• وبلاگ : کميل
  • يادداشت : افراطي ها
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام
    دوست گرام! من نمي دانم اين جمله را کي و کي به شهيد عزيز انتساب داده! بعيد مي دانم اين جملات از آن شهيد باشد. چرا که:
    اين شهيد والا مقام: متولد 1334 شهررضاي اصفهان است که سال 1352 ديپلم گرفته سپس خدمت سربازي و دانشسراي معلمي را به پايان رسانده و اوج انقلاب هم ضمن اينکه شغل شريف معلمي را داشته، همراه انقلاب و عاشق حضرت امام بوده، يعني سال 57، حدود 23 سال داشتند.
    اواسط 58 عضو سپاه شده و فعاليت فرهنگي را در آن نهاد آغاز مي کنند. از خرداد 59 عازم کردستان مي شوند. سال 61 به جنوب برگشته و فرماندهي تيپ 27 حضرت رسول را به عهده مي گيرند. در نهايت پس از رشادت هاي فراوان 24 اسفند سال 1362 به شهادت مي رسند. يعني حدود 28 سالگي!
    خوب اين چکيده زندگي ايشان چگونه با اين جملات جور در مي آيد؟
    چراکه:
    1 ـ بازرگان آبان 58 استعفا داد و امام 15 همان ماه قبول کرد، در حالي که شهيد عزيز تازه عضوسپاه شده بود.
    2 ـ بني صدر هم در 31 خرداد 60 عزل شد و هنوز آن موقع منافقين، مجاهدين خطاب مي شدند و منافق به معناي امروزي نبودند.
    3 ـ الآن هم... بهتره بداني در اين دوره (سالهاي 60، 61، 62) نه امام و نه ديگران حرفي از تحجر و تحجرگرايي نمي زدند، حتي انجمن حجتيه فعال بود و کسي کاري به کارشان نداشت.
    پاسخ

    سلام... به نظرم نميشه اين را ثابت کرد ولي وقتي در 19 سالگي فرمانده لشگر مي شدند امثال اين بزرگواران ديگه بقيش قابل لمسه... ضمن اينکه اصلاً مهم نيت اين جمله را چه کسي گفته مهم اين است که اين اتفاقات در طول تاريخ افتاده است و من و امثال من با دهاني باز از تعجب به اين نکته فکر مي کنيم که آيا ما افراطي هستيم چون با دولت هم نظر نيستيم؟!!! وا عجبا! و جالب اينکه طرفداران اينها هم چشم و گوش بسته اين لفظ را تکرار مي کنند گويي ذکر مي گويند... مويد باشيد
    رمان مذهبي دومين فرستاده امام حسين قيس بن مسهر صيداوي

    http://way.blogfa.com/post/23

    لشکر بن زياد به فرماندهي بن تميم در سدد دستگيري قيس بن مٌسهر صَيداوي شدند.
    زمانيکه قيس به قادسيه رسيد، متوجه کمين بن تميم شد، قيس همراه خود نامه ايي محرمانه
    از امام حسين د اشت، و اين نامه تحت هيچ شرايطي نبايد بدست دشمن افتاده و خوانده ميشد
    زيرا امام حسين اسامي افراد خاصي را در ان نامه قيد کرده بود، که در صورت فاش شدن نامه
    ان اشخاص دستگير و به شهادت مي رسيدند.

    قيس بن مٌسهر صَيداوي مردي شجاع و باايماني بود، با اينکه خود را در کمند سپاه
    بن تميم ديد و مي دانست اندکي بعد دستگير مي شود، خيلي سريع و بدون هراس نامه
    امام حسين را از بين برد، تا نامه منچنان سر بمهر و محرمانه باقي بماند.
    وقتي سربازان بن تميم قيس را دستگير کردند، قيس نامه را از بين برده بود، سربازها قيس را
    نزد بن تميم بردند و گزارش نابود سازي نامه را به او رساندند.

    بن تميم از قيس پرسيد: براي چي نامه را از بين بردي، مگر مضمون ان نامه چه بود که سعي
    به پرده پوشي کردي.
    قيس شجاعانه و بدون خوف از بن تميم به او گفت: نامه اي سري از طرف امام حسين بود
    که نمي بايست توسط دشمن خوانده شود، براي اينکه نامه بدست فرومايه اي چون تو خوانده
    نشود، ان را از بين بردم.

    منتظر حضورتان گرمتان و نظر قشنگتان هستم
    موفق باشي
    پاسخ

    سلام.. انشاء الله خدمت مي رسم..