با سلام وارادت به برادر عزيز جناب آقاي حسيني
مطلب ارائه شده بيشتر به يك طنزشباهت دارد تا به يك استدلال علمي ونويسنده آن نيز به نظر مي رسد از مسلماناني باشد كه به مشرب وهابيت نزديك ترند .
نويسنده نه تنها به حداقل علوم اسلامي آشنايي ندارد كه حتي ملاحظه اي ازعلم كلام ومنطق را نيزدر مطالب خود رعايت نمي كند:
1-محمد(ص) قبل از رسالت، سير كمال وعبوديت را طي نموده تا شايستگي امامت ورسالت را بدست آورده واين مقام اوموروثي نيست كه در غيراز متن قران نتوان به اواقتداءكرد واينكه اكثر احاديث دروغ وپيروي از پيامبر در غير از متن قران بت پرستي است، بيشتر به شيوه كلام افراد جاهل مي ماند تا انسان عالمي كه هر سخنش باتدبر واز سر تعقل است،وآيا پيروي از ابراهيم خليل در همان حدي بوده كه درقران به آن اشاره شده(ازبت شكستن تا ازدواج وبناي كعبه وتا اعمال حج كه بعضي از آنها توسط ابراهيم نيز نبوده وتا ماجراي ذبح فرزند).
2-جالب است كه نقل حديث را باحديثي از پيغمبر سالها مي توان منع كرد (آنهم نقلي دروغين)ووقتي جاده انحراف آماده وصاف شد دوباره مي نوان هزاران حديث را از زبان همان مكتبي كه آنرا منع كرده بود بيان وفصل الخطاب قرار داد(خنده دار نيست)وتازه مدعي شد كه تبعيت از حديث بت پرستي است .
3-برادر عزيز خداوند خالق نوراست وتاريكي در اثر محروم شدن از نور هدايت توسط خود فرد ايجاد مي شود نه اينكه خداوند براي افراد تاريكي آفريده است ،اين مفهوم آيه اي است كه شما در بند 7 به آن اشاره نموده ايد(البته چشم بسته نقل فرموده ايد).
4-اينكه خداوند كلام خود رادر حدفهم بشر تنزل داده بدين معناست كه نياز به تفسير وتفهيم بهتر ندارد؟،ومفهوم تفسير با پيوست متفاوت وكاربرد هركدام در جاي خاص خود مي باشد .
5-اگرحضرتعالي اصرارداريد كه نظريه نويسنده (كه معرفي نيز نفرموده ايد)را كپي فرماييد بهتراست موضع خود را مشخص فرماييد كه كاملا موافقيد ،پس بايد دفاع نماييد واگر براي تضارب آراست بفرماييد تا كجاي آنرا پذيرفته ايد،چون بعضي از مطالب حتي با مسلمات عقلي تناقض دارد.