• وبلاگ : کميل
  • يادداشت : عشق سرخ (2)
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + رها 

    آقاي حسيني با تشکر از مطلب روشنگرانه شما يک سوال

    با توجه به ديدگاه انسان محوري در غرب آيا اساسا پيام عاشورا خارج از جهان اسلام معنا و مفهومي دارد؟

    يا اينکه ممکنست آنها اين حادثه را مانند تمام جنگهاي مسلمين که غالبا برسر قدرت و خلافت رخ مي دهد بنگرند؟

    + علي 
    با سلام خدمت عزيز دل ما آقاي عباسي.
    با تشکر از نکات دقيقي که ارائه فرموديد در باب مطلب آخرين شما پيرامون روشنفکرها اين مطلب را بايد عرض کرد که علت اينکه روشنفکران مورد تکفير متديينان قرار مي گرفتند اين بوده است که به جاي اصلاح دين و همراهي با متدينين، از اين قشر دوري کرده و خود مستقلاً و مفسراً به امورات دين مي پردازند. چيزي که حتي به نوعي در خود مرحوم دکتر شريعتي هم ديده مي شد. و امروز هم که نمونه اش وحدت حوزه و دانشگاه ما است!! البته در اين ميان متدينين هم مقصرند چون اين دافعه را آنها نيز داشته اند.


    سلام!

    نکاتي به نظرم آمد که تذکاراً تقديم حضور مي نمايم. البته با اعتذار بسيار بسيار فراوان.

    مرقومه شريفه در عين جذابيت فوق العاده اش و از آنجا که يکي از گلوگاه ها و بزنگاه ها است ، بسيار بجا و تأثيرگذار است. با اين حال مي توان بر مطلب زيباي شما دو گونه تعريض نمود: يکي اشتباهات املايي و نوشتاري که خيلي مهم نيست و مي توان به پاي سهو القلم يا اشتباه تايپي گذاشت. ديگري نقدهائي بر برخي مطالب که ذيلاً مي آيد.

    الف - سهو القلم ها:

    -سطر14: تشت گر چه صحيح است ولي از آنجا که معرَّب آن متداول شده است لذا نه از باب فارسي را پاس بداريم طشت توصيه مي شود.

    -سطر35: گژي نه بلکه کژي.

    -سطر54: اردتي نه بلکه ارادتي.

    -سطر58: مزمت نه بلکه مذمت.

    -سطر63(1-پ): نمي شگنند نه بلکه نمي شکنند.

    -سطر103: نضت نه بلکه نهضت.

    -سطر128: سهل انگاي نه بلکه سهل انگاري.

    - در شماره گذاري ها پس از 10-پ دوباره 8-پ و 9-پ به صورت تکراري آمده است.اصلاح بفرمائيد تا شماره خباثت ها و لئامت هاي اين گرو خبيث و لئيم و لعين به 15 برسد.

    - در شماره 13 ، پ) از قلم افتاده است. اصلاح بفرمائيد.

    ب - نقدها:
    اول - درنقد دو سطر آغازين بايد گفت: ثبِّت العرش ثم انقُش = اول عرش را بگستران بعد بر روي آن نقش آفريني بنما. چه کسي گفته قيام عاشورا انعکاس بايسته خود را در دنيا نداشته است؟! شايد بتوان گفت هيچ حادثه اي چونان عاشورا انعکاسي بايسته در کل عالم و در فِرَق و مذاهب و اديان گوناگون نداشته است. نگاهي اجمالي به سخنان متفکران از رشته هاي مختلف گوياي رسيدن پيام عاشورا به گوش جهانيان است. بله ميتوان پذيرفت که آن گونه که بايد پيام اين نهضت عظيم نه فقط به غير مسلمانان که غير شيعيان و بلکه خود شيعيان نرسيده است که آن هم نه به خاطر خرافه اندود شدن اين واقعه که به خاطر غفلت کساني است که بايد راه و هدف را ببينند و بيابند.

    دوم - در بحث اشک برخاسته از معرفت ذکر اين نکته ضروري است که در عين صحّت کليّت مسأله ، بايد به اين مطلب اذعان نمود که دستگاه حسيني و حتي بالاتر اهل بيت(ع) حساب خاص خود را دارد. ضمن اين که طبق قاعده معرفتي موصوف ، هر کسي را بر اساس درک و دريافت او و مناط عقلانيتش مي سنجند و مؤاخذه مي نمايند.

    سوم - در باره مطلب1-پ مي پرسم مگر شما در اين مطلب شک داريد؟ از آنجا که امامان ما کلهم نور واحد هستند و از آنجا که حتي مخالفان سياسي و اعتقادي پيشوايان ما به رفعت درجه و علو مقام آنان اذعان دارند ؛ نظير شافعي و ديل کارنگي و جرج جرداق و جرجي زيدان و... اين شک نبايد قاعدتاً باقي بماند که جايگاه ايشان فراتر از بشر و فروتر از خدا است. به اين نکته هم در زيارت جامعه کبيره هم در لسان خود اهل بيت و هم در اعتراف انديشمندان مخالف تصريح شده است.توجه کنيد: شافعي مي گويد: شافعي مرگش فرا رسيده اما نمي داند علي خداي اوست يا الله رب او است. اين در جهت تبيين جايگاه ايشان است نه ترديد شافعي در خداشناسي اش. جرجي زيدان مي گويد: اگر بگويم علي از مسيح برتر است دينم اجازه نمي دهد و اگر بگويم مسيح از علي برتر است عقلم اجازه نمي دهد! و چه خوب اين باور را شهريار شعر و ادب در اين بيت آورده است که: نه بشر توانمش گفت نه خدا توانمش خواند - متحيرم چه نامم شه ملک لا فتي را؟!

    چهارم - در مورد مطلب7-پ ميگويم: حاجت خواهي از اولياء نِعَم علاوه بر اين که دستور صريح آيت قرآني است(وابتغوا اليه الوسيله) ، جنبه استقلالي ندارد تا به گفته وهابيان شرک تلقي شود بلکه اينان به عنوان وسائط فيض ، پل ارتباطي حاجت خواهي و حاجت دهي و حاجت گيري هستند. اين چه مشکلي دارد؟ شما را به دو نکته ارجاع مي دهم: يک - شفا و إحياء مردگان توسط عيسي که به اذن الهي صورت مي پذيرفت. دو - انتساب ميراندن به ملائکه الله و برخي مؤمنان در آيات الهي. در حالي که مي دانيم شفا و إماته و إحياء و قبض روح صرفاً و استقلالاً در کف با کفايت خداوند است نه سايرين.

    پنجم - در بخش کوتاهي متوليان امور دو طايفه مغفول مانده اند: اول - روشنفکران که به قول دکتر شريعتي (که گوئيا دغدغه شما را داشته است ،) وظيفه رسالت نبوي به عهده روشنفکران هر عصري نهاده شده است(شايد به دليل قطع اميد از متوليان رسمي دين در پالايش دين و مذهب از خرافه ها) و ميدانيد که همين موجب تکفير ايشان به اتهام ادعاي رسالت و پيامبري شد. دوم - اصلاح گران ديني و مذهبي که به ويژه از زمان رضا خان مير پنج دغدغه عجيبي در پيراستن دين و مذهب از پيرايه ها و خرافه ها داشتند و چه بسا بسياري از اين مطالب مطروحه در فاز کاري آنان بوده است. و جالب آن که اين دو گروه(روشنفکران و اصلاح گران) همواره در معرض تيغ تيز تهديد و تفسيق و تکفير متدينان و متوليان امر محراب و منبر و فتوا بوده اند.

    + علي 
    با سلام.
    با تشکر فراوان از مطلب دقيقتان و اينکه قيام عاشورا را ريزبينانه تر و موشکافانه تر بيان نموده ايد. فقط اي کاش از معضلات عزاداري ها در زمان حال بيشتر صحبت به ميان بياوريد. منتظر مطالب ريزبينانه شما هستيم. مؤيد باشيد.