستند از آنچه که خداوند خواسته است، و زنانی را که تخلف (خیانت جنسی) می کنند را اوّل هشدار دهید و بعد (اگر مؤثر واقع نشد) از آنان دوری کنید و (اگر راهی دیگر نبود، در عرصه زندگی) رفتار خویش را تغییر دهید (و با آنان مهربانی کنید) پس اگر از شما اطاعت کردند (:اشتباه خود را پذیرفتند) دیگر راهی برای سرزنش آنان نجویید . بدانید خداوند والا و بزرگ است» .
نشوز به معنای مخالفت نیست . بدین معنا نیست که زن بگوید نمی خواهم و به تو ربطی ندارد زیرا در فقه این مسائل مطرح نمی باشد چه اینکه زن می تواند حتی برای کارهای منزل مُزد دریافت کند و یا اینکه از مرد بخواهد دایه بگیرد یا خدمتکار استخدام کند و این جزئی از حقوق زنان است . «نشز» یعنی بلند شدن و ارتفاع گرفتن . «نشوز» یعنی ارتفاع گرفتن و در اینجا به معنی زیر سر بلند شدن است . یعنی اینکه مرد دیگری خطاب به زن گفته باشد اگر شما از همسرت طلاق بگیرید و زن من بشوید من چنین و چنان می کنم و برایتان ماشین و جواهرات و منزل مستقل می خرم و... و زن هم در مقابل این خواسته ها(ی نامشروع) بر همسرش سرکشی کند و در خانه شروع کند به اذیت کردن و نافرمانی را طوری شروع کند که مرد به گوید طلاقت می دهم . لیکن زدنی که در آیه مشخص شده است به معنای «ضرب» یعنی کتک نمی باشد بلکه فعل «ضرب» صرفاً به مثابه کتک نیست بلکه معانی دیگری هم دارد . در اینجا «ضرب» به معنای تغییر روش در عرصه زندگی توسط مرد است نه کتک زدن زن زیرا مرد هیچ حقی ندارد که زن خود را کتک بزند و تفسیر آیه به کتک زدن خلاف و اشتباه است . بلکه در اینجا «ضرب» به معنای پنهان و عمیقی اشاره دارد که مرد باید در مقابل نشوز زن روش خود را در عرصه زندگی و روش اداره زندگی تغییر دهد و با زن مهربانی کند نه آنکه زن را در سرکشی راغب تر کند و این تفسیر را آیت الله نکونام در مباحثشان (آیه آیه روشنی،ص669) و آیت الله حسینی نسب در وبسایتشان متذکر شدند و استاد دکتر سید علی اصغر غروی هم بر همین نظر تکیه کرده اند .
نکته : البته بر طبق قاعده «علیت» اگر مرد هم نشوز پیدا کرد زن باید با او بر طبق همین آیه رفتار کند . زیرا این آیه علت نشوز زن را «خیانت جنسی» می داند پس اگر مرد هم نشوز پیدا کرد زن باید همین آیه را بر وی در عرصه زندگی عملی کند .
طلبه نوشت : طبق قاعده «علیت» هرگاه علت یک چیز ساقط گردد معلول هم از بین می رود . در این آیه علت فضیلت زن و قوامیت مرد «دادن نفقه» عنوان شده است . پس اگر زن شاغل باشد و خود درآمدی داشته باشد چون دیگر مرد قوّام او (در عرصه اقتصادی) نیست، دادن نفقه به زن از سوی مرد واجب نمی باشد .
.: Weblog Themes By Pichak :.