سفارش تبلیغ
صبا ویژن

1-نگاه اول :

هفته گذشته در ایام شهادت امام رضا علیه السلام نائب الزیاره همه دوستان در حرم رضوی بودم ،صحنه های زیبایی از ارادت خالصانه مردم به ساحت مقدس اهلبیت را میشد در این روزها در مشهد دید ، موضوع نوشته من توصیف این صحنه های زیبا نیست که خود مجال دیگری را میطلبد ، نوشته های بر روی شیشه های بانکهای اطراف حرم رضوی موضوع این نوشته است که دوست دارم از نظر دوستان نیز در این موضوع مطلع شوم : برروی شیشه های بانکهای اطراف حرم اطلاعیه های به زبان عربی در مورد میزان سود متعلقه به حسابهای سپرده آن بانکها بود و تبلیغاتی برای جذب سرمایه ها به زبان عربی! نظرم را جلب کرد،جایی که برای مسائل ضروری یک زائر تابلوهای چند زبانه در شهر نمی بینیم .میدانم که کشور ما درحال تحریم است و ما باید هر جور شده یک ریالی را هم در هوا بزنیم ، با جذب سرمایه خارجی هم مخالف نیستم ، اما تغییر روحیه ای که در بین مردم ما و خود ما در سالهای اخیر و دوری از سنت قرض الحسنه و وقف و انفاق رخ داده بدون شک بی ارتباط با تبلیغات شبکه بانکی در پرداخت سود بیشتر به سپرده ها و البته شرایط نامساعد اقتصادی کشور نیست . این روزها در کشور ما کسی دادن قرض الحسنه را وقتی میتوان از این پول سود روز شمار کسب کرد کاری عاقلانه نمیداند و نوشته های عربی روی شیشه بانکهای اطراف حرم امام رضا به دنبال صدور این فرهنگ سود پرستی در بین زائرینی هستند که از بین دهها مکان توریستی در دنیا ، حرم امام رضا را برای انجام مناسک معنوی انتخاب کرده اند . بعید نیست که با این صدور فرهنگ و آلوده شدن شیعیان کشورهای دیگر به سودهای شبهه ناک سیستم بانکی کشورمان ، شاهد ایرانهای اقتصادی ! جدیدی در اطرافمان باشیم . شک ندارم که صدور این فرهنگ ،بساط دست و دلبازی و سخاوت شیعیان عراق را در مراسمی مثل اربعین حسینی خواهد خشکانید .دلم برای صدور انقلابی که امام حرفش را میزد میسوزد.


2- نگاه دوم :

توفیقی شد که به واسطه تصادفی که در اثر عدم توجه به جلو با ماشین پارک شده ای داشتم ( این هم از کرامات ما ، بدانید که این کرامات تنها منحصر به خواتین نیست !)گذری به شرکت امداد خودرو متعلق به ایران خودرو داشتم تا موضوع را کارشناسی کنند ، نوشته ای در آنجا توجهم را جلب کرد و اتفاقا عکس هم گرفتم اما موفق به بارگذاری آن به دلایلی نشدم ، متن این نوشته این بود : تخفیف صدور و اشتراک کارت طلایی امداد خودرو به مناسبت میلاد حضرت مسیح ( علیه السلام ) ! واقعا برایم جالب بود ، در کشوری که میلاد پیامبر اکرم جز یک روز تعطیل در تقویمها ، هیچگونه نمود دیگری ندارد و این روز حتی در بین متدینین هم غریب است ، یک شرکت وابسته به دولت به مناسبت میلاد حضرت مسیح تخفیف میدهد ! حالا ممکن است بگویید بابا ایینقدر سخت نگیر، میخواستند تخفیف بدهند دنبال بهانه میگشتند ، سوال من این است آیا این بهانه نمیتواند میلاد پیامبر اسلام باشد ؟ تا الان چند بار شرکت پژو و رنو در اروپا به مناسبت میلاد حضرت نوح نبی تخفیف داده اند که ما تخفیفمان به خاطرمیلاد پیامبران گذشته باشد ؟ خاطرم هست که دو سال پیش که میلاد پیامبر با دهه فجر همزمان شده بود همین شرکتهای محترم خودروسازی در تخفیفات مرسومشان که در این ایام اعلام میکنند سختشان شده بود که در کنار نام دهه فجر ، اسمی از پیامپر بیاورند ، نمیدانم شاید متصدیان فروش ایران خودرو میخواستند تا محصولاتی که هیچ بهره ای از کیفیت و ایمنی نبرده اند را به اسم پیامبران سایر ادیان به فروش برسانند و اینطوری خدمتی غیر مستقیم به نبی گرامی اسلام و جلوگیری از بدنامی آن وجود مقدس کرده باشند !!!


3- نگاه سوم :

ماجرای تیراندازی یکی از مداحان مشهور در اتوبان شهید بابایی به سوژه داغ محافل مختلف بدل شده ، از نگاه من این مسئله خیلی موضوع پیچیده ای نیست و در بدترین حالت که این مداح محترم مقصر هم باشد ، این ماجرا ممکن است برای هر کسی رخ دهد و فردی در مقطعی عملی انجام دهد که از نگاه خودش هم قابل دفاع نباشد ، اما حاشیه های این موضوع خیلی جالب بود ، از کذب خواندن این موضوع ، تا اراذل و اوباش خواندن طرفهای مقابل و نهایتا موضوعی که برایم مهم است ربط دادن این موضوع به این مسئله که میخواهند دستگاه امام حسین علیه السلام را زمین بزنند ! و نکته دیگری که فرصتی را برای خنده ای طولانی میتواند فراهم کند ، انتشار مطالبی از برخی دوستانی است که اگر نگوییم خودشان راسا اهل افشاگری و بردن آبروی مومنین هستند ، بدون شک حامیان مستحکم کسانی هستند که همواره در بردن آبروی دیگران پیشقدم هستند و آن را وظیفه شرعی و تکلیف الهی میدانند ! این دوستان در مطالبشان به احادیثی استناد کرده اند که در آنها حضرات معصومین به لزوم حفظ آبروی مومنین دستور داده اند ، نمیدانم این احادیث یک دفعه و در این حجم از کجا پیدا شده اند ، احتمالا جلد جدیدی از بحارالانوار از عالم غیب به این دوستان نازل شده  و یا اینکه در کشفیات اخیر باستان شناسی این احادیث کشف شده اند و جالب است که طی این سالها اثری از این احادیث در هیچ کجا نبود و این دوستان و حامیان و همفکران سیاسیشان بدون توجه به یک خط از این احادیث با حیثیت و آبروی هرکسی که خواستند بازی کردند و هرچه خواستند گفتند ، نوشته آقای یامین پور در گوگل پلاس خودشان شما را باقسمتی از احادیث تازه مکشوفه آشنا میکند :

نوشته آقای یامین پور :

می شد پیش بینی کرد که راهبرد رسانه ای جریان فتنه تخریب گام به گام تمام نشانه های جریان انقلابی و حزب اللهی باشد. یعنی همیشه این بوده ولی در این دوران اولویت بیشتری پیدا کرده است. طبعاً تبر زدن به ریشه و تنه ی انقلاب کار ساده ای برای این جماعت نیست و حاضر نیستند تاوان آنرا بپردازند بنابراین نیشتر انداختن به شاخ و برگ و چنگ انداختن بر میوه های این درخت روش بعدی است.
اخیرا تخریب و دروغ پراکنی وتوهین به چهره های موثر گفتمان انقلاب سرعت بیشتری گرفته و قطعاً متوقف نخواهد شد. متاسفانه رفقای حزب اللهی ما هم غالباً می نشینند و زیر لب نفرین میکنند. در روایات آمده که دفاع از مومنین واجب است آنچنان که اگر کسی بدون عذر دفاع نکند به بلاء گرفتار میشود.
خبر کذایی درگیری حاج محمود را اولین بار سایت اسرائیلی بالاترین و بعد از آن بدنام ترین سایت داخلی یعنی آینده نیوز – سایت کینه ای و عصبانی منتسب به یک خاندان مشهور – منتشر کرده اند.
هم از باب رفاقت و هم از باب دفاع از مومن و هم از باب حرمت ذاکر اهل بیت علیهم السلام این نوت و این عکس منتشر میشود.
پ ن:روایت شده روزی مردی را خدمت امیرالمومنین علیه السلام آوردند که از نیش عقرب درد می کشید. حضرت فرمود تو از این درد نمی میری. این نیش برای آن بود که روزی در حضور تو سلمان ما را تمسخر کردند و تو در حالیکه جانت در خطر نبود ولی از سلمان دفاع نکردی




تاریخ : چهارشنبه 92/10/18 | 11:57 عصر | نویسنده : سیدمجید حسینی | نظر

پرده اول:
پس چون راه نجات از هر طرف بر معاویه بسته شد و مهلت خود را در چاره جویى اندک دید، فرمان داد هر قرآن که در سپاهیان بوده و هر جزوه و دفتر که صورت مجلد داشت و شبیهبه قرآن مى نمود بر سر نیزه ها نموده و قرآنی را که از مسجد دمشق آورده بودند و بسیار حجیم بود پیشاپیش دیگر قرآن ها بر سر دست برداشته فریاد برآوردند  :

که اى مردم این قرآن خدا و فرقان الله است که بهترین نزدیک کننده و نیک ترین جداکننده می باشد و تا این کتاب در میان ماست چگونه دو سپاه مسلمان باید به روى هم تیغ بکشند و بیایید تا کار خود را به حکمیت واگذار کنیم. به این صورت که معاویه و على هر دوکنار کشیده کار به مردم واگذارند تا خود هر که را خواهند گزیده اختیار بکنند. و گفتند اى گروه مسلمانان بترسید از خدا و رحم کنید بر زنان و کودکان ما و شما و ایننه ما دشمنان خداییم که به جدالمان آمده اید. چون این سخنان به على علیه السلام آوردند. سرفرا داشته گفت:

خداوندا تو خود بهتر دانى که معاویه این کار به خدعه آورده نظربه دین نمى دارد و هم تو خود داناى کلى که این مردم اغوا شده سخن ناحق بر حق ترجیح مى نهند.
و ناچار امیرالمومنین ابن هانى را مامور ساخته فرمود:  برو و مالک اشتر را بگوى تا جنگ را فرو گذارد.
ابن هانی هنگامی که مالک اشتر را دید، این پیام رسانید که اعظم سپاه شام پشت به میدان و رو به بیابان فرار مى کردند و چون مالک اشتر فرمان على شنید و گفت اى ابن هانی خدمت على برو و از من سلام رسانیده بگوى یک ساعت دیگر مرا به خود گذار تا با پرچم پیروزى به نزد تو بیایم و به نیکویى ملاحظه کنى که چگونه پشت دشمن دو تا شده میدان به ما مى گذارد و نسیم پیروزى چشم ودل مردم ما معطر مى دارد که ابن هانی با این درخواست بازگشته جریان به عرض رسانید،در این هنگام عبدالله پسر عمر و عاص از جانب معاویه به جانب سپاه على علیه السلام آمده گفت اى اهل عراق ما شما را به کتاب خدا مى خوانیم و شما از آن سر باز مى زنید، به خدا که اگر این جنگ براى دین بود حق آن ادا کردیم و اگر براى دنیا بود داد آن بدادیم و کم مانده که اگر روزى دیگر بر ما گذرد همین قلیل از کثیر که مانده اند هم نخواهند ماند و شما را سوگند به خدا مى دهم که دست از جنگ کشیده کار به قرآن بسپارید و هم باسخنان پسر عمر و عاص بود که خوارج شمشیرها از نیام کشیده گفتند یا على! ما تراگفتیم اشتر را فرمان کن تا دست از جنگ کشیده به جانب ما بیاید و تو فرمان تشدیدمحاربه اش گویى!
على فرمود مگر من جز در پیش روى شما ابن هانی را فرمان فرستادم. ناچار دوباره ابن هانی برگشته مالک را دستور موکد رسانید و چندان که اشترگفت اى ابن هانی آخر این چه جاى دست از مقاتله کشیدن است در حالى که همه روى ظفر به جانب ما بازگشته پشت دشمن را به فرار مشاهده مى کنیم. ابن هانی گفت آیا رضا باشى که چون ظفرمند بازگردى على را کشته باشند؟!
مالک اشتر جواب داد سبحان الله که قسم به خدا اگر همه ى عالم به من دهند و بخواهند تا من على را نبینم و در مفارقت او باشم نمى خواهم و گفت همه ى این فتنه ها از قرآن برداشتن ها بلند شده است و آنهایى که این خدعه پذیرفته اند جز نادانان نمى باشند و سوگند به خدا که من نتیجه ى این شعبده مى دانستم. ناگزیر شمشیر به غلاف فرو برده دل آزرده و ناچار بازگشته خود به على رسانید و بسا کلمات سنگین که خوارج را آورده بر بى وفاییشان منسوب ساخته کم ماند که میان اشتر و ایشان کار به جدال بینجامد که على به میان آمده غائله شان خاموش گردانید. برگرفته از کتاب علی مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی

پرده دوم:
معاویه که زمانی خود رادر آستانه هلاکت می دید و با خدعه قرآن بر نیزه نهادن و حکمیت توانسته بود بر قدرت تکیه بزند، این بار با حماقت خوارج خبر شهادت علی به او رسیده و از خوشحالی در پوست خود نمی گنجد.
خوارجی که نقشه داشتند هم علی و هم معاویه و هم عمر وعاص را از صحنه خارج کنند تنها علی را به شهادت می رسانند. علی چشم از جهان گشوده بود و معاویه نیز مقصر نبود بلکه خوارج دست به این جنایت زده بودند. ملت اسلام به دامان امام حسن پناه می برند. و معاویه برای اینکه ضربه آخر را وارد کند سپاهش را روانه عراق می کند. امام دستور تجهیز سپاهیان را صادر کرده و خود رهسپار میدان جنگ بامعاویه می شود. سپاهیان امام حسن درحال پیشروی به سمت دشمن هستند. معاویه اینبار یکبه یک با سرداران سپاه امام حسن دیدار کرده و آنها را خریداری میکند. ابن عباس سردار بزرگ سپاه امام حسن نیز تسلیم می شود. پیشنهاد صلح داده می شود. سرداران سپاه امام، از این پیشنهاد استقبال می کنند و آن را تنها را ممکن می دانند. شرایط طوری می شود که امام برای افشای معاویه تن به صلح می دهد. صلح نامه بین معاویه و امام حسن تهیه و به امضای طرفین می رسد. شیعیان واقعی ناراحت و مغموم بوده و یاد و خاطره فتوحات زمان علی علیه السلام را برای هم یادآوری می کنند.

پرده سوم:
معاویه به صلح نامه با امام حسن عمل نکرده و همه مفاد آن را زیر پا می گذارد و یزید را بر مسند خلافت می نشاند. امام حسین به دعوت کوفیان برای تشکیل حکومت رهسپار عراق می شود...
سپاهیان امام حسین علیه السلام در شب عاشورا گرد او جمع شدند. امام فرمودند من بیعت از شما برمی دارم. هرکس می خواهد برود. هفتاد و دو تن از یاران با وفایش برعهد خود با امامشان می مانند. روز عاشورا فرا می رسد. یاران امام یک به یک به میدان می روند و همگی به شهادت می رسند. نوبت به امام مظلوم شیعیان می رسد. امام به شهادت می رسد. شیعیان هنوز در حسرت آن روز هستند که مالک اشتر در پس خیمه معاویه باخدعه او و با حماقت و کمک خوارج دست از جنگ کشید و میدان پیروزی را با شکست عوض کرد.

پرده آخر:
امام خمینی (ره) : من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده ی میلیونی آن درعصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله ص و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین وحسین بن علی:، می باشند. ...
پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به این مملکت آسیبی نرسد.
مردم ما بیدار و هوشیارند و البته نخواهند گذاشت که این کشور به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.
خدایا به همه خوبان قسمت می دهیم در ظهور منجی عالم تعجیل بفرما ان شاء الله

پینوشت1) ما در زمان شاه چه کم داشتیم؟! زن با حجاب؟! حج؟! روزه؟! نماز؟! کربلا؟! نماز شب؟! ژاندارم منطقه نبودیم مگه؟! ...
پینوشت2) 
کسی که با ولی زمانش بیعت ببندد و مثلاً با علی زمانش بیعت کند و سپس از بیعتش برگردد به روزگار اولیه اش بر نمی گردد و قطعاً معاویه ها و حجاج ها نصیبشان خواهد شد.
پینوشت3) مسلم علیه السلام به محض دستگیری هانی، فرمان جهاد داد... سلیمان سُرد گفت من مانند یعقوب در فراغ یوسف گریه می کنم و منتظر قدومش خواهم بود تو که هستی که فرمان جهاد می دهی؟!!
پینوشت4) موسی علیه السلام به کوه طور رفت و قوم بنی اسرائیل را به برادرش هارون سپرد.. در همین ایام سامری با این ادعا که ارض موعود - بهشت وعده داده شده روی زمین به قوم بنی اسرائیل- وعده بیهوده است و موسی باز نخواهد گشت و مرده است و ارض موعود دروغین است... مردم را به گوساله پرستی دعوت کرد... و فتنه مذهبی به پا کرد

پینوشت5) حدود 900 ایه و یک هفتم آیات قرآن پیرامون قوم بنی اسرائیل و ملحقات آن است...که این خیلی عجیب است... روایت داریم از نبی گرامی اسلام صلی الله علیه و آله که یا علی "انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی" : تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی هستی با این تفاوت که بعد از من پیامبر دیگری وجود ندارد. ...حکایت مسلمین بسیار شباهت به این قوم دارد و یکی از علل تکثر این آیات به همین دلیل است... پیشنهاد می شود به دلیل این کثرت به عنوان یک موضوع ویژه به آن پرداخته شود و تحقیق و تفحص دقیق صورت بگیرد تا راه اشتباه را دوباره تکرار نکنیم و مورد لعن و تمسخر آیندگان نباشیم...




تاریخ : جمعه 92/10/13 | 7:28 عصر | نویسنده : علی رضائی | نظر

در این سالها بارها شاهد آن بوده ایم که اصناف مختلفی به خاطر آن که نقش منفی یک فیلم یا سریال تلویزیونی را در کسوت آن صنف به تصویر کشیده اند، ندای اعتراض سر می دهند و نسبت به آقای ضرغامی شاکی شده اند که چرا به صنف ما توهین شده است. خوب این گونه اعتراض ها را عقلای قوم با یک لبخند گذرا جواب داده اند و همه چیز به خیر گذشته است.

اخیرا جناب آقای دکتر محمود سریع القلم، مشاور رئیس جمهور، در نشست مؤسسه تحقیقاتی امام موسی صدر روش های نظرگیری و شیوه های غیر حرفه ای تبلیغاتی صدا و سیما درباره مسائل مهم و پیچیده سیاسی و بین المللی را مورد نقد قرار داده است. سخن دکتر سریع القلم این بود که نباید برای اظهار نظر و جهت دهی به افکار عمومی در رسانه درباره مسائل پیچیده به سراغ افراد غیرمتخصص در آن مسئله مانند یک لبوفروش یا راننده تاکسی برویم. بلکه صدا و سیما برای اطلاع رسانی درست باید از کارشناسان خبره و متخصص هر حوزه نظر بگیرد تا ذهن عامه مردم روشن شود. پس منظور ایشان این نبوده که یک لبوفروش یا راننده تاکسی حق ندارد که انرژی هسته ای را حق مسلم ملت خود بداند، بلکه منظور این است که اقدام نادرست و غیرحرفه ای رسانه ملی مانند آن است که آقای ضرغامی خبرنگاران خود را گسیل کند تا در خیابان ها درباره اعلم بودن یک فقیه و شایستگی مرجعیت او از یک لبو فروش یا راننده تاکسی نظرخواهی کنند. اساسا سخن جناب سریع القلم بر پایین یا بالا بودن شغل مردم نبود بلکه تاکید این جامعه شناس بر اصلاح شیوه پوپولیستی رسانه ملی بود.

اما بدون توجه به خط اصلی سخنان ایشان، همان مراکزی که در وارونه سازی اخبار ید طولایی دارند بلافاصله استفاده از کلمات لبوفروش و راننده تاکسی را اهانتی به صاحبان این مشاغل معرفی کردند؛ تا جایی که در برخی از شهرها، رانندگان تاکسی باورشان شد که مخاطب این سخنان تنها آنان بوده اند، و نسبت به آن واکنش نشان دادند. البته همه آنها که با شیوه سخن گفتن جناب سریع القلم آشنا هستند، تصریح می کنندکه شخصیت ایشان مجزا از اینکه افکارش را قبول داشته باشیم یا نه، از توهین و حمله به دور است. و این زبانِ توهین و روش حمله ی بی ادبانه و مدیریت پوپولیستی جامعه، همان موردی بود که مردم در انتخابات ریاست جمهوری امسال آن را کنار زده و به دور انداختند.

اصلا چرا در خلآ بحث کنیم؟! این لینک متن کامل سخنرانی جناب آقای سریع القلم است (کلیک کنید) بخوانید و وجدان خود را قاضی کنید تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد.

پی نوشت 1: حیفم آمد که این فراز از سخنان ایشان را در اینجا نیاورم:  امام موسی صدر می توانست یک پوپولیست باشد و یک مسکن مهر در جنوب لبنان راه بیاندازد و همه را راضی کند. کارها را به صورت پوپولیستی و غیر حرفه ای پیش ببرد. اما ایشان بنیادی عمل می کرد، ... امام موسی صدر برای مردم احترام قائل بود، به فکر مردم بود، برای مشکلات مردم برنامه ریزی می کرد، گره های زندگی بسیاری را باز می کرد، سفر می کرد تا منابعی را به دست بیاورد تا برای مشکلاتشان هزینه کند؛ اما وقتی به حوزه فکر و برنامه ریزی می رسید با بهترین ها مشورت می کرد این مرز بین کسی است که پوپولیست است با کسی که پوپولیست نیست. کسانی که نزدیک ایشان بودند، همه اجماع نظر دارند که برای هر تصمیمی با ده ها نفر مشورت می کرد و یک موضوعی را مدت ها در ذهن نگه می داشت تا به یک جمع بندی برسد و عمل کند.

دکتر سریع القلم

پی نوشت 2: آیت اله دکتر سیدحسن عاملی، امام جمعه محترم اردبیل، در همان جلسه ای که آقای علی رضایی در مطلب قبلی این وبلاگ، بخشهای مورد علاقه خود را از صحبت ایشان نقل کرده، نه تنها از اصطلاح سران فتنه استفاده نکرده بلکه از آقای کروبی با احترام یاد کرده و ادامه داده است که: اینها منسوب به نظام هستند و باید معضل پیش آمده با عقلانیت تمام حل شود و باید از هر‌گونه اهانت و ناسزاگویی اجتناب کرد. آقایان مرادشان استفاده (ی رقیب انتخاباتی یعنی آقای احمدی نژاد) از بعضی از برخورداری‌های دولتی است که این نیز طبعا" و عقلا" باید در قالب قانون و مراجع رسمی رسیدگی می‌شد. (کلیک کنید)




تاریخ : پنج شنبه 92/9/28 | 11:31 صبح | نویسنده : حمید فاضل | نظر