• وبلاگ : کميل
  • يادداشت : سيره سياسي امام خميني و برداشتهاي مختلف از آن (1)
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + نيشتر 

    سلام!

    از مطلب خوبتان تشکر مي کنم.ضمناً از شما مي خواهم

    يک بار ديگر استدلال خود را بخوانيد وسپس يک بار ديگر نتيجه بگيريد.

    + علي 

    با سلام.
    به به چه بحث داغي!
    من يه چيزي مي خواستم بپرسم. اين همه ديکتاتور ديکتاتور مي کنيد و مصاديقي که در ذهن براي ديکتاتوري مي پرورانيد آيا حکومتي را هم در جهان مي شناسيد که شامل اين مصاديق نباشند؟! اگر منظورتان اين احکام حکومتي است که ولي فقيه صادر مي کند که تاريخ نشان داده اين احکام جز راهگشايي چيزي نداشته است. و هرجا ولي فقيه وارد شده راهگشايي کرده است و اين دولتمردان ديگر بوده اند که زمينه هاي ديکتاتوري را با افاضات غير شرعي و هواخواهانه خود ايجاد کرده اند. از بني صدرش گرفته تا اين دکتر خودمون. بالاخره اينها هم بشرند و ممکن است خطا کنند و هيچ کس هم از اينها توقع بي خطايي نبايد داشته باشد.
    الله اعلم.

    مثال: امام در يکي از فرمايشاتش موضع گيري در قبال شوراي نگهبان را تلقي به کفر کرده بود. حال با توجه به دفاع امام گونهء مقام معظم رهبري از اين نهاد ، موضع شما چگونه است؟ تبعيت و تمکين يا مخالفت و حتي معاندت؟ بحث شرايط را هم پيش نکش که حالم به هم ميخوره. يا بايد براي ديگراني که حتي در زمان خود امام بنا بر تشخيص خودشان و به قول شما اجتهاد سياسي شان باور ديگري دربارهء اتفاقات و رويدادها داشتند ، حقي قائل باشيد يا بپذيريد که خواهي نخواهي خود شما و امثالهم هم تحت عنوان امام و در لواي و ... دچار نوعي انسداد تعامل و استبداد رأي هستيد کما اين که مخالفان فکري شما هم خود را زير همان لوا مستتر کرده اند. و الا يک بام و دو هوا که نميشود. به ويژه اگر بدانيم که جانشين امام هم در برخي تصميمات کما کان مانند امام و زمان امام فکر مي کند و چاره انديشي مي کند.
    + عليمحمدي 

    با سلام

    منتظر ديدگاه‌هاي ديگري که مطرح مي‌کنيد و ديدگاهي که مطلوبتان هست خواهيم ماند.

    از مدير وبلاگ هم بايد به خاطر اين تغييرات تشکر کرد. قشنگ شده.


    سلام

    يک سؤال:

    اين شئونات را فقط براي امام قائليد يا به عنوان يک نظريه براي هر ولي امر و امامت امت و ولايت فقيه و در اصل براي هر حاکم اسلامي هم همين نامحدودي اختيارات را قائل هستيد؟ چون به نظر ميرسد دلدادگي بيش از حدّتان نسبت به امام طبق حديث شريف شما را يُعمي و يُصِمّ کرده است. فکر ميکنم اگر واقعاً به اين مسائلي که ميگوئيد اعتقاد جازم و راسخ داشتيد اکنون در برخي مسائل قفل نمي کرديد و نعل وارونه نمي زديد ؛ حتي در امور مشابه.

    نکته:

    تا مقوله انديشه و عمل را نتوانيم از يکديگر تفکيک کنيم صحبت از اين قبيل مباحث آب در هاون کوبيدن است. سلّمنا ميپذيريم که امام در انديشه اش مرادش از مطلقه ، استبداد و ديکتاتوري نبوده است ، آيا واقعاً ميتوانيد ادعا و اثبات کنيد که در عمل نيز به ديکتاتوري منجر نشده است؟ ميدانيد که ديکتاتوري يعني اين که کسي مطلبي را ديکته کند و ديگران سمعاً و طاعه گوش کند و بپذيرد و اجرا نمايد. فکر نمي کنيد امام هم به مرور به دنبال توسعهء سلطه و قدرتش - حال به هر دليل ؛ يا به علت شخصيت کاريزماي امام يا اقتضاي شرايط سياسي و اجتماعي يا اقتدار معنوي و سياسي - و در سايهء همان نظريهء ولايت مطلقه به تک گوئي و تک روي دچار شده بود؟ نگاهي به تصميمات و دستورات امام حتي از قبل از پيروزي نهضت در برخورد با مسائل و وقايع و رجال سياسي گوياي همه چيز است. اگر منصف باشيم مي پذيريم که انسان غير معصوم را نبايد در تصميماتش مطلق العنان گذاشت ؛ زيرا به اسم مصلحت و انواع و اقسام دلسوزيها که وقتي آخرش را ميبيني در خوشبينانه ترين حالت ترجيح خواست فردي را ميبينيم ، به خودکامگي ميرسد. أعاذناالله من شرور أنفسنا. مطالب ديگري نيز هست که حوصله اش نيست. عزت زياد.


    سلام

    پاراگراف3 سطر10 مبسوط اليد صحيح است.

    باقي افاضات باشد براي وقتي ديگر که حوصله اي باشد.

    + علي 
    با سلام و خسته نباشي.
    عرض تشکر از مبحثي که بيان فرموديد که جا داشت مبسوط تر بيان مي شد و توسط دوستان ديگر نيز به آن پرداخته شود. البته بدون ورود احساسات و انجام بحث منطقي.