سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چندی پیش «وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در اولین نشست خبری خود با اصحاب رسانه درپاسخ به سوالی مبنی براین که درصورتی که استاد شجریان سلامتی خود را به دست بیاورند و اعلام آمادگی برای برگزاری کنسرت داشته باشند؛ موضع وزارت ارشاد در قبال ایشان چیست، اظهار کرد: همه ما آرزوی سلامتی برای استاد شجریان داریم... درحال حاضر سلامتی استاد برای ملت و جامعه ایران مهمتر است» (خبرگزاری ایلنا).

خداوکیلی متوجه شدید؟

اول این که آدم حظّ می کند ازجواب های شفاف مسؤولان ما که چپ و راست و اصلاح طلب و اصولگرا هم ندارد. همه بحمدالله شفاف و پاسخگو هستند.

دوم این که درنوع جواب دادن ایشان یک حقیقت کاملاً بزرگ نهفته است. حقیقت این است که مسؤولان مابه سلامت مردم – به ویژه هنرمندان و نخبگان - بیش ازهر چیز دیگر اهمیت می دهند. بماند که اگر همین استادشجریان وارد مسائلی نمی شد که مسؤولان ما نمی پسندند، مطمئناً بیمار نمی شد، اما اگرمجوزکنسرت برای او صادر شود و یاپس از صدور، لغو نشود، بی شک سلامت ایشان بیشتر از پیش به خطر می افتد. کافی است عوامل استکبارجهانی به سرکردگی آمریکا باعده ای بریزند و ضمن برهم زدن کنسرتش، دست به ضرب و شتم هم بزنند. این جا است که سلامت استاد بیشتر تهدید می شود و این عاقبت محتوم همه ی هنرمندانی است که به سلامت خودشان اهمیت نمی دهند. چه کسی می داند ما دراین سی وچندسال چقدرخون دل خورده ایم تا توانسته ایم هنرمندان و نخبگان مان را در پَرقو بزرگ کنیم. نمی شود که اجازه بدهیم جان شان الکی به خطر بیفتد، لذا همان بهتر که کنسرت شان لغو شود. این برای سلامت خودشان هم بهترتر است.

همانطور که عرض شد مجوز ندادن یالغو مجز کنسرت وسخنرانی در راستای تأمین سلامت هنرمندان و نخبگان است، اما متأسفانه بعضی ها متوجه نیستند وموضوع را بدبرداشت می کنند. مثلاً نماینده ای جنجالی بدون توجه به هشدارها بلند می شود برای سخنرانی می رود شیراز. آن جا گویا عوامل صهیونیسم بین الملل با آجر به او حمله می کنند. حالا آمدیم و آجر – به جای شیشه ی ماشین – به ملاج مبارک اصابت می کرد، آنوقت تاوان این بی توجهی راچه کسی باید نقداً پرداخت می کرد؟ هرچند بعضی معاندین اسلام و نظام از این رفتارخوشحال می شدند، ولی مگر ما نمایندگان مجلس و نخبگان خودمان را از سر راه پیدا کرده ایم که همینجوری بفرستیم شان به دهان دشمن؟

بنابراین جادارد بنده درهمین جابه همه ی هنرمندان، سیاسیون، معلمان، کارگران وکسانی که کلاً منتقدند، اعلام کنم که ازگرفتن هرگونه مجوز برای برپایی کنسرت، راهپیمایی وتجمع پرهیز نمایند و در صورت لغو مجوزشان، اعتراض نکنند. درغیر این صورت و درصورت حمله ی دشمن به آن ها، هیچ مسؤولیتی متوجه مسؤولان دلسوز نیست وخون شان به گردن خودشان است. گفته باشم!!

(22/12/95)




تاریخ : چهارشنبه 95/12/25 | 9:17 عصر | نویسنده : بچه شلوغ | نظر

براساس اعلام رسانه ها «نمایندگان مجلس طبق اصل 142 قانون اساسی، رهبری، رئیس‌جمهور و وزرا و همسر و فرزندان آنان قبل و بعد از خدمت را موظف به اعلام اموال و دارایی خود به رئیس قوه قضاییه کردند تا دارایی شان بر خلاف حق، افزایش نیافته باشد».

با وضع این قانون پیش بینی می شود به زودی بعضی از آدم های مغرض در بوق و کرنا کنند که ای آقا! چرا بعد از سی و اندی سال این قانون وضع شده، در حالی که توی این مدت هرکس خواسته ببرد، برده و هرکسی هم خواسته بخورد، خورده. یا مثلاً ممکن است بگویند چرا باید قانون اساسی بعد از این همه سال اجرا شود؟ و یا بگویند وقتی مسؤولان دارایی شان را به رئیس قوه ی قضائیه اعلام می کند، پس رئیس قوه ی قضائیه باید دارایی اش را به کجا اعلام کند؟

بنده می خواهم در مقابل شانتاژهای سیاسی آینده ی این عده آدم مغرض و از خدا بی خبر و جهت پیشگیری، چند نکته ی مهم عرض کنم:

اوّلندِش- درست است که در مملکت ما پست و مقام مادام العمری است و مسؤولان ما یا تا آخر عمر در مقام خودشان می مانند و یا کمی تا قسمتی جابه جا می شوند، اما این دلیل نمی شود که خودشان یا معاونان شان (چه معاون اول و چه معاون آخر) یا خانواده و نزدیکان شان اهل بخور و بِبَر باشند. اصلاً همین مادام العمر بودن، خودش دلیل آن است که آدم های خوبی هستند؛ چون اگر نبودند، خودشان خودبه خود مُنعزِل می شدند و می رفتند پی کارشان.

دوّمندِش- به نظر حقیر اصلاً نیازی به وضع این قانون در کشور ما نبود. چون ایران از یک طرف کشور امام زمان(عج) است. از طرف دیگر یک کشور اسلامی است. از طرف دیگرترش این که آیا تا به حال شما خبری در مورد اختلاس و ارتشاء مسؤولان ما شنیده اید؟ اگر جرأت دارید بگویید!! ...پس می بینید که هیچ خبری نیست و هیچ نیازی هم به این جور قوانین در کشور وجود ندارد. البته ناگفته نماند که بودن این قانون برای آیندگان خوب است؛ به دو دلیل: یکی این که ممکن است هزاران سال بعد از ما یک مسؤول ناخلفی بخواهد احیاناً آفتابه ای از بیت المال بدزدد که این قانون می تواند از آن فاجعه ی بزرگ جلوگیری کند. دیگر این که آیندگان شاهد خواهند بود ما چه قوانین مترقی و فراگیری داشته ایم که تا این جایش را هم پیش بینی کرده ایم.

(27/11/95)




تاریخ : یکشنبه 95/12/8 | 8:58 عصر | نویسنده : بچه شلوغ | نظر

این روزها سخن از «آشتی ملی» است. بی شک دوستانی که این طرح را پیشنهاد کرده اند نیّت شان خیر بوده؛ اما باید از این عزیزان پرسید منظورشان از آشتی ملی چیست و چه تعریفی از آن دارند؟اگر تلاش آن ها ایجاد همگرایی و وحدت در مردم برای رسیدن به اهداف ملی است؛ که البته تحصیل حاصل است؛ زیرا مردم علیرغم داشتن تفاوت های قومی، نژادی و زبانی و نیز اختلافات سیاسی، در همه جا با هم و با مسؤولان شان همراه بوده اند؛ از دوران سخت و توانفرسای انقلاب و جنگ تا انواع انتخابات ها، راهپیمایی ها، تحریم ها، کمبودها و نارسایی هایی که از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون انیس شب ها و روزهای شان بوده است. بنابر این اگر منظور از "آشتی ملی"، آشتی مردم با هم است، همانطور که رهبری انقلاب فرمودند، مردم با هم قهر نیستند که بخواهند آشتی کنند.

شاید تحمل این سخن برای بعضی مسؤولان و عده ای از مردم گران باشد، اما حقیقت این است که مشکل اصلی کشور از سیستم و مسؤولانی است که در آن به کار مشغولند؛ سیستمی که:

- فقط یک جناح در آن از امنیت و انواع امکانات برخوردار است و بقیه ی جناح ها یا باید همسو باشند یا ساکت بمانند و یا فاتحه ی آبرو و حیثیت خود را بخوانند.

- هنوز نتوانسته بین مسؤولینش وحدت و همگرایی ایجاد کند.

- انقلابی ترین انقلابیون و مسؤولان ارشد و بلندپایه ی خود را فقط به لحاظ منتقد بودن باانواع برچسب های ناروا از قطار انقلاب و قدرت به بیرون پرت می کند.

- از بیرون راندن مغزهای علمی، دینی، سیاسی، فرهنگی و هنری اش به بیرون از کشور ابایی ندارد.

- مجالس سخنرانی مسؤرولان کشوری خود را تعطیل یا به آشوب می کشاند.

- مسؤولانش مدام در مناظره ها و سخنرانی ها با هم دعوا دارند و عده ای از مردم ناآگاه و بی خبر از مسائل سیاسی و پشت پرده هایش را به دنبال خود می کشانند.

- تاب تحمل تجمع ها و  - حتی - کنسرت قانونی هنرمندان خود را ندارد.

- پس از سی و اندی سال هنوز نتوانسته پاسخگوی اولین نیاز مردمش - که رفاه و آسایش است -باشد.

- هر روز فساد جدیدی از مسؤلانش در رسانه ها منتشر می شود.

- رکورددار انواع فسادها و آسیب های اجتماعی در دنیا است.

- هنوز پس از چهاردهه نتوانسته با دنیا آشتی کند. حتی همسایگانش از او می ترسند.

بنابراین به نظر می رسد به جای «آشتی ملی» باید طرح «آشتی مسؤولان باهم، بامردم و بادنیا» در دستور کار بزرگان کشور قرار گیرد و تجدید نظر جدّی در این سیستم ناکارآمد داشته باشند. در این صورت مطمئن باشند که مردم - همچون گذشته - به دنبال شان حرکت خواهند کرد. البته تحمّل و همراهی مردم هم حدّی دارد. آن ها با هیچ کس عقد اخوت نبسته اند. مسؤولان باید از روزی بترسند که مردم به این نتیجه برسند برای حل معضلات شان – به قول امام (ره) – باید یوم الله دیگری بیافرینند.

(28/11/95)




تاریخ : شنبه 95/11/30 | 7:16 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

بعضی از افراد و رسانه ها با آغاز دولت یازدهم تا کنون به انتقاد از آن می پردازند که اگر "بیسواد" نباشند کار خیلی خوبی می کنند. بعضی ها هم فقط به "به به" و "چه چه" کردن از کار دولت مشغولند. این ها چه "ترسو" باشند و چه "بزدل" کار خوبی نمی کنند. عده ی سومی هم هستند که مرتباً مشغول تخریب بوده و این روزها بر شدتش افزوده اند. بنده به عنوان یک تحلیلگر سیاسی هنوز نفهمیده ام چرا این عزیزان در آستانه ی انتخابات ریاست جمهوری به حمله ها و تخریب های شان شدت بخشیده اند. این مطلب مقدمه ای شد تا بگویم بنده شخصاً به دولت آقای روحانی هیچ وابستگی خاصی ندارم، و چه بسا انتقاد هم دارم که جای طرح آن ها - به قول گفتنی ها!- در این مقال نیست، اما معتقدم اگر این دولت هیچ دستاورد مفید و مثبتی نداشته، حداقل باعث شده ذهن دلواپسان، از جمله بعضی از مسؤولان بلندپایه، ائمه ی جمعه و جماعات و رسانه های به شدت ملی و متعهد -علاوه بر استکبار جهانی و دشمنان خارجی- کمی هم به مشکلات داخلی جلب شود؛ مشکلاتی مانند پاسخگو بودن دولت، مذاکرات هسته ای، معیشت مردم، حقوق های نجومی(منهای املاک نجومی)، قاچاق کالا، استان های محروم مرزی و...

دوستان عزیز توجه وافی و کافی را مبذول می فرمایند که من نمی خواهم بگویم به استکبار و دشمن فکر نکنیم و برای از بین بردنش خودمان را از بین نبریم و نسل مان را منقرض ننماییم. مطالعات دقیق و عمیق بنده نشان می دهد که اصولاً دشمن و استکبار چیز خیلی بد و به درد نخوری است. حتی به ما زیان هم می رساند، اما در ایران نوبر است که وقتی دولتی بر سرکار می آید -علاوه بر مبارزه با دشمنان خارجی- دشمنان داخلی، نفوذی ها، خائنین، مرعوبین، واداده ها، ساکتین و لیدرهای فتنه و... شناسایی می شوند، گوش رسانه ها تیز می شود و به یکباره توجه مسؤولان قوای مختلف به مشکلات داخلی هم جلب می گردد. همین خود می تواند پیشرفت بسیار مهمی در روند مدیریت کشور باشد. اگر بنده خودم برای دور بعد، کاندیدای ریاست جمهوری نشدم - باهمه ی انتقادهایی که به دولت آقای روحانی دارم، در صورت تأیید صلاحیتش- احتمالاً به ایشان رأی بدهم تا مگر مسؤولان بزرگوار، علاوه بر چشم هایی که به امور خارجی داشته اند و دارند، گوشه ی چشمی هم به معضلات داخلی بیندازند.

(22/10/95)

 

منبع: کانال پنجره https://telegram.me/panjare95




تاریخ : دوشنبه 95/11/25 | 11:14 عصر | نویسنده : بچه شلوغ | نظر

بالاخره عمر ساختمان پلاسکوی پیر هم تمام شد و متأسفانه ما را در غم عده ای از آتشنشانان و هموطنان مان عزادار کرد. بنده در مدتی که به خاطر تألم و احترام، چیزی در باره ی فاجعه ی پلاسکو نمی نوشتم، گاهی فضاهای حقیقی و مجازی را در این زمینه رصد می کردم. هرچند مردم در این میان، میدانی برای دعواهای سیاسی پیدا کرده بودند و مدام این جناح و آن جناح را مقصر این فاجعه قلمداد می کردند، اما برخورد مسؤولان ما بسیار عالی بود. آن ها ضمن کمک به قربانیان حادثه، اصرار داشتند که تقصیر را به گردن خودشان بگیرند و دیگران را تبرئه نمایند. حتی نزدیک بود کار به "هاراگیری" برسد که - الحمدلله – به خیر گذشت.

بنده می خواهم در این جا طی یک نظر تخصصی، خیال مردم عزیز را راحت و اعلام کنم که هیچکدام از مسؤولان ما در این حادثه مقصر نیستند. من ابتدا تصور می کردم آتشنشان ها مقصرند که با ریختن آب بر روی ساختمان، باعث سنگینی و تخریب آن شده اند؛ اما با افاضه ی امام جمعه ی یکی از شهرها در خصوص قابل اعتماد نبودن آمریکا و کارشناسان فنی شان، دریچه ی دیگری از حقیقت به رویم گشوده شد و این جا بود که فهمیدم هیچکس در این حادثه مقصر نیست الاّ صاحب اصلی و سابق ساختمان پلاسکو، یعنی شخص مرحوم حبیب القانیان. بیخود نبوده و نیست که مسؤولان ما با آمریکا و اسرائیل رابطه برقرار نمی کنند و مرتباً آن ها را به فحش و فضیحت می کشند. مرحوم القانیان اگر به جای اعتماد به آمریکا و کارشناسانش، به شهرداری و مهندسان خودمان تکیه می کرد، این فاجعه ی غم انگیز رخ نمی داد. فوق آخرش یک فاجعه ای مانند مسکن مهر ایجاد می شد، نه بیشتر.

مطلب مهم دیگر این که خوب شد مسؤولان ما پس از پیروزی انقلاب آقای القانیان را گرفتند و به جرم وابستگی به اسرائیل اعدامش کردند. اگر آن عنصر وابسته به اسرائیل تا به امروز مانده و ساختمان های دیگری را نیز ساخته بود و اگر اموالش در اختیار بنیاد مستضعفان گذاشتند نمی شد و برای از بین بردن فقر مصرف نمی گردید تا رفع بلا شود، ما امروز باید به جای یک ساختمان پلاسکو، درگیر فاجعه ی ساختمان های دیگری هم می بودیم.

ناگفته نماند بعضی ها آقای فردوسی پور را در این فاجعه مقصر دانسته اند و به او تذکر هم داده اند. بنده با این که نمی دانم تقصیر مشارالیه در ویران شدن ساختمان پلاسکو چه بوده، اما اتهام هر کس – جز مسؤلان فکور و دلسوز خودمان – را در هر حادثه ای رد نمی کنم.

 

(8/11/95)




تاریخ : سه شنبه 95/11/12 | 1:21 عصر | نویسنده : بچه شلوغ | نظر

چندی پیش خبرِ (گلاب به روی تان) اختلاس صندوق ذخیره ی فرهنگیان- آن هم با به میان آمدن پای همسران دوم مختلسان- نظرم را نسبت به قشر فرهنگی به کلی عوض کرد. قبلاً فکر می کردم فرهنگیان، قشر مظلومی هستند که حقوق کمی می گیرند و امکانات زندگی شان از همه ی اقشار مردم پایین تر است، اما با این اتفاق، فهمیدم این حضرات برای خودشان میلیاردها پول جمع کرده بودند. ببینید چقدر ذخیره کرده بودند که چندهزار میلیاردش در جریان اختلاس از بین رفته!! این خانم ها و آقایانی که می گویند حقوق شان کم است، واقعاً این همه پول را از کجا آورده بودند؟ از این گذشته، این قشرِ به ظاهر مظلوم در فضای به شدت روشنفکری امروز – که زنان، چهارچشمی مردها را می پایند و تمام جیک و پوک حقیقی و مجازی شان را با دقتِ وسواس گونه چک می کنند – می روند و ازدواج مجدد می کنند. از همه بدتر با گرفتن شغل دوم و سوم و اشتغال در تاکسی تلفنی، شاگردی کردن در مغازه ها، دستفروشی، کارکردن با وانت و... مظلوم نمایی هم می کنند و با این کار می خواهند، هم رد گم کنند تا مردم متوجه نجومی بگیر و ثروتمند بودن شان نشوند و هم بتوانند پول بیشتری جمع کنند و زن سوم و چهارم را نیز به حباله ی نکاح خودشان در بیاورند. مرا بگو که داشتم با مظلوم نمایی و اعتراضات و اعتصابات گاه و بیگاه این قشرِ زیاده خواه، به مسؤولان عزیز و شریف خودمان شک می کردم. باور کنید از اول هم می دانستم مسؤولان با سواد، با شعور، با فرهنگ، مدبّر، خوش فکر، دلسوز و فهمیده ی ما مقوله ی فرهنگ را در اولین اولویت های داخلی - و مخصوصاً خارجی خودشان - قرار می دهند، هیچ قشری را به فرهنگیان و اساتید ترجیح نمی دهند و حقوق و مزایای آن ها را کافی و مُکفی پرداخت می کنند.

اِ اِ اِ اِ... می بینید داشتیم چه اشتباهی می کردیم و چه جوری گول می خوردیم؟؟

 

(مورخه 30/9/95)




تاریخ : یکشنبه 95/10/12 | 1:31 عصر | نویسنده : بچه شلوغ | نظر

همه ی شما عزیزان با پدیده ای به نام "سرعتگیر" در کوچه ها، خیابان ها، ورودی تقاطع ها، میدان ها، ورودی شهرها و روستاهای کنار جاده های اصلی و... برخورد کرده اید. وجود آن ها به دو معنا است. معنای اول این که مسؤولان مربوطه تشخیص داده اند باید برای جلو گیری از وقوع تصادف، در محل های حادثه خیز سرعتگیر احداث کنند.

و اما معنای دوم...

من معنای دومش را نمی گویم. خوهش می کنم شما بفرمایید وقتی راننده ای علائم رسیدن به تقاطع، فلکه، دوربرگردان، شهر، روستا و... و نیز علائم تنظیم سرعت مجاز در هر مکان را می بیند، اما – علیرغم آموزش های کتبی و شفاهی- هیچ توجهی به آن نمی کند، اسم این راننده را چه می توان گذاشت و رفتارش چه معنایی می تواند داشته باشد؟

وقتی همه ی علائم و هشدارها برای همه ی مراحل رانندگی در خیابان ها و جاده ها نصب شده، احداث سرعتگیر در کنار علائم مذکور معنای خوبی نمی تواند داشته باشد.

شما را نمی دانم، اما من وقتی در کوچه و خیابان و جاده به "سرعتگیر" ها برمی خورم، احساس می کنم همه ی آن ها دراز کشیده اند و به منِ راننده فحش می دهند.

(مورخه10/9/95)

------------------------------------------------------

منبع: کانال پنجره   https://telegram.me/panjare95




تاریخ : یکشنبه 95/10/5 | 7:19 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر