سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ضمن گرامیداشت هفته ی معلم، نامه ی سرگشاده ی جمعی از فرهنگیان شهرستان قم تقدیم می گردد. سایت ها، وبلاگ ها و روزنامه ها در بازنشر آن آزادند.

*********************************************

ملت شریف ایران، ریاست محترم جمهوری اسلامی و مقام محترم وزارت آموزش و پرورش

باسلام و تحیت به استحضار می رساند پس ازگذشت حدود سی و شش سال از پیروزی انقلاب اسلامی و نزدیک به دوسال از تشکیل دولت تدبیر و امید- که امیدهای زیادی از جمله امید به توسعه ی آموزش و فرهنگ را در دل مردم زنده کرد– آموزش و پرورش کشور همچنان از مشکلات گذشته رنج می برد و فرهنگی اش از ابتلای به آن غصه می خورد. آنچه از مشکلات وزارت آموزش و پرورش تا به امروز انعکاس اجتماعی یافته کمبود حقوق معلمان بوده است و بس؛ درحالی که مشکلات آموزش و تربیت درکشور اساسی تر از آن است که بتوان در این مختصر به آن پرداخت. آنچه در زیر می آید فقط درد دلی کوتاه به پیشگاه ملت شریف و مسؤولین گرانقدر است تا کمی در احوال نا به سامان تعلیم و تربیت این سامان بیندیشند و تصمیمی در خور بگیرند:

1- نمی دانیم تاکنون ازسکوت و خویشتن داری فرهنگیان چه تعبیری شده است؛ اما هرچه بوده نتایج تأسف باری را برای فرهنگ و آموزش کشور در پی داشته که نه در شأن فرهنگ و فرهنگی و نه در شأن آرمان ها و ارزش های انقلاب اسلامی است. درعرف جامعه از سکوت به رضایت تعبیر می شود؛ اما همیشه این گونه نیست. بسیاری از سکوت ها علامت رضایت نیستند و در شرایطی شکسته خواهند شد. قبول کنیم که سکوت فرهنگیان از مقوله ی دیگری است و نمی توان آن را با اصول عرفی معمول تحلیل نمود. نابه سامانی های علمی و فرهنگی و تربیتی در این کشور صدای سکوت فرهنگیان است. بنابر این هم، جنس سکوت فرهنگیان با دیگران متفاوت است و هم شکسته شدنش صدای متفاوتی خواهد داشت. پس بیاییم برای نجات ایران عزیز، به فرهنگ و فرهنگی و سکوت و فریادش احترام ویژه ای قائل شویم. ادامه مطلب...


تاریخ : سه شنبه 94/2/15 | 11:57 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

کبدچرب (Fatty Liver)

وجودچربی در کبد، طبیعی می‌باشد، اما اگر این میزان بیشتر از 5 تا 10 درصد وزن کل کبد شودفرد به بیماری کبد چرب دچار شده است.

کبد چرب یک بیماری درمان پذیر است ولی بعضی اوقات می‌تواند باعث اثرات و عوراض خطرناکی می شودکه معمولا نشانه و علامتی نداشته و باعث آسیب همیشگی و برگشت ناپذیر نمی‌شود .  

 تجمع زیادچربی در کبد سبب کاهش فعالیت حیاتی این عضو مهم دربدن شده ودر بعضی مواقع باعث التهاب و یا زخم های کبدی می‌شودکه درمواردپیشرفته فرد دچار نارسایی کبدی خواهدشد .

     انواع کبد چرب:

 درنوع اول تقسیم بندی کبدچرب را براساس میزان تجمع چربی وبزرگ شدن سایز کبد به گرید: 1و2و3 تقسیم می نمایند .

درنوع دوم کبد چرب به سه دسته کلی: کبد چرب غیرالکلی، کبد چرب الکلی و کبد چرب حاد بارداری تقسیم می‌ نمایند .

    علائم کبدچرب

کبد چرب معمولا یک بیماری خاموش است، به خصوص در مراحل اولیه نشانه‌ای نداردولی باپیشرفت بیماری می‌تواند باعث علایم مبهمی چون :

خستگی، کاهش اشتهاء وکاهش وزن، ضعف، تهوع، اختلال درتمرکز وتوجه

درد در مرکز و یا سمت راست قسمت بالایی شکم که بابزرگ شدن کبدبروزمی نماید .

علایم زیر درمواقعی بروزمی نمایدکه بیماری بسیارپیشرفت کرده وبه سیروزکبدی تبدیل شده باشد :

احتباس مایعات بدن، کاهش توده وتوان ماهیچه های بدن،خونریزی داخلی، زردی پوست و چشم ها ونارسایی شدیدکبدی .

    دلایل ابتلا به کبد چرب

- یکی از شایع ترین دلایل ابتلا به کبد چرب اعتیاد به الکل می‌باشد .  

- چاقی  

- دیابت نوع 2

- فشار خون بالا

- مصرف داروهایی چون آسپرین، داروهای استروئیدی، تاموکسیفن و تتراسیکلین .

- باداری .

- سوءتغذیه طولانی وافزیش کلسترول خون .

- مسمومیت های شدید وطولانی مدت باداروها وموادشیمیایی . 

- سندرم تخمدان پلی کیستیک .

 - کم کاری تیروئید  (hypothyroidism) .

- بیماریهای عفونی که کبدرادرگیرمی نمایندمثل ویروسهای خانواده هپاتیت .

- جراحی بای پس معده .               

   تشخیص بیماری

 - آزمایش خون، که شامل تست عملکرد آنزیم های کبدی می‌باشد .

- اسکن وسونوگرافی وام.آر.آی که از طریق روش های مختلفی انجام می شود . 

 - نمونه برداری(بیوبسی) ازبافت کبدی، که با یک سوزن کوچک بخش کوچکی از کبد برای انجام  تشخیص ابتلا به کبد چرب برداشته می‌شود .

برای دریافت دارو و توصیه در مورد کنترل و مدیریت سایر بیماری ها و مشکلات که منجر به کبد چرب می‌شوند، باید به پزشک مراجعه نمود .

  با رعایت موارد زیر، شما می‌توانید کبد چرب را کنترل و درمان نمایید:

1-ورزش کرده و فعالیت بدنی خود را افزایش دهید باهدف حداقل 30 دقیقه ورزش درطول روز و اگر نیاز به کاهش وزن هم دارید، هردوراهم زمان مدیریت نمایید .

2- دیابت و کلسترول خون خود را کنترل کرده و به توصیه های پزشک تان عمل نمایید .

 3- از کارهایی که فشارزادی بر کبد می‌آورند مانند: مصرف الکل، مصرف خودسرانه دارو ویاپرخوری های طولانی مدت به خصوص غذاهای پرچرب خودداری نمایید .

4- از نظر تئوری ویتامین ای و سایر انواع ویتامین های آنتی اکسیدان می توانند به سلامت کبدکمک نمایند .

5- یک رژیم غذایی سالم حاوی میوه، سبزیجات، غلات کامل و چربی های سالم می‌تواند خطر ابتلا به کبد چرب را کاهش دهد . 




تاریخ : دوشنبه 94/2/14 | 7:56 عصر | نویسنده : دکتر سیدحسین حسینی | نظر

پ ن: در دوره و زمانه ای هستیم که باید ثابت کنیم خدا مهربان است و پیامبرش رحمت للعالمین... شاید داعش هم به همین امید به توحش رسیده اند!..




تاریخ : یکشنبه 94/2/13 | 9:7 عصر | نویسنده : علی رضائی | نظر
7 نکته به بهانه نامه شماری از نمایندگان به رییس جمهوری
اگر قرار بود پلیس خود را مجری احکام اسلامی بداند یک روز باید فردی را به اتهام دروغ گویی و روز دیگر رییس یک شعبه بانک را به خاطر پرداخت سود که در برخی از نظرهای فقهی شرعی نیست بازداشت کند. حال آن که چنین نمی کند. چون تنها باید به قانون عمل کند. به مُرّ قانون. روحانی همین را می گوید. قانون گذاران به چه اعتراض دارند؟!
 عصر ایران؛ مهرداد خدیر- شماری از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در نامه ای به رییس جمهوری نسبت به بخشی از سخنان حسن روحانی در بیستمین همایش سراسری فرماندهان نیروی انتظامی واکنش نشان داده و نکاتی را یادآور شده اند.

  موضوع نامه مشخصا این عبارات رییس جمهوری است:

  «پلیس موظف به اجرای اسلام نیست، هیچ پلیسی نمی‌تواند بگوید که چون این را خداوند گفته و یا روایتی که پیغمبر فرموده است خود را مسئول اجرای اسلام بداند. بی‌خود خود را به مخمصه نیندازید و مردم را گرفتار نکنید. وظیفه پلیس اجرای قانون است.»

  این نمایندگان پس از نقل قول هایی از امام خمینی و مقام معظم رهبری در مقاطع مختلف تاریخ جمهوری اسلامی این پرسش ها را با رییس جمهوری در میان گذاشته اند:

   «چه کسی یا کسانی موظف به اجرای اسلام هستند آیا فقط عده‌ای خاص همانند روحانیت (که شما هستید) یا مراجع تقلید عظام  (که موضع‌گیری الهی کرده‌اند) و ... وظیفه دارند؟

  آیا سخن شما بدان معنی نیست که دین از سیاست جدا است؟ آیا قوانین مصوب، غیر اسلامی است؟ آیا این به معنی تعطیل شدن واجبات از جمله امر به معروف و نهی از منکر نیست؟ آیا نباید قانون اساسی در اصول اول، دوم، بند یک اصل سوم، چهارم و پنجم و ... را در راستای ماموریت‌های قوای سه‌گانه و نهادها عملی کرد؟

 آیا نباید نیروی انتظامی و سایرین از دستگاه‌ها را دعوت به کلام خداوند و پیامبر اعظم نمود تا از مخمصه‌ها و گرفتاری‌ها نجات پیدا کنند؟»

به این بهانه می توان نکاتی را یادآور شد:

1- حسن روحانی چنان که در خطاب نامه آمده از عنوان مذهبی «حجت الاسلام والمسلمین» بر خوردار و غیر از آن که رییس جمهوری است، مجتهد است که اگر نبود نماینده مجلس خبرگان رهبری نمی بود. ویژگی مذهب تشیع نیز در اجتهاد است. پس می توان پرسید: اگر یک مجتهد نتواند دیدگاه مذهبی و فقهی خود را بیان کند چه کسی می تواند؟ ضمن این که در اینجا اتفاقا از منظر شخصی موضع نگرفته و از جایگاه حقوقی و به عنوان «بالاترین مقام رسمی کشور پس از رهبری» نظر داده و حتی می توان گفت چون وزیر کشور، جانشین فرمانده کل قوا در نیروی انتظامی و در عین حال عضو دولت است به عنوان رییسِ وزیر کشور دستور داده است.

2- منظور آقای روحانی صریح و مشخص است. او می گوید «تشخیص» اسلامی بودن یا نبودن با پلیس نیست و تنها باید قانون را اجرا کند. او که نگفته پلیس جمهوری اسلامی قانون آمریکا و فرانسه را اجرا کند! می گوید «قانون را اجرا کنید» و واضح است که منظور او «قانون جمهوری اسلامی» است و قانون جمهوری اسلامی هم «طرح یا لایحه ای است که به تصویب مجلس شورای اسلامی و تایید شورای نگهبان جمهوری اسلامی و در موارد اختلافی مجمع تشخیص مصلحت رسیده باشد». پس چرا باید نگران باشند؟

  این که رییس جمهوری می گوید شأن پلیس اجرای قانون است نه اجرای اسلام ( بر اساس تشخیص خود)، احترام به قانون گذار است و اتفاقا نمایندگان را باید بیش از دیگران، خوش آید هر چند که می توان حدس زد برخی که سابقه حضور در نهادهای نظامی و انتظامی و امنیتی را دارند و چندان با وجوه حقوقی و قانون گذاری آشنا نیستند از این موضوع خرسند نشده باشند.

3- یک مثال، موضوع را روشن تر می کند. در فقه و شرع اسلامی و شیعی، فروش و مصرف مواد مخدر با این شدت و غلظت که در جمهوری اسلامی اجرا و اعمال می شود حرام اعلام نشده است.

  به همین خاطر قوانین مربوط به تشدید مجازات که گاه تا اعدام هم هست در مجمع تشخیص مصلحت نظام تصویب شده و به اتهامات این دسته از جرایم نیز  در دادگاه های انقلاب رسیدگی می شود. اگر قرار بر تشخیص فقهی باشد پلیس به قاعده باید بگوید حرام نیست و برخورد نمی کنیم حال آن که به موجب قانون باید برخورد کند و می کند. کار پلیس، اجرای قانون است ولاغیر و منظور رییس جمهوری این است که قانون جمهوری اسلامی را اجرا کنید نه این که خود را موظف به تشخیص بدانید که این، کار فقیهان و مراجع و صاحب نظران دینی و فقهی است.

  در واقع اگر قرار باشد کسی ابراز ناخرسندی کند نیروی انتظامی است که مثلا بگوید نیروی انتظامی جمهوری اسلامی برای خود وظایف فرهنگی و عقیدتی هم تعریف کرده و گرنه نمایندگان محترم چرا باید برنجند هر چند که به نظر می رسد نیروی انتظامی هم معترض نیست و شاکر است چون باری از دوش آن برداشته شده چون رییس جمهوری می خواهد «به مخمصه نیفتند.»

4- این که در قانون اساسی آمده نمی توان افراد را بیش از24  ساعت در بازداشت بدون حکم و اولیه ، نگاه داشت و بعد از آن باید تنها به حکم قاضی و دادگاه باشد به این خاطر است که قانون اساسی هم پلیس را تنها به عنوان مجری قانون می شناسد نه عین قانون یا ابلاغ کننده احکام الهی.

  اگر مامور پلیس قصد ورود به خانه همان نماینده یا تفتیش آن محل را داشته باشد آیا می تواند بگوید چون من پلیس هستم می خواهم وارد شوم و به نام اسلام وارد می شوم؟ یا از او می خواهیم و می خواهند «حکم» ارایه دهد؟

  این یعنی شما مجری قانون هستی و شانی فراتر از اجرا ندارید.  این حرف آیا خلاف است؟!

5- اگر معلمی از یک دانش آموز ابتدایی بخواهد الزاما قرآن را از بر کند با چه واکنشی رو به رو می شود؟ او را تحسین و فرزندمان را وادار به حفظ اجباری می کنیم یا به آن خانم یا آقای معلم یادآور می شویم که مطابق قانون عمل کند چون بیش از مجری مصوبات آموزش و پرورش و آنچه در کتاب درسی تصریح شده نیست و اضافه بر ان را به خانواده بسپارد.

  آیا در اینجا می توان گفت قرآن بالاتر از قانون است؟ معلوم است که قرآن بالاتر است. اما معلم مجری قانون است؛ قانون یک کشور اسلامی و جای دغدغه نیست.

6- نگاه قانون به «حداقل ها»است. کما این که حداقل دستمزد را قانون تعیین می کند و درباره پرداخت بیش از آن نظر نمی دهد. قانون نمی تواند نگاه حداکثری داشته باشد. حداقل حجاب را باید از قانون انتظار داشت و حداکثر حجاب با آموزش و تبلیغ فراهم می شود. از یک مسلمان خواسته می شود حداقل و کف فریضه ها را راعایت کند چون همه نمی توانند اهل نماز شب باشند. اینها نکاتی بدیهی است و عجیب است که برخی به آن عنایت ندارند.

7- تشخیص مصلحت نظام بر عهده مجمعی با همین نام است و نیروهای نظامی و انتظامی مجری قوانین و مصلحت هایی است که آنها نیز باید جامه قانون پوشیده باشند.

  اگر تصویب شود ورود خانم ها به ورزشگاه های فوتبال آزاد شده است اما برخی از بزرگان فقهی صحه نگذارند نیروی انتظامی مستقر در ورزشگاه به کدام حکم گردن می نهد؟ پاسخ روشن است. منظور روحانی هم همین است.

  مثال دیگر: ازدواج یک تبعه افغان با شهروند ایرانی که صیغه شرعی درباره آنها جاری شده و شرعا زن و شوهر به حساب می آیند اسلامی است. اما آیا نیروی انتظامی صرف ازدواج او با یک زن مسلمان ایرانی را می پذیرد یا مدارک قانونی را هم مطالبه می کند؟ یا اگر به فرزند این زوج شناسنامه ندهند مدرسه به حکم اسلام عمل می کند یا قانون؟ منظور روحانی همین است.

   در نهایت این که همین حالا اگر سراغ یک مامور پلیس بروید و بگویید «من همکاری دارم که خیلی دروغ می گوید، لطفا بیایید با او برخورد کنید» چه واکنشی نسان می دهد؟ آیا تعجب نمی کند و احتمالا موجب تمسخر نمی شود؟ مگر دروغ، گناه کبیره نیست؟ مگر در زمره زشت ترین رفتارها نیست که درهر آیین و مسلکی نکوهیده است؟ مگر پیامبر مکرم اسلام نگفته است «دروغ گو دشمن خداست»؟ آیا این نمایندگان می گویند: چرا پلیس اسلامی هیچ کاری علیه «دشمن خدا» انجام نمی دهد؟

  پاسخ ساده است: چون قانون دروغ را جز در مورد شهادت دروغ و نسبت کذب به دیگری جرم نمی داند و جرم نیز فعل یا ترک فعلی است که قانون برای آن مجازات تعریف کرده باشد. در قانون مجازات اسلامی جرمی به نام دروغ گویی نداریم مگر درباره شهادت دروغ و نسبت دادن دروغ به دیگران و البته نشر اکاذیب و نه صرفا دروغ گویی شخصی.

  اگر قرار بود پلیس خود را مجری احکام اسلامی بداند یک روز باید فردی را به اتهام دروغ گویی و روز دیگر رییس یک شعبه بانک را به خاطر پرداخت سود که در برخی ازنظرهای فقهی شرعی نیست بازداشت کند. حال آن که چنین نمی کند. چون تنها باید به قانون عمل کند. به مُرّ قانون. روحانی همین را می گوید. قانون گذاران به چه اعتراض دارند؟!



تاریخ : پنج شنبه 94/2/10 | 6:34 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر

پ ن: سوره مبارکه هود آیه 112
فَاستَقِم کَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَکَ وَلا تَطغَوا * إِنَّهُ بِما تَعمَلونَ بَصیر 112
پس همان‌گونه که فرمان یافته‌ای، استقامت کن؛ و همچنین کسانی که با تو بسوی خدا آمده‌اند (باید استقامت کنند)! و طغیان نکنید، که خداوند آنچه را انجام می‌دهید می‌بیند!




تاریخ : دوشنبه 94/2/7 | 8:20 عصر | نویسنده : علی رضائی | نظر

مجموعه تلویزیونی «درحاشیه» به کارگردانی آقای مهران مدیری که پخش فصل اول آن از شبکه ی سوم سیما به پایان رسید، به دلایل زیر مخاطب خو د را یافته است:

الف) طنز بودن مجموعه درحد طنز عامیانه              ب) پرداختن به یکی از مشکلات بزرگ جامعه             پ) شهرت کارگردان

ت) اعتراضات و حاشیه های قبل از پخش

مجموعه ی «درحاشیه» از نظر فنی نقاط قوت و ضعف خاص خود را دارد؛ اما موضوع این نوشته ی دست و پا شکسته نه پرداختن به آن ها و نه نقد حواشی آن است؛ بلکه غرض طرح این پرسش است که چرا باید بحران بزرگ موجود در عرصه ی بهداشت و درمان کشور و نیز عرصه های دیگر تاکنون در حاشیه مانده باشد؟ سیستم بهداشت و درمان کشور مانند گردن شتر ساختار کلان کشور است که اگر کسی بگوید «چرا کج است»؛ باید به او گفت «کجای این ساختار راست است که این یکی کج است»! این که بهمن بزرگ مدیریت فشل جامعه از کی و کجا به راه افتاده و فزاینده و تخریب گرانه ره به کجا می برد، موضوعی کاملاً واضح وغیر قابل انکار است؛ اما تعجب این جا است که در این میان نه مسؤولان محترم اراده ی جدّی برای تغییر این وضعیت دارند، نه مردم اعتراضی جدّی و در قالب اعتراضات مدنی از خود بروز می دهند و اگر کسی به خود جرأت بدهد به اندازه ی یک شوخی و طنز، به وضعیت موجود اعتراض کند، - به قول حافظ عزیز- از شش جهت راه بر او می بندند و نفس انتقادش را تنگ می کنند.

انگیزه ی پرداختن این نوشته به موضوع بهداشت و درمان، چیزی جز طرح موضوع از سوی مجموعه ی «درحاشیه» و بیرون آمدن این موضوع از حاشیه ی امن نیست؛ اما می توان آن را به موضوعات دیگر نیز تسری داد. ملاک ارزیابی سرانگشتی و عامیانه از یک وزارتخانه، دادن شعار و آمار نیست. آنچه که از آن به جا می ماند می تواند گواه عملکردش باشد. بدون شک وزارت بهداشت و درمان تاکنون نتوانسته - به اندازه ی دانش موجود در این حیطه و  به میزان گردش مالی بین مردم و مجموعه ی بهداشت و درمان - به توقعات معمول جامعه ی ایران پاسخ دهد و دلیل آن همه آسیب هایی است که به بعضی از آن ها در زیر اشاره می شود:

1- وضعیت نامناسب پزشکی در ایران: این آسیب- که بیشتر متوجه پزشکان متخصص است- مصادیق زیر را در بر می گیرد:

یک- نگاه پزشکان به بیماران از بالا و باغرور و تبختر: البته این موضوع در ایران رایج بوده و فقط به پزشکان محدود نمی شود. این حالت مخصوص همه ی کسانی است که کاری از مردم به آن ها واگذار می شود؛ از پزشکان و کارمندان گرفته تا راننده ی یک اتوبوس که وقتی پشت فرمان می نشیند؛ خدا را بنده نیست و احساس می کند سرنوشت و زندگی همه ی عالم و آدم به دست او رقم می خورد؛ اما پزشکان در این میان  از وضعیت بحرانی تری به سر می برند. آن ها تصور می کنند تنها خودشان هستند که در رشته ی خود مدرک دکتری گرفته اند و نفس بیماران شان از میان مدرک و مطب آن ها عبور می کند.

دو- داشتن ارتباط کاملاً خشک و رسمی بابیمار: پزشک با این که می داند رابطه ی عاطفی او با بیمار تا چه اندازه در درمان دردهایش مؤثر است؛ اما عمداً سعی می کند با رفتارهای خشک و جملات سرد، حریم کاذبی بین خود و بیمار ایجاد نماید و با تصور نادرست، به این وسیله جایگاهی برای خود دست و پا کند. البته علت دیگر بعضی از این رفتارها صرفه جویی در زمان معاینه ی بیماران است.

سه- نگاه صرفاً مادی به بیمار و توجه به او به عنوان مشتری

چهار- پاسخگو نبودن در مقابل بیمار

پنج- اعتراف نکردن به ناتوانی خود در درمان بعضی بیماری ها و یا انجام بعضی اعمال جراحی

شش- رقابت با پزشکان دیگر در ایجاد درآمد بیشتر از قِبَل بیماران

هفت- احترام قائل نبودن برای بیمار: این موضوع در شیوه ی دادن نوبت، رفتار منشی، مدت طولانی انتظار در مطب علیرغم تعیین وقت قبلی، فضای خشک و صندلی های نامناسب و محدود اتاق انتظار و... کاملاً مشهود و ملموس است.

هشت- اختصاص زمان بسیار اندک برای معاینه ی بیمار

2- تصویب نکردن تعرفه های مناسب در امور پزشکی، بهداشتی و دارویی و نظارت نکردن بر آن ها

3- برخورد نکردن با مطب های بدون تابلو و دارای تعرفه های بسیار بالا

4- کمبود پرسنل در بخش های مختلف درمانی

5- کمبود فضا و امکانات پزشکی و درمانی

6- بی سرو سامانی بازار دارو

7- بی سر و سامانی بیمارستان ها از نظر فضا، امکانات و مدیریت

8- وجود قاچاق دارو و ملزومات پزشکی

9- وجود فساد اداری و مالی در مجموعه های زیر نظر وزارت بهداشت و درمان

موضوع دیگر در این خصوص نوع مواجهه و برخورد مسؤولان و رسانه ها با مقولات مهم است. رسانه های ایران به دو گروه دولتی و غیر دولتی تقسیم شده اند. این که رسانه های وابسته به دولت به انتقادهای صریح و همه جانبه نمی پردازند، دور از انتظار نیست؛ اما پرسش از از رسانه هایی که خود را مستقل و مردمی می دانند این است که چرا هیچگاه پا را از پرداختن به مسائل سیاسی فراتر نمی گذارند؟ چرا همه ی رسانه ها به دنبال چالش ها و دعواهای سیاسی هستند؟ چرا در این کشور جز دعواهای سیاسی و مسائل مربوط به سیاست خارجی، هیچ موضوع دیگری آنقدر اهمیت ندارد که رسانه ها- چه جدّی و چه شوخی – به آن بپردازند؟

از رسانه ها که بگذریم به مسؤولان و سیاستگزاران می رسیم که گویا مشکلی غیر از آمریکا، اروپا و اسرائیل و دغدغه ای غیر از نفوذ و قدرت نمایی در منطقه، نگهداشتن بعضی حکومت ها و ایجاد حکومت هایی در بعضی نقاط منطقه و... ندارند. حاضرند چراغ خانه ی خود را به کنیسه و کلیسای دیگران ببخشند و خود در تاریکی فقر و فلاکت زندگی کنند. مطمئناً اگر مسؤولان ما در مصاحبه ها و سخنرانی های شان مسائل خارجی و دشمنان فرضی و غیر فرضی را در صدر دغدغه های مردم و رسانه ها قرار نمی دادند و فضا را برای بیان مشکلات داخلی باز می گذاشتند، کمبودها و نامرادی ها در عرصه های مختلف این گونه مغفول واقع نمی شد. بخش ها و عرصه هایی که از دیرباز به شدت دچار بحران بوده و امروز نیز از آن رنج می برند و رسانه ها می توانستند و می توانند مطالبات مردم در آن بخش ها را – چه به طنز و چه به جِدّ- به گوش مسؤولان برسانند، عبارتند از: وضعیت بهداشت و درمان، بانک ها و مؤسسات مالی و  پولی، آموزش و پرورش، حمل و نقل درون و برون شهری، قوه ی قضائیه، ادارات ثبت و دفترخانه ها، بازارهای تولید و توزیع و مصرف، شهرداری ها، کشاورزی و روستاها، بیمه ها، اقتصاد و صنعت و تکنولوژی و... پرسش های اساسی مردم این است که چرا دولت ها می آیند و می روند، مسؤولان به نوبت برکرسی های ریاست می نشینند و برمی خیزند، اما مشکلات و بحران ها همچنان به جای خود باقی است؟ فلسفه ی وجود رسانه ها چیست و چه مسؤولیتی در قبال جامعه و مردم دارند؟ چرا مشکلات و مطالبات مردم را به گوش مسؤولان نمی رسانند؟ آیا سکوت رسانه ها در قبال مشکلات اساسی جامعه یک خودسانسوری است یا قرارداد نانوشته با مسؤولان تا هیچ گرد انتقادی به غبای اطلس ریاست شان ننشیند و همزیستی مسالمت آمیز مسؤولان و رسانه ها دچار تنش نشود.

وضعیت بخش های یاد شده در بالا بسیار بحرانی و در آستانه ی فروپاشی است؛ اما مردم به جای هر اقدامی از سوی مسؤولان خود، از زبان شان جز بد و بیراه به دشمنان داخلی و خارجی، موضوع هسته ای و مخلّفاتش،درگیری های منطقه ای، دعواهای جناحی، انداختن تقصیر مشکلات به گردن دشمنان و... چیز دیگری نمی شنوند و این روال الگویی بوده برای رسانه های داخلی که در راستای انعکاس نگرانی های مسؤولان قدم بردارند و خاطر خطیرشان را با طرح مشکلات و بحران های شدید داخلی مکدر نسازند؛ باشد که رستگار شوند.




تاریخ : شنبه 94/2/5 | 12:22 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

در ملاقات فرکی و برانکو چه گذشت؟

با تأمل در این دیالوگ، رسم ادب و فرهنگ را بیاموزیم. دیالوگی بین استاد و شاگرد ، یک ایرانی و یک اروپایی ، یک مسلمان و یک غیرمسلمان. آن چه از این دیالوگ به نمایش در آمده، تمام، ادب و نزاکت و شعور بالا و قدرشناسی و اخلاق و موقعیت شناسی و بافرهنگی در عین تفاوت فرهنگی است. اللهم ارزقنا. آیا دین و اسلام غیر از این میخواهد؟


جملات جالبی که بین این دو رد و بدل شد، باعث انبساط خاطر خبرنگاران شد. مثلاً فرکی به برانکو گفت: خانواده من بعد از 9 سال که تو را دیده اند، می‌ گویند برانکو تکان نخورده اما همه موهای من سفید شده است. برانکو هم در جواب گفت: به هر حال تو در ایران زندگی می‌ کنی و این اصلاً عجیب نیست.

برانکو: ببخشید که من تأخیر کردم. اوضاعمان یک کم پیچیده بود. در خیابان ها هم ترافیک بود.

فرکی: بیا دل هایمان را به هم نزدیک کنیم تا احساسات واقعی من به تو منتقل شود. کوه به کوه نمی رسد ولی آدم به آدم می‌ رسد. من همیشه فکر می‌ کردم وقتی تو را ببینم چه باید بگویم؟ الآن هیچ حرفی ندارم جز این که بغلت کنم.

برانکو بعد از این که فرکی را در آغوش کشید، به فرکی گفت: به هر حال ما روزهای سختی را پشت سر گذاشتیم و اسرار زیادی بین ماست تا از این دنیا برویم.

فرکی: برنامه نود را دیدم. خیلی ممنونم از حمایتتان. من هم حق مطلب را درباره ایشان ادا می‌ کنم و می گویم که شما که رفتید به شما کم لطفی شد. بعد از 9 سال خیلی راحت تر می‌ شود حرف زد. از قدیم می‌ گویند کوه به کوه نمی‌ رسد ولی آدم به آدم می‌ رسد و هیچ وقت حقیقت پنهان نمی‌ ماند و امروز این حقیقت عیان شد. من وظیفه دارم بگویم. در آن زمان خیلی از حرف ها را من نمی‌ توانستم بزنم ولی الآن می‌ شود در مورد آن حرف زد.

برانکو: به خاطر همین است که من در این سال ها همیشه شما را در قلبم حمل کردم. تمام آن تجربه هایی که من و شما در آن 4 سال کسب کردیم، مثل 50 سال بود و خیلی خوشحالم که ما آن روزهای خوب را با هم تجربه کردیم. باز هم رفقای بزرگی هستیم و البته همکاریم. هیچ چیز بزرگتر و زیباتر از این نیست که دو رفیق حالا با هم رقیب هم باشند.

فرکی: من اعتقادم این است که معلم همیشه معلم است و شاگرد هم همیشه شاگرد است. سن و سال هم هیچ چیز را عوض نمی‌ کند. من در مقابل شما هنوز هم همان احساس شاگردی را دارم. به همین دلیل هم در مورد بازی فردا باید از شما رخصت بگیرم؛ فرهنگ ما اینطوری است.

برانکو در گوشی گفت: خیلی خوشحالم که اولین بازی ام را برابر شما انجام می‌ دهم. اما تلاش می‌ کنم تیمم ببرد. از شما می‌ خواهم که بعد از بازی فردا تهران بمانید تا فرصت داشته باشیم یک شام با هم بخوریم.




تاریخ : پنج شنبه 94/1/27 | 12:25 عصر | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر
سندی که نشانگر اوج وجدان کاری و حفظ بیت المال است.
تصویر ذیل نامه ای است مربوط به سال 1340 در سربرگ دانشگاه اصفهان که این روزها در شبکه های اجتماعی منتشر شده! واقعاً قابل تامل و تعمق است. در این نامه رییس وقت دانشگاه اصفهان خطاب به وزارت فرهنگ (وزارت علوم فعلی) نوشته است:

«برای دیدن یکی از استادها که در مرخصی و خارج شهر بود، و پنج فرسنگ راه آنجا آسفالت و بقیه‌ی جاده شوسه بود و من از این اطلاع ناداشته و کسی به من نگفته بود، از اتومبیل دانشگاه استفاده و پول بنزین را خودم پرداختم. بدینوسیله اشتباه خود را اقرار و بعدها این استفاده را نخواهم کرد».
آیا در جامعه فعلی خودمان که اسلام اسلام گفتنمان گوش فلک را پر کرده و افتخار مسلمانی و انقلابی گری و ولایت مداری و... را در هر کوی و برزن جار می زنیم و... چنین کسی یافت می شود؟ ذهی خیال باطل!
آیا با ختم صلوات و گفتن «و عجل فرجهم» و... همه چیز حل شد و جامعه اسلامی شد و دنیا و آخرتمان آباد آباد؟! هرگز هرگز! که اگر اینگونه باشد، باید به همه چیز شک کرد!





تاریخ : چهارشنبه 94/1/26 | 7:42 صبح | نویسنده : محمد رجایی | نظر




تاریخ : دوشنبه 94/1/17 | 8:31 عصر | نویسنده : علی رضائی | نظر

با وجود انتقادات صریح امام، به ویژه برخورد امام در شورا، نمی توان به داشتن برخى ارتباطات خانوادگى میان امام و عمر یا عثمان، براى اعتقاد امام به درستى حکومت آنان استناد کرد. حتى تمجیدهایى که امام از برخى از خلفاء در قیاس با برخى دیگر دارد دلیلى بر پذیرش اصولى آنها از سوى امام نیست.

زمانى که امام دریافت توانایى در افتادن با این حزب را ندارد چرا که همراه ویاری نداشتند، و به مصلحت اسلام نیز نبود تا مبارزه‏ اى را آغاز کند، راه مصالحه در پیش گرفت. امام در چندین مورد بیعت ‏خود با ابوبکر و پذیرفتن او را که به اصطلاح مهاجر و انصار نیز او راپذیرفته بودند، بر اساس ضرورت و حفظ وحدت میان مسلمانان توجیه می‏کرد.

در گذشته، اهل سنت همین را نیز که اهل بیت ‏خود را سزاوارتر از دیگران( یعنى خلفاى نخست)‏ به خلافت می دانستند نمی پذیرفتند، اما اکنون جناح هاى نسبتا روشن اهل سنت قبول دارند که على (ع) صرفا به خاطر وحدت با ابوبکر بیعت کرد در حالى که خود را احق به خلافت می دانست. 

به هر روى زندگى انزوا جویانه امام در آن جامعه، نشان آن است که هم امام و هم خلفاء می دانستند که نمی توانند با دیگرى به نحوى برخورد کنند که به معناى تایید دیدگاه او به ویژه در امر خلافت ‏باشد. در عین حال رفتن به مسجد، و حتى برقرارى روابط خانوادگى نظیر ازدواج عمر با ام کلثوم، امرى معمول بود. این ازدواج به اصرار عمر صورت گرفت و امام  با وجود مخالفت اولیه آن را پذیرفت. کما این که امام همسر ابوبکر، یعنى اسماء بنت عمیس را پس از درگذشت او به عقد خود در آورده و فرزند ابوبکر، یعنى محمد را در خانه خویش تربیت کرد.

آنچه گذشت بخشی از زندگی و عقاید سیاسی امام علی (ع) بود که به اختصار به آن پرداختیم. البته اندیشه ها و زندگی پر بار علی(ع) چیزی نیست که در متن یک پژوهش مختصر بگنجد اما:

آب دریا را اگر نتوان کشید                               هم به قدر تشنگی باید چشید .

 

پینوشت‏ها:

ابن شعبه حرانی- تحف العقول.

 الامامة و السیاسه، ج 1.

 الامتاع و المؤانسه، ج 3.

  التنبیه و الاشراف.

الغارات، ج 1.

 الکامل فى التاریخ، ج 2.

 المستدرک، ج 3.

 المقنع.

 انساب الاشراف، ج1و 2و5.

بنیاد های علم سیاست،نوشته :دکتر عبد الرحمن عالم.

 تاریخ المدینة المنوره، ج 3.

 تاریخ مختصرالدول.

تفسیرالمنار، ج 8 .

 شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج1و8و 9و13و17و20.

  طبقات الکبرى، ج 8 .

 طه/ 94. 

فصلنامه معرفت شماره 18 .

 کشف المحجمه لثمره المحجمه،نوشته:سید ابن طاووس.

محمد ابن جریر طبری- تاریخ طبری.

مروج الذهب، ج 2.

منتخب کنزالعمال، ج 2.

نثرالدر، ج 1.

نهج البلاغه- نامه28و 53 و خطبه های 3و16و84و125و172و 173 و 216 و217.

نهج السعاده، ج 2.

مطالبی که درچندقسمت به سمع ونظر دوستان رسید حاصل تلاش خانم ریحانه سادات حسینی درجمع آوری مطالبی بود که به عنوان یک کارپژوهشی جهت ارائه به مدرسه تهیه وتنظیم گردیده بود .

بنده با مطالعه این مطلب احساس قصوردرخودوتاحدودی دراطرافیان خودنمودم که بعنوان مدعی محب علی(نه شیعه آنحضرت) هیچ شناخت ومطالعه ای دراین گنجینه بزرگ معرفت که بعدازقرآن کریم مثل ومانندی برای آن متصورنیست نداریم، هرچنددرخصوص قرآن نیزاینگونه است .

باعرض پوزش ازاینکه مطلب ارائه شده ازبنده نبود، به ابرازلطف ونظر دوستان نتوانستم جواب دهم وآنرا به نویسنده واگذارنمودم .

 




تاریخ : جمعه 94/1/14 | 1:8 عصر | نویسنده : دکتر سیدحسین حسینی | نظر