• وبلاگ : کميل
  • يادداشت : رياست جمهوري در نظام اسلامي (1)
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + علي 
    سلام.
    يعني جايگاه رئيس جمهور در حکومت جور يا غير ديني مشخص است ولي در حکومت اسلامي نه؟!
    البته نمي دانم مشکل از کجاست که يا مردم بايد حکومت غير ديني و يا جور را تحمل کنند يا در سايه حکومت معصوم باشند و امر بين الامرين وجود ندارد... وقتي مي توان به راحتي مسئوليت نظارت رهبري يا ولي فقيه و مسئوليت اجرايي رئيس جمهور را تفکيک کرد اينهمه سوال و آسمان ريسمان بافتن براي چيست؟ در حکومت جور حاضريم قبول کنيم که فقيه مي تواند نظارت کند ولي در حکومت اسلامي نه؟! يا چه کسي گفته رياست جمهوري يک پست عرفيست؟ پس تنفيذ رهبري چه مي شود؟ به نظر مي رسد که مردم با اين قضيه مشکلي ندارند و اين آقايان مسئول که خودشان را به کوچي علي چپ زده اند و در جنگ قدرت خود را درگير کرده اند و در اين باب مشکل دارند..
    1 - ناقلا خوب بلندگوي آقا سروش شدي ها!(مزاح - بهتون بر نخوره.) البته مطالبشون مفيد و قابل استفاده است.
    2 - به نظر ميرسد مقاله از چيزي رنج ميبرد که بسياري در اين رنج با آقا سروش همدرد هستند. و آن تبيين نشدن مفهوم ولايت سياسي فقيهان است. حضرت امام اين وادي را به خوبي تبيين فرموده اند و به نظر ميرسد نبايد غموض آنچناني داشته باشد. حالا چرا برخي نمي توانند يا نمي خواهند اين را بدانند يا بفهمند يا بر بتابند بايد از خودشان پرسيد. حضرت امام معتقدند ولايت سياسي و دايره شمول آن که ولايت فقيه را با رسول الله يکي ميکند ، در شئون اجتماعي و وجوه حکومتي است و قاعده عقلي نيز همين را حکم ميکند که هر حاکمي چه فقيه عادل ، چه سلطان جائر اگر حکومتش به هر نحوي از انحاء تجويز شود ، اگر بخواهد مملکت داري کند بايد مبسوط اليد باشد و الا با مشکلات عديده اي مواجه ميشود که بخشي از آن در اوايل انقلاب رخ نمود. و در عجبم که چرا باز هم فقهاي ما هنوز که هنوز است استنباطات فقهي و استنتاجات شرعي خود را بدون لحاظ چنين مسائلي رويّه خود ساخته اند. و نيز چرا در تبيين ملاک حاکم هنوز هم بين فقيه و سايرين مرز بندي ميکنند.
    و باز به نظر ميرسد که اگر ما عنوان بحث را از فقيه به حاکم تغيير بدهيم بسياري از وجوهي که موجب ايدئولوژيک شدن بحث ميشود ، از بين خواهد رفت و ما در بحث و نقد مطلب آسانتر خواهيم توانست به واقعيت داستان برسيم.
    نکته ديگر: تجربه سي ساله گوياي اين واقعيت تلخ و دردناک است که فقيهان ما موازين شرعي را در حوزه ولايت سياسي با محک و محوريت خود تنظيم ميکنند. حتي وقتي موازين و مباني حضرت امام را هم بررسي ميکنيم ، ميبينيم که ايشان هم به نوعي خود را مبنا و محور حق ميدانند و وقتي خود را حذف ميکنند(حذف شده ميبينند) نوع نگاهشان در تئوري و عمل و اجرا متفاوت ميشود. برخوردهاي ايشان پيش از پيروزي با حکومت شاه و نيز پس از پيروزي با مخالفان فکري و سياسي و اجرائي از تمام طبقات و گروههاي فکري مصدِّق و مؤيِّد و مبيِّن اين مطلب است. و هکذا مرحوم آيت الله منتظري و مرحوم شيرازي و آيت الله روحاني و ... و اين خود معضلي و سدي است در کشف و تلألؤ حقيقت. و شايد از اين باب بتوان همان سخن مرحوم مغنيه را در تفاوت فقيهان با امامان در تصدي مسئوليت جامعه اسلامي با پيشوايان معصوم(ع) دانست که آنان را هيچ هواي نفسي نيست اما غير معصوم را اطميناني صد در صد از اين باب نيست.