mp3 player شوکر

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ سيد حسين حسيني 

سرورارجمند جناب آقاي عباسي

مطلب مستند ومحققانه شما قابل تقديرو نمونه بارزي است از كار علمي روشمندبراي ديگر دوستان ،البته وقتي از مدار بحث علمي فاصله گرفته وبه ابراز نظرات شخصي مي پردازيد،كمي ازاستحكام نظر وكلام فاصله مي گيريد(ديگه به شما شيخ الحكما نميشه گفت،نمي دونم چي بگيم؟)

+ علي 

سلام..
جناب آقاي عباسي عزيز حفظه الله .. منظورم از اين حرف دو جمله اي بود که شما به شرح زير مرقوم فرموديد...
اهل سنت هم به خليفه اول و دوم متوسل و حاجت ميگيرند! اين يعني چه؟
بت پرستان هم حتي در عصر تکنولوژي به بتهاي خود متوسل و حاجت ميگيرند. اين يعني چه؟!
بالاخره تکليف مان چيست؟!... موفق باشيد

پاسخ

اين يعني اين که مردم با باورهايشان زندگي ميکنند.و به قول آن ظريف انديش:بتها شگستني بودند اما باورها ماندني. وه! چه ساده ميپنداشت ابراهيم که گمان ميکرد با شکستن بتهاي سنگي و چوبي بتهاي موجود در ذهن و دل و فکر مردمان نيز مي شکند. سر بلند کند وببيند که پس از او دين موسي و عيسي و محمد هم آمد و به ظاهر بت پرستي رسمي از بين رفت اما با ورژني مقبولتر ارائه شد و مورد پذيرش هم واقع شد.قومي را با گوساله سامري فريفتند و مشغول کردند. جماعتي را با تثليث و سه خدائي(پدر ، پسر ، روح القدس) و امتي را با امامزادگان و گنبد و بارگاه. تازه به دليل پيوند خوردن فرهنگ يک با ملت با تاج و تخت و سلطنت و شاهي و پادشاهي ، اينها را جاي آنها نشانده و عنوان آنها را به اينها داده اند. دقت کنيد: شاه نجف - شاه خراسان - شاهزاده علي اکبر - شاهزاده ابراهيم - شه و شهزاده - شاه احمد بن قاسم - شاه جمال و... . چه ميکنه اين سوءاستفاده از باورها و احساسات عوام! و چه خوب سواري ميده اين عوام به موج سواران در طول تاريخ!مؤيّد باشيد
+ علي 

باسلام
با تشکر از زحمات شما.. آنچه مشهور است اين است که اسمي ايشان آورده نشده و بعضي به حدس و گمان ايشان را رقيه مي نامند ولي اين روايت زير از کامل بهايي که آمده مشهورترين آن است...""يزيد اهل بيت عليهماالسّلام را در مساکنى منزل داده بود که از سرما و گرما ايشان را نگاه نمى داشت تا آنکه بدنهاى ايشان پوست باز کرد و زرداب وريم جارى شد. از بعضى از کتب نقل شده که مسکن و مجلس اهل بيت عليهماالسّلام در شام در خانه خرابى بوده و مقصود يزيد آن بود که آن خانه بر سر ايشان خراب شود و کشته شوند. در کامل بهائى از حاويه نقل کرده که زنان خاندان نبوّت در حالت اسيرى حال مردانى که در کربلا شهيد شده بودند بر پسران و دختران ايشان پوشيده مى داشتند و هر کودکى را وعده مى دادند که پدر تو به فلان سفر رفته است باز مى آيد تا ايشان را به خانه يزيد آوردند، دخترکى بود چهار ساله شبى از خواب بيدار شد گفت : پدر من حسين عليه السّلام کجا است؟ اين ساعت او را به خواب ديدم سخت پريشان بود، زنان و کودکان جمله در گريه افتادند و فغان از ايشان برخاست . يزيد خفته بود از خواب بيدار شد و حال تفحّص کرد، خبر بردند که حال چنين است . آن در حال گفت : که بروند و سر پدر را بياورند و در کنار او نهند، پس آن سر مقدّس ‍ را بياوردند و در کنار آن دختر چهار ساله نهادند . پرسيد اين چيست ؟ گفتند: سر پدر تو است ، آن دختر بترسيد و فرياد برآورد و رنجور شد در آن چند روز جان به حق تسليم کرد.""
در اخر اينکه فکر مي کنم در اين مدت سال ها کراماتي که از ايشان ديده شده باعث گرديده که اثبات وجود ايشان قطعيت بيشتري پيدا کند چرا که اين کرامات را در گذشته کمتر ديده اند.. البته شما در بحث دادن حاجت قائل به حاجت دادن و توسل به بت ها هم هستيد!! و به نظر مي رسد در حقيقت با اين نوع توسلات مشکلي نداشته باشيد .. چرا که حاجت شخص داده مي شود و آن ها را (حتي بتها!) واسطه فيض مي دانيد.. مويد باشيد.

پاسخ

سلام بر علي آقا!دو نکته:اول - در ادامه اين نکته معلوم خواهد گشت که کتاب کامل بهائي نخستين کتابي است که چنين داستاني را نقل کرده است. بنا بر اين اگر از منظر تاريخي به يک جمع بندي و توافق اجمالي در بود و نبود رقيه برسيم ، در حاجت روا کردن حاجت خواهان با هم کنار خواهيم آمد!دوم - بنده بتها را واسطه فيض ندانسته و نميدانم. حرف توي دهن ما نگذاريد و با ذهنيت سازي ، اذهان ديگران را نسبت به من خراب نکنيد.
+ رجائي 
با سلام و سپاس
استفاده کرديم.