با سلام و ارادت
جناب آقاي رضايي! بنده که پيگير مطالب وبلاگ کميل هستم، نوشته ها و باز نشرهاي قبلي شما را هم ديده ام، لذا اين مطلب هم باز نشر يا باز نويس مطلب ديگران است! شما که اينقدر سنگ ولايت و مسلماني را به سينه مي زنيد و اهل بصيرت و ذوب در ولايتيد! بهتر نيست حداقل به فتواي ولي خود عمل کنيد و هنگام کپي رايت، منبع را معرفي نماييد تا ببينيم با کي طرف هستيم؟

يعني اگر کسي نظام ولائي را قبول نداشت ، آن هم پس از سه دهه تجربه درخشان از اين نظام! دلسوز نيست؟ پس تکليف اين همه فقيه که يا اصلاً ولايت را براي فقيه قائل نبودند و يا در حد بسيار محدود قائل بودند و ولايت سياسي برايش قائل نبودند و يا حتي از ديد فقهي و يا عمل سياسي با اين نظام مخالف بودند و هستند ، چه ميشود؟ همه عنودند به جز يک عده که چون نانشان در گرو حمايت غيرتمندانه از نظام ولائي است! دلسوز و در صراط مستقيم؟!
از خر بدبيني نسبت به مخالفانتان تشريف بياوريد پائين تا هم به سيره علوي نزديکتر شويد هم آخرتتان را ارزان خراب نکنيد و هم واقعيات امور را بهتر ببينيد. فقط خود را ديدن و پسنديدن که هنر نيست. ديگران را هم ديدن و به آراء و نظرات آنان اعتنا کردن هم شرط است و باز به سيره علوي نزديکتر.
راستي شما با نامه نگاري به رهبر و نصيحت امام مسلمين(ايراني جماعت) مشکلي داريد يا باز هم ميخواهيد بگوئيد: ما بايد تشخيص بدهيم و تعيين کنيم که چه کسي بنويسد و چه کسي ننويسد!
و ديگر: آيا از خود پرسيده ايد که چرا برخي با تمام علاقه اي که به وطنشان داشته اند ، جلاي وطن کرده اند؟ همان گونه که بسياري از انقلابيون و دست اندرکاران امروزي در قبل از انقلاب چنين کردند تا از گزند دستگاه جور در امان باشند. و همان گونه که پيامبر به مسلمانان دستور هجرت به حبشه دادند. من نميدانم چرا در اين قبيل مسائل شما و امثال شما ياد تطبيق امور با صدر اسلام نمي افتيد و از کل تاريخ اسلام فقط طلحه و زبير را ياد گرفته ايد! که به هر مخالفي هم ميچسبد!

سلام
کاش نامه جناب دکتر سروش را هم ذکر مي کرديد تا مثل هميشه يک طرفه به قاضي نمي رفتيم، و علاوه بر اتهامات که دادستان وارد مي کند، سخنان متهم بي دفاع را هم مي شنيديم.
نمي دانم شايد ذکر يک طرف داستان براي شما دلچسب تر و به مذاق شما سازگارتر است. و الا ...