سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علی علیه­السلام، پس از تدفین همسرش فاطمه زهرا علیهاالسلام، سوگواره­ای دارد که هر دل صافی­ضمیر را به­درد می­آورد. او در خطبه 202 نهج­البلاغه سوگمندانه خطاب به پیامبر صلی­الله علیه و آله، چنین می­گوید:

سلام بر تو ای رسول خدا! از من و از دخترت، که (هم اینک) در کنارت آرمیده. یا رسول الله، مرگ دخترت صبر از کفم ربوده و توان خویشتن­داری را از من گرفته. برای من که سختی جدایی تو را دیده و سنگینی مصیبت تو را کشیده­ام، جای (بسی) تعزیت است. من بودم که با دستان خود تو را در قبر نهادم... پس هم اینک امانتی که به من سپرده بودی به سویت بازگشت. زین پس اندوه من جاودانه (و بی­پایان) و شب­هایم(کارم) شب بیداری است! به زودی دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امت تو چگونه در ستم­کاری بر او اجتماع کردند. پس در سؤال از او سماجت به­خرج ده و حال ما را (نیز) از او خبر گیر.




تاریخ : چهارشنبه 89/2/8 | 6:31 صبح | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر

آب زنید راه را هین که نگار میرسد.

میلاد سرور کائنات ، اشرف مخلوقات ، عصاره و دلیل خلقت ، انسان کامل و صاحب خلق عظیم  ؛ حضرت محمد بن عبدالله(ص) را تبریک میگویم.

هفدهم ربیع الاول برای ما یادآور میلاد نور دیگری نیز هست ؛ امام جعفر بن محمد الصادق(ع). یکی رئیس دین ما ؛ اسلام و دیگری رئیس مذهب ما ؛ تشیع. وه چه تقارنی و چه خجسته مقارنتی!

شهید مطهری در کتاب سیری در سیره نبوی از ما پیروان مذهب جعفری گلایه ای دارد و آن این است که چرا در پاسداشت چنین روزی به مانند اهل سنت آن گونه که باید و شاید آن را گرامی نمی داریم؟! به ویژه وقتی اهتمام خود را نسبت به دیگر اعیاد و موالید ائمه(ع) ملاحظه میکنیم. راستی اگر پیامبر و دعوت آسمانی آن حضرت نبود آیا علی(ع) و فرزندانش محلی از اعراب در دایره خلقت و تاریخ بشریت و تاریخ اسلام داشتند؟ آیا تاکنون از خود پرسیده ایم که چرا ما شیعیان از اصل(پیامبر و رسالتش) آن گونه که شایسته است سخن نمی گوئیم و از دینش دفاع نمی کنیم ولی از علی(ع) که افتخارش پرورش در دامان پیامبر و تربیت در مکتب نبوی(ص) است و اولاد کرام آن حضرت که محور وحدت در میان مسلمانان بودند آن چنان با حرارت داد سخن میدهیم که گوئی اصلاً پیامبری به نام محمد(ص) نبوده است و هر چه بوده است و شده است و تاریخ اسلام از علی(ع) آغاز شده است! و ای کاش از همین موالیان نیز خوب دفاع میکردیم. در آن صورت کمتر غصه داشت. دفاع افراطی از ساحت مقدس ائمه(ع) و صرفاً پر رنگ کردن جنبه تولی و تبری بدون توجه به نقش عظیم آن حضرات در دوره خود در راستای وحدت آفرینی و ثبات جامعه و استقرار حکومت اسلامی ولو به طور ناقص از جفاهای نابخشودنی نسبت به ساحت قدسی آن بزرگواران است. البته این گلایه فقط متوجه متدینان ما نیست. متأسفانه روشنفکران دینی ما نیز نسبت به این بنده کامل الهی بی توجه هستند و این درد مضاعفی است. نمونه اش بی تفاوتی دوستان متجدد و روشنفکر ما در این وبلاگ که انتظار میرفت در حق شناسی از این شخصیت برجسته تاریخ بشری دو سه جمله ای قلمی میکردند. این همان مشت نمونه خروار است. به هر تقدیر آن حضرت حق عظیمی بر جامعه بشری به ویژه جوامع علمی با توصیه های دمادم به علم آموزی و علم اندوزی که بخشی از آن در آیات الهی متبلور است و تحریص مسلمانان و بلکه مردمان از هر نحله و مرامی دارند و این در شرایطی است که ما چنین رویکردی را در سایر ادیان مشاهده نمی کنیم که میتواند خود یکی از تمایزات اسلام از سایر ادیان باشد.

نوشته خود را با این ابیات پر مغز از سعدی(علیه الرحمه) به پایان میبرم و البته امید و انتظار آن را دارم که دوستان بذل توجهی کرده و وبلاگ و دوستان را با مطالب خود به مناسبت این روز خجسته بنوازند.

بلغ العلی بکماله / کشف الدّجی بجماله / حسنت جمیع خصاله / صلّوا علیه و آله




تاریخ : پنج شنبه 88/12/13 | 10:34 صبح | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر

سوگنامه امام علی در فراق پیامبر

علی وارد قبر گردید، چهره مبارک پیامبر را گشود. قطرات درشت اشک مانع از آن میشد ­که دیدگان  حضرتش ‍ چهره دوست و حبیبش را درست ببیند. چه لحظه دردناکی است. شعاع دید على از لابلاى پرده اشک گذر کرده خود را به چهره حبیبش مى رساند تا آخرین وداع را بنماید. او در این لحظه ناچار است همه وجود خود را به خاک بسپارد. چه واجب دردناکى است که رگهاى قلبش را پاره میکند. او خود رابراى هجرانى ابدى آماده مى کند. با نگاهى اشک آلود و آمیخته با حسرت که نمى­تواند حتى یک لحظه به جانب  دیگر بکشاند ، اندوه بزرگ خود را اینگونه ابراز مى دارد:

بأبى أنت واُمى یا رسول الله لقد إنقطع بموتک ما لم ینقطع بموت غیرک من النبوة والنبأ و إخبار السماء. خصصت حتى صرت مسلیاً عمن سواک  و عممت حتى صار الناس فیک سواء. و لو لا أنک أمرت بالصبر و نهیت عن الجزع، لأنفدنا علیک ماء الشئون و لکان الداء مماطلاً و الکمد محالفاً و قلا لک. و لکنّه ما لایملک رده  و لایستطاع دفعه ، بأبى أنت و امى اذکرنا عند ربک  و اجعلنا من بالک.

پدر و مادرم فدایت اى رسول گرامى! با مرگ تو رشته نبوت گسسته گشت. و گزارش دادن از آسمان  و اخبار آن بریده شد که با مرگ هیچ کس چنین نشده بود. به مصیبت خود یک ویژ گى داده اى و آن این که مصیبت تو موجب تسلیت است. (یعنى آن قدر مصیبت و اندوه بزرگ است که مصایب دیگر در مقابل آن ناچیز است) و به آن عمومیت داده اى (یعنى همگان به سوگت نشسته اند) اگر نه این بود که به ما دستور داده اى صبر پیشه سازیم و جزع نکنیم آنقدر بر تو مى گریستیم تا سرچشمه اشکمان خشک گردد و اندوهمان پیوسته و مدام باشد. این درد جانکاه براى همیشه همراه من خواهد بود. و این همه در مصیبت تو اندک است.  پدر و مادرم فداى تو باد ما را نزد خدایت به یاد آور و در خاطر خود نگه دار.

سپس فرمود:

نفسى على زفراتها محبوسه     یا لیتها خرجت مع الزفرات

لا خیر بعدک فى الحیاة و إنما    أخشى مخافة أن تطول حیاتی

نفسِِ من در کنار آه اندوه بارش حبس شده است

اى کاش همراه آهی عمیق، نفس من از بدنم خارج مى ­گشت

پس از تو در زندگى دنیا خیرى نیست     و من می­ترسم که عمر من طولانی شود




تاریخ : جمعه 88/11/23 | 5:36 عصر | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر