جسارتاً دو مطلب:
1- بعضي چيزها اين يا آن ندارد. بد است از هر کس که باشد. کرامت و شرافت انساني نيز از اين دسته امور است و چيزي نيست که بخواهيم زير پا نهادنش را با مقايسه با برخي امور ديگر حداقل سخافتش را تقليل دهيم. اين مانند خودکشي است که کسي حق ندارد حق حيات اعطائي خداوند را از خود سلب کند. ضمن اين که ظلم فقط در حق ديگران نيست ، در حق خود نيز هست. و اين گونه بودن ، ظلم در حق خويش است. و ظالم بايد پاسخگوي ظلم خويش هم در اين دنيا باشد هم در آن دنيا.
2- اخلاق طبق باور و فهم اکثر مکاتب و ايسم هاي غربي - پس از رنسانس - نسبي است و قابل تغيير. اين نسبيت اخلاق منجر به گرفتار آمدن بشر غربي به سه بليّه شده که روز به روز تعميق ميشود: تحير معرفتي و شناخت مبدء و معاد - انحطاط اخلاقي - روان پريشي.
به نظر ميرسد تهي شدن بشر امروزي از معارف و مکارم و معنويات و دوري او از اخلاق کريمه ، او را به اين سمت و سو کشانده است که با گاوان و خران همراهي و هم آوايي کند.