سلام!
مطلب جالبي است. فقط يك نكته به ذهن ميرسد و آن اين كه:(البته توجيه محدوديت و تجويز به خاطر همين محدوديت پذيرفتني است اما) اگر بنا باشد با اين توجيهات آبكي ، احكام شرعي به ويژه احكامي كه جنبه هاي اخلاقي و خانوادگي دارد ، به اين راحتي دستخوش تحولات اين چنيني شود ، سنگ روي سنگ بند نميشود و چه بسا يكي از علل حساسيت و تعصب عجيب برخي بر بقاي احكام فرعي همان گونه كه هست ، همين مسأله باشد. ضمن اين كه من نميفهمم اگر ما قائل به نظريهء دوم شويم چه مشكلي پيش ميآيد؟ ميدانيد كه چه بر اساس نظريه داروين و چه بر اساس نظريه هاي ديگر اين امكان هست كه پيش از آدم و حوا موجودات انسان نماي ديگري نيز بوده باشند كه بر اثر اختلاط و تمازج و تزاوج آدميان با آنان نسل بشر تكثير پيدا كرده باشد.اين بيشتر مقرون به تعقل و عقلانيت نيست؟ البته قصد موهون نمودن مطلب علامه را ندارم ولي به نظر ميرسد ساده انگارانه به قضيه نگريسته اند. والله العالم بحقائق الامور