• وبلاگ : کميل
  • يادداشت : انتخابات5 – تناسب منصب و صاحب منصب
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + علي 
    باسلام و عرض ادب و تشکر از پاسخ هايتان...
    ادامه پاسخ هاي مطلب قبل را در اينجا به دليل تقريب موضوع ادامه خواهم داد..
    1- بنده شيوه مشخصي براي حکومت داري در نظر ندارم ولي به دو خطبه از حضرت امير صلوات الله عليه با توضيحاتي که دارد اشاره مي کنم...
    خطبه شقشقيه: آگاه باشيد! سوگند به خدايي که ميان دانه را شکافت و انسان را آفريد، اگر نبود حضور حاضر و قيام حجت به خاطر وجود ياري کننده واگر نبود عهد الهي که خداي تعالي از عالمان گرفته تا بر پرخوري ظالم و گرسنه ماندن مظلوم راضي نشوند هر آينه...
    از اين خطبه و جريانات اتفاقاً افتاده پيرامون آن دو سه نکته استخراج مي شود:
    الف) حضرت با اتکاء به حضور عده معدودي (برفرض در حد يک شهر) خود را مجاز و موظف به حضور در عرصه حکومت مي ديدند.
    ب) استناد حضرت به عهدي که از عالمان براي ستاندن حق مظلوم از ظالم گرفته شده و اين نشاندهنده آن است که علما نه اينکه مخيرند بلکه موظفند که اين حقوق را استيفا کنند.
    ج) نکته قابل تأمل ديگر اينکه علامه مجلسي اعل الله مقامه الشريف در توضيح اين عبارت فرموده است: «الحاضر، الوقت الذي وقته الرسول للقيام بالامر» - ترجمه: «حاضر يعني فرا رسيدن زماني که رسول خدا براي قيام نسبت به اين امر تعيين کرده بود».
    يعني معني "حاضر" در اين عبارت، حضور مردم نيست! بلکه حاضر شدن زمان پذيرش اميرالمومنين است که قطعاً مبتني بر شرايط الهي است و نه تقاضاي مردمي! معني قيام حجت: يعني اتمام حجت الهي بر اميرمومنان از طرف خدا نه مردم! وگرنه چه لزومي داشت حضرت با اشارات و عبارات مبهم حضر حاضر و قيام الحجه بيان کند و مستقيم از کلمه ناس و بيعت و.. استفاده نکرده اند؟
    البته به نظرم اين نشانه را فقط براي ولي زمان و امام معصوم بتوان وارد دانست (مثل علائم ظهور که جزء شرايط آن نيست) و بحثي بر روي آن نيست ولي منظور بخش دوم آن که يک شرط کلي براي تشکيل حکومت است مي باشد... يعني همان عهدي که عالمان با خدا بسته اند که راضي نشوند به پرخوري ظالم و گرسنگي مظلومان.