• وبلاگ : کميل
  • يادداشت : نقدي برانتخابات
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سيدحسن حسيني 
    (ادامه ي يادداشت قبلي)
    4) بنده در مطالب خود، دموکراسي را با ويژگي ها و کاربردهاي آن در يک سيستم دموکراتيک - به طور خلاصه- فهرست نموده ام. اين که دموکراسي در مناطق مختلف جهان چه وضعيتي دارد و چه برداشت هايي از آن مي شود ربطي به بنده ندارد و من نبايد جوابگوي آن باشم.
    5) اگر در نوشته هايم سبغه ي نقد دموکراسي در داخل کشور وجود دارد به اين خاطر است که اساساً اين مطالب در آستانه ي انتخابات و بر همين مبنا تنظيم شده است و کاري به کشورهاي ديگر ندارد. بنابر اين، در نوشته ي شما که آورده ايد «شمابنا داريد از دموکراسي بيچاره براي رسيدن به يک نتيجه پيش فرض استفاده کنيد تا نتيجه بگيريدکه...» اصلاً دور از ذهن نيست. هدف از نگارش مطلب «انتخابات» اين بود که مخاطبان با خواندن آن، دموکراسي را – درحد وسع زمان و قلم نگارنده- بشناسند و وضعيت کشور خود را با آن تطبيق دهند. در نهايت، خود دريابند که در يک کشور دموکراتيک يا شبه دموکراتيک زندگي مي کنند و چگونه و با چه ابزاري مي توانند به سوي دموکراتيک تر شدن قدم بردارند. بنده واقعاً نمي توانم متوجه شوم که شما با خلط مباحث بين المللي با موضوع دموکراسي و نيز گرداندن توجه مخاطبان از وضعيت دموکراسي کشور به وضعيت نامطلوب جهاني چه هدفي را دنبال مي کنيد. اگر شما را نمي شناختم، خيال مي کردم قصد تان سر سپردگي و توجيه وضعيت دموکراسي در کشور است.
    6) در مورد خلافت حضرت علي(ع) اين که: اولاً منظور بنده از صاحبان اصلي قدرت، مردم بودند که پس از عثمان، آن حضرت را به خلافت برگزيدند، نه آن شوراي گذايي. ثانياً مسأله ي قدرت و حکومت، يک موضوع کاملاً زمين است. هيچ سند قرآني واضحي مبني بر اختصاص آن به قشر خاص وجود ندارد و گره زدن زلف آن به زلف آسمان و ماوراء فقط راه را براي قدرت طلبي عده اي و نيز سيطره ي استبداد ديني هموار مي کند. ثالثاً در مورد خلافت و ولايت و سقيفه و... حرف ها فراوان و گاهي ضد و نقيض است و بنده را تواني و مجالي براي پرداختن در اين عرصه نيست؛ لذا آن را به اهلش وا مي گذارم.
    پاسخ

    سلام عليکم وعرض پوزش ازاطاله سخن دراين خصوص به يقين درعين حال که گوشم به شماست امابرنظرخودنيزمصرم وايندومنافاتي باهم ندارند .شماکه ازيک دموکراسي ذهني که سخن نمي گوييدونمي خواهيدکه نام دموکراسي باشدوکام ديگران .مصرم که شمابه بهانه انتخابات ازدموکراسي سخن مي رانيدونگاه جامعي نيزبه دموکراسي نداريد، ودموکراسي رادرذهن خودتنهاليبرال دموکراسي فرض مي فرماييدوازهمين ليبرال دموکراسي نيزمدلي که پذيرفته شده ومي توانددرخدمت سرمايه داري غرب باشدرامعرفي مي فرماييدآنهم ازنوعي که بانامش چه هاکه نمي کنندوبعدمي فرماييداين کارهاچه ارتباطي بادموکراسي دارد؟!البته آخرين جوابيه راخدمت شماتقديم مي کنم زيرا ازرنگ وبوي سخنانم باهمه شناختي که ازبنده داريديک موقع خيال سرسپردگي نفرماييدوبحث راخيلي جدي نگيريد؟!درخصوص مردمي که بسوي علي(ع) آمدندعرض کنم که ديرآمدندوازسرناچاري نه بادل بلکه ازروي هيجانات زودگذروازبراي آنکه اين لباس دوخته شده درسقيفه رابايدبالاخره برقامت کسي مي پوشاندند .بنده حکومت رابه آسماني وزميني تقسيم نمي کنم بلکه معتقدم شرايط حاکمان مدنظرخداونددرقران ومنابع ديني ماآمده(مشروعيت) ومقبوليتش رابه عهده مردم مي دانم وشماراارجاع مي دهم :سوره احزاب آيه 6، نساء 59 و54 وبقره 124و251 و خطبه نهج البلاغه خطبه 2 و6 و107ومحتواي خطبه فدکيه .آنانکه سرزلف حکومت راازآسمان بريدندمگرچه گلي برسردموکراسي وملت وجامعه زدند .سياست راازاخلاق جداوعلم راازدين سواوبشرراازفطرت وتنهانقطه اتکايش رهانمودند .