• وبلاگ : کميل
  • يادداشت : رسيدن به سرعت نور
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ---- 
    نويسنده محترم در اين نوشته يک بحث علمي و اعتقادي نکردند، بلکه (اگر اشتباه نکنم! چون منطق زياد نخواندم) يک بحث جدلي و اقناعي انجام دادند؛ ايشان مثل اينکه خواسته باشند يک نوجوان و يا جوان دبيرستاني و دانشگاهي غير مطلع و با اعتقادات اوليه و سست را قانع نمايند، اين مثال را زده و اين مقايسه را انجام دادند، و الا در مباحث علمي و... اينگونه صحبت کردن و نوشتن کمي خنده دار مي نماياند.
    پاسخ

    عرض سلام و ارادت !نکته جالب اين است که بنده هم منطق نخوانده ام و اتفاقا تحصيلات ديني هم ندارم و لذا شايد از اين حيث خودم هم فردي غير مطلع باشم . نوشته هاي من بيشتر بارقه هايي است که به ذهنم خطور ميکند و دوست دارم نظر دوستانم را در مورد اين موضوعات بدانم . به هرحال اگر مطالبم خنده دار به نظر ميايد عذرخواهي ميکنم و البته اميدوارم که اگر اين مطالب بار علمي ندارد لااقل به دليل خنده دار بودنش ثواب ادخال سرور در قلب برادران ديني را برده باشم !
    سلام و صد درود!
    اول - اسوه شدن شرطش و اقتضائش ، مشابهت و سنخيت و عينيت است و الا چگونه ميتوان از اسوه ، الگوگيري کرد؟ لذا قرآن نيز تصريح مي کند که: قل إنّما أنا بشرٌ مثلُکُم ... فکرش را بکنيد امام حسين-ع- را که دور از دسترس ماست ، آيا ميتوان او را اسوه خويش در زندگي قرار داد؟
    دوم - از آدم تا خاتم ، در قرآن ، به دليل همين وجه بشريِ پيامبران ، هر جا آنها مرتکب اشتباه رفتاري يا تاکتيکي شده اند ، مورد سرزنش قرار گرفته اند. و اين به ما مي نماياند که آنان به عنوان اسوه ما در راه پرپيچ و خم زندگي ، چونان ما هستند منتها با عنايتي بيشتر و مسئوليتي فزونتر.
    سوم - راه معنوي چونان راه مادي و فيزيکي نيست که با مقياس سرعت نور يا صوت يا راه شيري سنجه کنيم. اسوه هاي مورد نظر کساني بودند که آمده بودند تا با دستگيري بشريت و راهنمايي او ، او را تا حد امکان و توفيق هر يک از آدميان به ميزان ظرفيتش بالا بکشند. و اين بالا کشيدن و بالا رفتن و در جا زدن و حتي عقبگرد کردن مانع از ادامه و استمرار حرکت معنوي خود آن بزرگواران نيست تا ما نگران حال آنان شويم که بمانند تا ما در جا نزنيم و در راه نمانيم يا بروند و آن وقت بر سر ما که رهرو آنانيم و آنان اسوه ما ، چه خواهد آمد؟
    فراموش نکنيم فرمايش زينت پرستندگان ؛ امام ساجدان را که فرمود با قرآن که باشم مخالفت جن و انس مرا بيمناک نمي کند. و اين البته به مفهوم نگران نشدن اين اسو? راه نسبت به رهروان نيست بلکه گوياي آن است که ميتوان اسوه بود و بي رهرو و خود ، ره رو!
    پاسخ

    سلام و هزار صد درود! اول و دوم : اگر واقعا شرط اسوه بودن ،" مشابهت و عينيت و سنخيت" است با وجود اين همه وجه شبه ، پس تمايز آنها با سايرين ازکدام حيث است ؟ اگر آنها اينقدر با ما شبيه هستند و وجه تمايزي از سايرين ندارند" عنايت بيشتر به آنها و سپردن مسئوليتي فزونتر" به آنان از سوي هرکس که باشد ناعادلانه است و قطعا خداوند به غير عدل رفتار نميکند.سوم و چهارم : قطعا تعابير سبل ، سبيل، صراط و ... که در ادبيات قرآن به کار رفته ، حکايت از وجود راهي دارد که روندگانش با يکديگر طبيعتا فاصله ميگيرند و اينکه امام سجاد عليه السلام تنها همدم خود را به هنگام جدايي از بقيه روندگان قرآن ميداند ، دليل بر احتمال وقوع فاصله طولاني بين ايشان و ديگر روندگان اين مسير است و عجيب هم نيست که در آن زمان همراهي در آن وادي به جز قرآن نمي يابند چرا که به تعبير نبي مکرم اسلام "قرآن و اهلبيت " " لن يفترقا حتي يردا علي الحوض " هستند .اگر قبول کنيم که قرآن از اهلبيت جدا نميشود ، پس آنگاه که قرآن با وجود گرامي امام سجاد عليه السلام در هر نقطه اي از مسير حق همراه هست ، يقينا ديگر با احدي همراه نخواهد بود مگر اينکه آن رونده همپاي امام سجاد باشد و يا اينکه براي توجيه اين موضوع کلام پيامبر را تشبيه و استعاره بدانيم .اگر کسي هم همپاي امام سجاد باشد که بايد صاحب آن "عنايت فزونترو مسئووليت بيشتر" هم باشد و اگر به او نداده باشند به او هم ظلم کرده اند.
    سلام چقدر وبلاگت خوب شده واقعا بهترينه ايول خوشم اومد بازم سر ميزنم به دوستام معرفي ميکنم
    ممنون ميشم به چت روم منم سر بزني و هميشه بياي براي دوست يابي و گذراندن اوقات فراغت هم خوبه
    يا رو وبم کليک کن يا تو گوگل سرچ کن "دن چت "مرسي

    + علي 
    سلام و عرض ادب...
    مطلب خوب و مبتلابهي را مطرح فرموديد که کميت همه ما در آن لنگ مي زند و هنوز درک درستي از اين فضا و تعاريف نداريم و جاي حرف هايي بسياري دارد...
    سوالي از جناب +++ داشتم؟! اگر مي شود چندتا از اين فضائل اومه را نامه ببرند و مدرکش را هم بياورند.. با تشکر مويد باشيد
    پاسخ

    عرض سلام و ارادت و ممنون از اظهار لطفتان !دوست دارم که با اظهار نظر دوستان اين بحث تکميل شود .
    + +++ 
    1 ـ وقتي مقدمه بر اصل غلبه کرده و به درازا رود، آن عس و اساس مطلب و هدف از نوشته به کنجي رفته و نوشته گيج زده و گنگ مي نماياند! مثل همين نوشته!
    2 ـ نويسنده را به فرمايشات خود پيامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) در اين زمينه عودت مي دهيم که هر کدام از آن بزرگان دين و مذهب خود را همچون ساير مردم معرفي کرده و عمل نموده اند، نه همچون نور يا به سرعت نور!
    3 ـ هيچ کس مخالف و منکر فضائل آن عزيزان نيست، حتي غير شيعه! حتي غير مسلمان، تا آنجا که يک مسيحي بر کلمات گهربار امام علي (ع) شرح و تفسير مي نويسد، بلکه مخالف غلو و گزافه گويي عده اي... هستند که يا با اهداف خاص و يا از روي ناداني به گونه اي بزرگان دين و مذهب را معرفي مي کنند که با اصول و اساس دين و مذهب و عقول بشري سازگار نيست.
    پاسخ

    دوست گرامي جناب++++سوالي که ذهن را به خود مشغول ميکند اين است که آيا اولياء الهي و خصوصا رسول گرامي اسلام و اهلبيت بزرگوارش آمده اند که همه با هم به مسافرت دسته جمعي برويم و در اين سفر همه آنچه که براي ما تازه مي نمايد براي آنها نيز تازه است و آنها نيز خودشان براي اولين بار با آنها روبرو ميشوند يا اينکه آنها سفري را رفته اند و مسيري را پيموده اند و اين بار اين فاتحان قله هاي نور ، زميني شده اند و دست ما را گرفته اند؟ راستي اگر زماني ما نخواهيم با آنها همراهي کنيم ، انها نيز به پاي ما صبر ميکنند و در منزلگاههاي پايين دست مي آرامند و يا سفرشان را ادامه ميدهند و صد البته نگران ما جاماندگان هم هستند ؟ اگر آنها بخوابند که ديگر اسوه نيستند و اگر راه بروند که حتما از ما دور ميشوند ، بالاخره اين الگوها از دست ما چه کنند ؟ بروند که دور از دسترس ميشوند و بمانند که اسوه نميشوند!!!راستي بسياري از مسيحياني که بر روي کلمات حضرت علي شرح نوشته اند ، بر روي کلمات شاعران و حکما و اديبان ديگري نيز شرح نوشته اند و ما به دنبال آنيم که بدانيم حضرت علي عليه السلام که صاحب کلمات حکمت آميز است با نيچه و يا گاندي و يا خيام که آنها نيز کلمات حکمت آميز دارند چه تفاوتي دارد ؟
    + حميد 
    سلام بر آسيد مجيد عزيز.
    اصلولا طرح چنين مباحثي از حيث ساختاري داراي ايراد بوده و گونه اي از عوام فريبي در آن نهفته است (همان حکايت نوشتن نام مار يا کشيدن تصوير آن است). همگي قبول داريم که انسان به دنبال کمال مطلق است و آن کمال مطلق و وجود لايتناهي فقط خداست. انسان به دنبال آن است؛ و هر وجود نوراني ديگر تنها نقش واسطه و راه نما و چراغ راه را ايفا مي کند. بنابراين عقل حکم مي کند که براي عبور بي خطر از اين راه پرخطر، از نور وجود اين بزرگوران پرتوي برگيريم و در شعاع وجودي آنان طي طريق کنيم. اما اگر خود اين وجودات نوراني به عنوان هدف و مقصد در نظر گرفته شوند، همين خود مي تواند موجب توقف و انحراف از مسير باشد.
    پاسخ

    عرض سلام و ارادت و تشکر از الطاف جاريه و ماريه!سوال اساسي اينجاست که در مسير رفتن به سوي پروردگار که به تصريح شما ما نياز به چراغهاي راهنما داريم ، اين چراغها کجا هستند؟ جلوي خانه ما، سر کوچه ما ، سر کوچه بعدي و ... حالا اگر ما به مدد اين چراغهاي در دسترس تا سر کوچه بعدي رفتيم ، اتفاق بعدي چيست ؟ رسيدن به لقاء الهي ، اگر واقعا رسيدن به لقاء پروردگار اينقدر نزديک است به نظر ميرسد به همان يکي دو چراغ جلوي خانه و سر کوچه هم نيازي نباشد و آن مسير اندک را هم ميتوان با دست گرفتن بر ديوار طي کرد .اما به نظر ميايد اينگونه و به اين سادگي نباشد و نياز به " اعلام للعباد و منارا في البلاد و ادلاء علي الصراط " جديست.