• وبلاگ : کميل
  • يادداشت : هشدار يك عالم دلسوز!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 10 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + رها 
    آقاي حسيني فرمايش شما متين است و از راهنماييتان متشکرم.
    + علي 

    با سلام خدمت شما.
    به نظر بنده اينکه چه کسي مرجع است و چه کسي نيست را فرد مقلد خود بايد تشخيص دهد و گرنه دوباره قضايايي مانند برکناري آقاي صانعي از مرجعيت! و ... پيش مي آيد و هر کس فتوايي براي خود صادر مي کند. هر انساني با توجه به شناخت و فهم لازم مي تواند مرجعي انتخاب کند خواه غوره باشد خواه مويز! اگر با استدلال به اين امر رسيده باشد در پيشگاه خداوند مورد قبول است انشاء الله.
    و اينکه
    به نظر من بگذاريم مباحث مربوط به اينکه کي غوره است و کي مويز هم در بين خود علما حل شود.
    صلاح کار خويش خسروان دانند..


    سپاس از توضيحات روشنگرانه شما.
    + رجائي 


    با سلام، ضمن تشکر از پيام هايتان؛

    1. آقاي عباسي واقعاً از دقت و نکته سنجي شما که از يک «ن» هم نمي گذريد، متشکرم. اما منبع خبر: روزنامه 19 دي استان قم، روز سه شنبه 28/10/89، ص 1 و 4

    نيشتر جان، اولاً دفتر و دستک تعبير و توضيح و برداشت خود بنده است نه اين بزرگوار، دوماً ايشان به وجود دفتر و دستک و امثالهم براي بيوت مراجع معترض نيستند، شايد هم ضروري بدانند. بلکه نسبت به کساني زبان به شِکوِه گشودند که به قول قديمي ها« هنوز غوره نشده مويز مي شوند» سوماً اصطلاحي که حضرت آيت الله بکار برده اند نياز به توضيح و تشريح و تحليل و مطابقت دارد که از دوستان خواهش کرديم انجام دهند.

    + نيشتر 
    حضرت ايشان هم از رساله ودفتر ودستک برخوردار
    مي باشند!( زيدالله امثاله )
    + عليمحمدي 
    سلام، اگر فرهنگ خودانتقادي در حوزه‌هاي علميه گسترش يابد، اگر برخي کسان، آسيب‌هاي موجود حوزه را با هدف گذران سياسي روزگار خويش، لاپوشاني نکنند، اگر اين رويه‌ي اصلاحگرانه، در باور عموم حوزويان جاي گيرد، مي‌توان به حوزه‌هاي آينده و آينده‌ي حوزويان اميدوار بود.


    سلام!

    اول - در متن نقل قول سطر هفتم نون آ(ن) از قلم افتاده ، درستش کنيد.

    دوم - منبع نقل قول معلوم نيست. ميدانيد که امروزه بسياري حرفها را به بسياري کسان نسبت ميدهند که بعداً تقَّش در ميآيد. پس لطفاً منبع خبر!

    دوست عزيز"رها"

    سخن دکترشريعتي زيباست ولي نمي توانددليل منطقي داشته باشد.

    به ادعاي خودشان دراسلام اوليه اين قشروتشکيلات رانداشتيم اماباوسعت هرحامعه ومکتبي تشکيلاتي وسيستماتيزه شدن زيرمجموعه هاي آن لاجرم وامري معقول به نظرميرسدودراين مورد حتي فرايندتشکيلاتي شدن طولانيترازمعمول بوده.

    درآسيب شناسي بايدبيماريها وآفاتيکه سلامت اين طبقه را به خطرانداخته مدنظرقرارگيردنه اصل طبقه ياکارتشکيلاتي آن.


    + رها 
    دکتر شريعتي معتقد است روحانيت رسمي به عنوان يک پيشه وحرفه ويک قشر يا طبقه خاص در اسلام حقيقي اوليه نبوده ونيست واز روزگار امويان وعباسيان در اسلام سني و ازروزگار صفويان در اسلام شيعي روحانيت رسمي به شکل يک سازمان و نهاد تشکيل شد و ايدئولوژي پوياي اسلام را که موجد و موجب حرکت و پيشرفت جامعه بود تبديل به نظام کرد.استبداد ديني در کنار استبداد سياسي قرار گرفت ودر نتيجه به انحراف و انحطاط گراييد(مثلث زر و زور وتزوير)

    باعرض سلام وبلاگ خوبي داريدمطالب خوبي نوشتيد يه سر به وبلاگ ما بزنيد دوباره منتظر ما باشيد