وحدت به معنای یکی شدن ویگانگی است . واین یگانگی باید دراندیشه و رفتار بروز نماید تا مفهوم آن _ به شکل حقیقی _ محقق شود.
معمولاً انسان ها از دیر باز در عرصه های سیاسی،اجتماعی ، اقتصادی، فرهنگی ، دینی ومذهبی و... اختلافاتی داشته ودارند که برخاسته از طبیعت زنگی اجتماعی وپدیده ا ی مبارک است.جوامع انسانی علاوه بر بهره مندی از محاسن وجود اختلاف ، سعی نموده اند از مضار آن دوری نموده و تفاهم رادرزندگی اجتماعی خودحاکم نمایند. اما تنها زمینه ای که تاکنون ببشترین محل تاخت وتاز ، کشمکش واختلاف شدید بوده ،همانا عرصه ی دینی ومذهبی است. حتی اختلاف در این عرصه منشاء وزمینه ساز بروز اختلافات دیگر وعامل عدم توافق بر سر آن ها بوده است . البته به لحاظ اهمیت نقش دین در زندگی اجتماعی ونقش وحدت و انسجام درکنش های گروهی وحرکت های جمعی ، انسان ها تلاش بسیاری رامبذول نموده تا وحدت دینی ومذهبی را درجامعه حاکم نمایند. تاریخ بشر نیز _به ویژه درسده های اخیر_ همواره شاهد این تلاش بوده و افرادزیادی هم در قالب فعالیت ها وجنبش های گوناگون به این امرخطیر دست یازیده اند.اما متأ سفانه به نسبت حجم فعالیت های انجام شده،نتیجه ی شایسته ای به دست نیامده است .
در آسیب شناسی این ناکامی ، علل وعومل متعددی دخالت دارند که این مجال مختصر ، جای طرح آن ها نیست وفقط به یکی از علت ها به صورت کوتاه اشاره می شود.
رسیدن به وحدت نیاز مند قدری اغماض ومختصری کوتاه آمدن است که در عرصه ی وحدت دینی کمتر به چشم می خورد. زیرا پیروان همه ی ادیان ومذاهب ، مسلک ومرام خود را حقیقت محض وعدول از ارزش ها ودستورهای آن را گناهی نابخشودنی می پندارند . لذا بسیار دیده شده است که افراد وگروه های مختلف ، گاهی با لحاظ مصالحی ،از عقاید، علایق وسلایق خود گذشته وحتی در مواردی بر سر آن ها معامله هم کرده اند. امادر عقاید دینی خود به شدت تعصب ورزیده وحاضر نیستند _حتی قدمی _ کوتاه بیایند. این نشان می دهد که جوامع دینی علیرغم علاقه مندی به موضوع وحدت،تعریف درستی ار آن درذهن نداشته وباعینک تمامیت خواهای محض به آن می نگرند. بنا براین به نظر می رسد برای رسیدن به وحدت دینی :
1- باید به جای وحدت ( به معنای یکی شدن) ، مفهوم اُ لفت وهمدلی رامنشأ تعاملات بین دینی قراردهیم .
2- چون پیروان همه ی ادیان ، مشرب خود را حقیقت والهی می دانند،لذا درمسأله ی وحدت، به جای اقدام به تغییر عقاید دیگران و همرنگ کردن آن ها باخود ، بهتر است _ به صورت حقیقی و نه به ظاهر _ برای شان احترام قائل بوده و آن هارابه رسمیت بشناسیم .
3- رسیدن به وحدت _ به معنای اُ لفت وهمدلی _ از راه طرح مشترکات دینی هم قابل دست یابی بوده ونیازی به یکسان سازی عقیدتی نیست .
ناگفته نماند که موضوع مباحثات بین دینی وتلاش درنزدیکی فکری وعقیدتی (نه یکسان سازی دینی ) از مقولاتی است که از سویی نباید تحت الشعاع مسأ له ی وحدت قرار گرفته وبه بوته ی فراموشی سپرده شود. واز سوی دیگر نبایدبه محافل عمومی سرایت کند که هیچ دستاوردی جز جدال ودرگیری های فیزیکی ، متشنج شدن فضای همدلی ، افزایش کینه و لجاجت ودوری مؤ منان از یکدیگر به ارمغان نمی آورد.
قانون عینیت یافتن ذهنیات
دنیای پیرامون شما تجلی فیزیکی دنیای درون شماست . کار اصلی شما در زندگی این است که زندگی مورد علاقه خود را در درون خود خلق کنید .
زندگی ایده آل خود را با تمام جزئیات آن مجسم کنید و این تصویر ذهنی را تا زمانی که در دنیای پیرامون شما تحقق پیدا کند حفظ کنید.
میگویند "مریلین مونرو" یکوقتی نامهای به" البرت اینشتین" نوشت که: «فکرش را بکن اگر من و تو ازدواج کنیم بچههایمان با زیبایی من، و هوش و نبوغ تو چه محشری میشوند!» اینشتین در جواب نوشت: «ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانم. واقعا هم که چه غوغایی میشود! ولی این یک روی سکه است. فکرش را بکنید که اگر قضیه بر عکس شود چه رسوایی بزرگی بر پا میشود».
قانون ذهن
همه ی علت و معلول ها ذهنی هستند.افکار شما تبدیل به واقعیت می شود.افکار شما آفریننده اند.شما تبدیل به همان چیزی می شوید که درباره ی آن بیشتر فکر می کنید.
همیشه درباره ی چیزهایی فکر کنید که واقعاً طالب آن هستید و از فکر کردن در باره ی چیزهایی که خواستار آن نیستید اجتناب کنید.
قانون علت و معلول
هر چیز به دلیلی رخ می دهد.برای هر علتی معلولی هست و برای هرمعلولی،علت یا علت های بخصوصی وجود دارد.چه از آن ها اطلاع داشته باشید چه نداشته باشید . چیزی به اسم اتفاق وجود ندارد. در زندگی هر کاری را بخواهید می توانید انجام دهید به شرط آنکه :
یک : تصمیم بگیرید که دقیقا چه می خواهید
دو : همان کاری را بکنید که کسانی که در این راه موفق شده اند انجام داده اند
حضرت علی (ع)
مراقب ا فکا رت باش که گفتا رت می شود
مراقب گفتا رت باش که رفتارت می شود
مراقب رفتارت باش که عادتت می شود
مراقب عادتت باش که شخصیتت می شود
مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت می شود
زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبابکشی کردند. روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایهاش درحال آویزان کردن رختهای شسته است و گفت: «لباسها چندان تمیز نیست. انگار نمیداند چطور لباس بشوید. احتمالآ باید پودر لباسشویی بهتری بخرد.» همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت. هربار که زن همسایه لباسهای شستهاش را برای خشک شدن آویزان میکرد زن جوان همان حرف را تکرار میکرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباسهای تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت: «یاد گرفته چطور لباس بشوید. ماندهام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده!»
مرد پاسخ داد: «من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجرههایمان را تمیز کردم!»
زندگی هم همینطور است. وقتی که رفتار دیگران را مشاهده میکنیم، آنچه میبینیم به درجه شفافیت نگاهمان بستگی دارد. قبل از هرگونه انتقادی، بد نیست توجه کنیم به اینکه خودمان در آن لحظه چه ذهنیتی داریم.
به پسرم اینگونه درس بدهید:
او باید بداند که همه مردم عادل و همه آنها صادق نیستند. اما به پسرم بیاموزید که به ازاء هر شیاد، انسانهای درست و صدیق وجود دارند.
به او بگویید به ازاء هر سیاستمدار خودخواه، رهبر با حمیتی هم وجود دارد
به او بیاموزید که به ازاء هر دشمن، دوستی هست
می دانم که وقت می گیرد، اما به او بیاموزید، اگر با کار و زحمت خودش، یک دلار کاسبی کند بهتر از این است که جایی روی زمین پنچ دلار پیدا کند
به او بیاموزید که از باختن پند بگیرد و از پیروز شدن لذت ببرد
او را از غبطه خوردن برحذر دارید
به او نقش و تاثیر مهم خندیدن را یادآور شوید
اگر می توانید، به او نقش مهم کتاب در زندگی را آموزش دهید
به او بگویید تعمق کند
به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان دقیق شود. به گلهای درون باغچه،به زنبورهایی که در هوا پرواز می کنند، دقیق شود
به پسرم بیاموزید که در مدرسه بهتر این است که مردود شود، اما با تقلب به قبولی نرسد
به پسرم یاد بدهید با ملایم ها، ملایم و با گردن کشها، گردن کش باش
به او بگویید به عقایدش ایمان داشته باشد، حتی اگر همه در جهت خلاف او حرف بزنند.
به پسرم یاد بدهید که همه حرفها را بشنود و سخنی را که به نظرش درست می رسد انتخاب کند.
ارزشهای زندگی را به پسرم آموزش دهید
اگر می توانید به پسرم یاد بدهید که در اوج اندوه تبسم کند
به او بیاموزید که در اشک ریختن خجالتی وجود ندارد
به او بیاموزید که می تواند برای فکر و شعورش مبلغی تعیین کند. اما قیمت گذاری برای دل بی معناست
به او بگویید تسلیم هیاهو نشود و اگر خود را بر حق می داند پای سخنش بایستد و با تمام قوا بجنگد.
در کار تدریس به پسرم ملایمت به خرج دهید اما از او یک ناز پروده نسازید
بگذارید که شجاع باشد
به او بیاموزید که به مردم اعتقاد داشته باشد.
توقع زیادی است اما ببینید که چه می توانید بکنید. پسرم کودک کم سال بسیار خوبیست.
بر گرفته از وبلاگ قلم و اندیشه
در یک صبح سرد ماه ژانویه، مردی وارد ایستگاه متروی واشینگتن دیسی شد و شروع به نواختن ویلون کرد. این مرد در عرض 45 دقیقه، شش قطعه ازبهترین قطعات باخ را نواخت. از آنجا که شلوغ ترین ساعات صبح بود، هزاران نفر برای رفتن به سر کارهایشان به سمت مترو هجوم آورده بودند. سه دقیقه گذشته بود که مرد میانسالی متوجه نوازنده شد. از سرعت قدمهایش کاست و چند ثانیهای توقف کرد، بعد با عجله به سمت مقصد خود براه افتاد. یک دقیقه بعد، ویلونزن اولین انعام خود را دریافت کرد. خانمی بیآنکه توقف کند یک اسکناس یک دلاری به درون کاسهاش انداخت و با عجله براه خود ادامه داد. چند دقیقه بعد، مردی در حالیکه گوش به موسیقی سپرده بود، به دیوار پشت سر تکیه داد، ولی ناگهان نگاهی به ساعت خود انداخت وبا عجله از صحنه دور شد، کسی که بیش از همه به ویلونزن توجه نشان داد، کودک سه سالهای بود که مادرش با عجله و کشان کشان بهمراه میبرد. کودک یک لحظه ایستاد و به تماشای ویلونزن پرداخت، مادر محکمتر کشید وکودک در حالیکه همچنان نگاهش به ویلونزن بود، بهمراه مادر براه افتاد، این صحنه، توسط چندین کودک دیگر نیز به همان ترتیب تکرار شد، و والدینشان بلا استثنا برای بردنشان به زور متوسل شدند. در طول مدت 45 دقیقهای که ویلونزن مینواخت، تنها شش نفر، اندکی توقف کردند. بیست نفر انعام دادند، بیآنکه مکثی کرده باشند، و سی و دو دلار عاید ویلونزن شد. وقتیکه ویلونزن از نواختن دست کشید و سکوت بر همه جا حاکم شد، نه کسی متوجه شد. نه کسی تشویق کرد، ونه کسی او را شناخت.
هیچکس نمیدانست که این ویلونزن همان "جاشوا بل" یکی از بهترین موسیقیدانان جهان است، و نوازندهی یکی از پیچیدهترین فطعات نوشته شده برای ویلون به ارزش سه ونیم میلیون دلار، میباشد. جاشوا بل، دو روز قبل از نواختن در سالن مترو، در یکی از تاترهای شهر بوستون، برنامهای اجرا کرده بود که تمام بلیط هایش پیشفروش شده بود، و قیمت متوسط هر بلیط یکصد دلار بود. این یک داستان حقیقی است،نواختن جاشوا بل در ایستگاه مترو توسط واشینگتنپست ترتیب داده شده بود، و بخشی از تحقیقات اجتماعی برای سنجش توان شناسایی، سلیقه و اولویتهای مردم بود. نتیجه: آیا ما در شزایط معمولی و ساعات نامناسب، قادر به مشاهده و درک زیبایی هستیم؟ لحظهای برای قدردانی از آن توقف میکنیم؟ آیا نبوغ وشگردها را در یک شرایط غیرمنتظره میتوانیم شناسایی کنیم؟
اگر ما لحظهای فارغ نیستیم که توقف کنیم و به یکی از بهترین موسیقیدانان جهان که در حال نواختن یکی از بهترین قطعات نوشته شده برای ویلون، است، گوش فرا دهیم ، به راستی چه چیز های دیگری را داریم در زندگی از دست میدهیم؟
.: Weblog Themes By Pichak :.