جناب آقاي عباسي
در پاسخ به تذکرات شما عرض شود که:
بند1: تذکر بجايي است. صبر و تحمل لازم است. اما آگاهانه، نه با بي خيالي و بي تفاوتي و سکوت مطلق! شکيبائي بي مورد که بوي تأييد و تسليم دهد، موجب تجري و جرئت بيشتر مي گردد.
بند2: همه مي دانيم که اين نوع بدعت ها در عزاداري و تعظيم شعائر و بزرگان دين و مذهب که اخيراً باب شده کار عوام نيست، اتفاقاً کار خواص است، آنهم با اهداف خاص دنيايي و شوم. پس به گردن عوام و امام نينداز. کسي مخالف عزاداري هاي عوام نيست. عوام هميشه پي يک لقمه نان بخور و نمير براي اهل و عيال بوده و هستند، کي وقت اين صحنه سازي ها را و پدرسوختگي ها را دارند؟ اين کارها بيشتر از ناحيه کساني است که مخالف روند وحدت مسلمين و جهان اسلامند.
بند3: غرض از استفاده از بيانات امام، بخاطر ورود به مسأله بوده و بس! اينکه اگر پيش از انقلاب آن مسائل خطر براي اسلام و قرآن و کشور بوده، پس از 32 سال از استقرار نظام اسلامي، کارهاي اين چنيني خطر است و نشانه نفوذ دشمن! مبارزه با دشمن خارجي مثل اسرائيل و آمريکا و انگليس و... قطعاً سهل تر از مبارزه و مخالفت با دشمن به ظاهر دوست و ارزشي داخلي است که گاه از عمال همان دشمن خارجي اند. اين دهه ها و روزهاي کذايي و عزاداري هاي بي ريشه و دروغين نو سازي شده يک مشت خواص با اهداف خاص است که شايد الان چيزي نباشد اما وقتي به مرور زمان ريش دار شد و تبديل به يک فرهنگ و رسم و رسومات، ديگه مخالفت و جمع و جور کردنش کار هرکسي نيست.
بند4: اولاً؛ اي کاش حداقل آخر قصه را هم مي گفتي! در ثاني؛ وقتي اين ادب و نزاکت را مي بينم، ناخواسته متخلق به اخلاق و آداب اسلامي و غير اسلامي شده و سکوت را جايز مي دانم!
سلام!
1 - اصلاحگري اولين فاکتورش شکيبائي و تحمل است. نمي بيني پيامبر چهل سال صبر مي کند تا زمان اصلاحگري اش نسبت به عقايد شرک آلود و خرافي مشرکان فرا برسد؟ يا علي(ع) بيست و پنج سال تحمل مي کند ؛ آن هم در حالي که خار در چشم و استخوان در گلو است؟ و يا امام حسين(ع) بيست سال در دوران معاويه صبوري پيشه مي کند تا زمان قيام اصلاحگرانه اش عليه يزيد فرا برسد؟ و يا خود حضرت امام مگر از دهه بيست شمسي تا دهه چهل شمسي در عهد دو مرجع علي الاطلاق - حائري و بروجردي - با تمام اختلافاتي که با هم داشتند ، صبوري و تحمل ننمودند تا زمام امور را به دست بگيرند؟ عدم تحمل و عنان از کف دادن جز جرأت خصم بر عقيده اش چيز ديگري را عايد من و شما نمي کند. اين قبيل مسائل شکيبائي و صبر و حوصله و استدلال قوي به همراه عدم تندي مزاج در برخورد و مواجهه با اين امور و صاحبان چنين اعتقاداتي را لازم دارد.
2 - حضرت امام در کتاب تقريرات فلسفه در بحث در افتادن با باورهاي عوام مي فرمايد: نبايد با اعتقادات عوام بيش از حد درگير شد. مي داني اين يعني چه؟ يعني نبايد حساسيت هاي بي دليل و بي مورد در مورد اموري که چه بسا هيچ لطمه اي به ارکان دين و اعتقادات اصلي مردم نمي زند ، داشته باشيم. راستي خود امام چقدر در مورد اين قبيل مسائل حساس بودند؟ يا جزو اصحاب زهرماري به قول شهيد مطهري بودند؟!
3 - به نظر ميرسد از برخي امور مثل اي واي هاي امام در موارد اصولي و کلان که آن حضرت احساس خطر نسبت به هدم آن ها داشتند ، در مورد مسائل بسيار پيش و پا افتاده نظير گراميداشت دهه محسنيه يا حضرت رقيه و يا ... استفاده کرده ايد که ظاهراً وجهي ندارد.
4 - وقتي اي داد و اي هوار شما را ديدم ياد برنامه اي در تلويزيون در دوران کودکي ام افتادم که در برنامه کودکان پخش مي شد. شتر ساده اي بود که روباهي او را از شير ؛ سلطان جنگل ترسانده بود و به او ميگفت ميخواهد تو را بدرَد و به واسطه ترس و سادگي شتر از او اخاذي ميکرد و اصطلاحاً از او سواري ميگرفت. شتر مذکور هر وقت اخبار نااميد کننده از روباه درباره خود و خورده شدنش توسط شير جنگل ميشنيد ، ميگفت: واي بر من!
با عرض پوزش فراوان