وبلاگ :
کميل
يادداشت :
بي خدايي يا چندخدايي
نظرات :
0
خصوصي ،
6
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
سيدحسين حسيني
برادرعزيزجناب آقاي عباسي
ازمقاله جناب دكتر ملكيان اين معنا كه شما اشاره فرموديد براي عموم خوانندگان مستفاد نمي شود وكلام مولا مويدي در مطلب فوق نيست
پاسخ
اول - سيره آن بزرگواران مؤيد همين مطلب است. نميبيني با آنان كه او را خدا ميدانستند چگونه برخورد مينمود؟ و يا نميبيني ساير پيشوايان در مناظرات خود همگان را آزاد ميگذاشتند تا هر چه ميخواهند مطرح كنند و بگويند و هراسي از چيزي نداشته باشند؟دوم - در مباحث نظري و علوم انساني بنا بر اقناع همگان نيست و امكانش هم نيست. بلكه مهم طرح مسأله و درگير كردن اذهان و تضارب آنها و در نتيجه تلألؤ انديشه ها است. و اين با مقدس شماري فراگير پديده ها و افراد سازگار نيست.
+
علي
سلام. اعتقاد انسان به مسئله اي و پافشاري بر آن لزوما پرستش آن نيست. به هر کس بگويي تو با پافشاري بر اعتقاداتت داري آنها را مي پرستي حتماً خواهد خنديد. به خودش و ما.
اينکه ائم معصومين هم قابل نقدند نه تنها اعتقاد پرستي نيست بلکه خودپرستي است. که ما سرچشمه هاي علم را با علمي که از آن سرچشمه به دست آورده ايم نقد کنيم. واقعاً خنده دار است. البته حقيقت چيزيست و واقعيت چيز ديگر و حرف شما در مقاو تئوري مي تواند درست باشد. با عرض پوزش!
پاسخ
البته ترس از نقد هم به بهانه منبع علم بودن آن بزرگواران نشانه خودکم بيني است نه اعتماد مطلق به ساحت وجودي آنان.
+
سيدحسين حسيني
مقاله دكتر ملكيان بسيا رپرمحتوا وآموزنده است كه اشاره به مسا يل بنيادين واساسي درعقايد وجهان بيني دارد واظهار نظر دراين مقوله نيز باريكترازموي پشت گردن كودكيست.
اينكه تنها خداوند سزاوار پرستش است در جهان بيني اللهي امري مسجل وپذيرفته شده است،اما اينكه هيچ جيز ديگر امري مقدس وماورائي ومطلق نيست ،مي تواند قدم نهادن درمرز نسبيت گرايي باشد كه خود زدن پنبه هر عقيده ،علم وحتي نظريه علمي است.
پاسخ
منظور مطلق بودن خدا است و لاغير و اختصاص عبوديت و پرستش به موجود مطلق است و لاغير. و اين که هيچ موجودي را جز خدا مطلق و بي عيب و نقص ندانيم و او را مبرا از نقد ندانيم. به اين نکته امير بيان در اول صدارتش بر مسند خلافت اذعان فرموده است.
+
علي
باسلام.
به نظر من اينکه يک انسان از اعتقاداتش و داشته هايش دفاع کند و باتوجه به يافته هاي قلبي و بيروني نسبت به آن تعصب هم داشته باشد اين يک امر طبيعي است. مگر اينکه اين يافته هاي تغيير کنند تا اعتقادات فرد را مورد تغيرر قرار دهند. اين يافته ها ممکن است مطالعه کتاب، شنيدن يک حرف و يا نقد و چيزهاي ديگر باشد. به اين پرستش نمي گويند. به خصوص در ما مسلمين و يا ديگر دينداران که گفته ها و نوشته هاي خود را متصل به تفسير علوم ديني خود مي دانيم و يافته هاي شخصي صرف نيستند.
ضمن اينکه خيلي از اين تعصبات به خاطر خودخواهي ها و تفکرات دگم و بسته و ظاهرسازي ها و منافع شخصي مي باشد و سخت است آن را به پرستش تعبير کنيم.. الله اعلم!
پاسخ
اي که گفتي يعني چه؟!
+
حميد
در ضمن بهتر بود که آدرس کاملي از سند اين مطلب ذکر مي شد.
پاسخ
اي آقا! انظر الي ما قال و لا تنظر الي من قال!
+
حميد
سلام. مطلب بسيار ارزشمند و قابل توجهي است. بسياري از نکاتي که در اين مطلب آمده، مؤيدات قرآني فراواني دارد و آيات متعددي همين نکته اساسي را به انسان گوشزد کرده است. هرچند نتيجه گيري پاياني را به صورت کامل نمي توان پذيرفت؛ زيرا از نظر قرآن، انسان با داشته هاي اعتقادي خود تعريف مي شود و وصف مؤمن بر او صدق مي کند، منتها ايماني که از سوي قرآن ترويج مي شود، ايماني است که حتما به عمل صالح منتهي مي شود و در مرحله اعتقاد صرف باقي نمي ماند.
پاسخ
مرحباً بناصرنا!