وبلاگ :
کميل
يادداشت :
انتخابات2- دموکراسي و انتخابات
نظرات :
0
خصوصي ،
6
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
علي
ببخشيد لاتبديل لخلق الله..
+
علي
باسلام...
جناب سيناي عزيز..
1- اسلام در همه دوره ها پيرواني هم داشته که تربيت شده و نجات يافته باشند.. دانشمنداني که تحولات شگرفي در علوم و معارف دنيا ايجاد کرده اند و يا عرفايي که خود و شاگردانشان همواره همراه مردم و ياري رس آنها بوده اند.. به دور از چشم حکومت ها و فارغ از منويات دنيايي...
2- در مورد تاريخ اسلام هم که نظرتان عجيب است.. نگاهي به تاريخ تنها يک جنگ جهاني نه هر دوي آن نشان مي دهد که چگونه مثلاً در کشوري مثل لهستان بيش از يک ميليون بي گناه کشته شده اند که شايد آمارش با کل کشته هاي جنگ هاي حتي مسلمان نماها (مثل داعش) در طول تاريخ اسلام برابري مي کند..(شايد با کمي اغراق!) بماند کشته هاي کشورهاي ديگر و بماند جنگ جهاني ديگر.. و بماند کشتار استعمارگران و بماند کشتار قحطي هاي ايران و ديگر کشورها و....
3- اگر اشتباه نکنم کشورهاي غربي و مخصوصاً اروپايي همه داراي ديني رسمي هستند و داراي مناسک خاص.. آنها در آداب ديني بعضاً از مسلمين هم پيشي گرفته اند ولي به دليل ظاهر غير ديني آنها اينطور تصور نمي شود... آنها يکشنبه ها به کليسا مي روند... براي رفع مشکلاتشان دعا مي کنند.. هنگام غذا خوردن و بعد از غذا دعا مي کنند.. عموم خانوادهاي اصيل بيخدايي را بد مي دانند و يا مسائل اخلاقي وادابي که رعايت مي کنند... اينها ثمره چيست؟.. ثمره همان دين نصفه و نيمه و خشونت باري که قبل از تحولات صنعتي کليساها براي آنها به ارمغان آورده بود...
پس تصور امت وسط بودنشان (البته نمي دانم ملاک و تعريفتان چيست) هم به دليلي دوري محض از دين نيست.. چرا که اخلاق به نظر حقير ثمره دينداريست که فرمود فطرت الله التي فطرت الناس عليها لاتبديل بخلق الله... عزت زياد
+
سينا
من با آقاي بهشتي موافق نيستم زيرا برايم اين سوال پيش مي آيد که اگر اسلام و مسلمانان يکي نيستند پس اين چگونه ديني است که هرگز نتوانسته در هيچ دوره اي پيروانش را آنطور که بايد تربيت کرده و نجات بخشد؟!
و با آقاي عباسي هم موافق نيستم زيرا تاريخ مسلمانان پُر است از افراطي گري، خشونت، حق کشي، جنگ وکشتار عليه خود و ديگران، خيلي قبل تر از آن که از کشورهاي مورد لعن و نفرين ايشان اثري در عالم باشد.
+
محمدحسن عباسي
سلام
به قول شهيد بهشتي اگر بنا است درباره اسلام - نه مسلمانان - به قضاوت بنشينيم بايد ابتدا دو کار بکنيم:
اول - اسلام را از مسلمانان جدا کنيم.
دوم - اسلام را از خرافه ها برداييم.
آن وقت است که ميتوانيم راستي آزمايي نماييم.
ضمن اين که اکثر ما شرقيها - به ويژه قشر تحصيلکرده - نديده و فقط شنيده دل در هواي غرب و غربيها گرو ميگذاريم. و الا حقيقت مطلب اين است که حتي مسلمانان افراطي هم دست آموز و دست پرورده خود آنان هستند که اين گونه کمر به قتل حيثيت ديني و بين المللي و اجتماعي ما مسلمانان بسته اند. و کيست که نداند هم طالبان هم القاعده هم داعش هر سه وليده هاي کشور مدعي دموکراسي و حقوق بشر!!!!! يعني آمريکا در اولويت اول و بعد اروپائيها است؟
نکته: در دموکراسيهاي آنور آب هم انوع تخلفات و تقلبات بوده و هست که گاه به گاه صدايش در مي آيد و حتي مقامات را وادار به استعفا و انصراف مي کند. اين قبيل اتفاقات همواره در همه ممالک وجود دارد.
+
سينا
من انسان غربي رو ترجيح ميدم آدم بنده عقل باشه بهتره تا بنده خرافات و اوهام! حداقل سرشو از توي ابرها درآورده و داره دنياشو جلو ميبره و انسانيتش به هيچوجه کمتر از انسان شرقي نيست.
به نظر من امروز جوامع غربي به امت وسط شبيه ترند تا امت هاي اسلامي يا اُمم اسلامي!
امت!!! دموکراسي؟؟؟!!!
پاسخ
سلام بر سيناي عزيز! چهار مطلب (البته با اين چهار مطلب در مقام جواب فرمايش شما نيستم. هدف فقط صحبت کردن است):1- اگر با بنده در دينداري همراه هستيد؛ که هستيد، قبول کنيد که بندگي غير خدا به هر شکلي که باشد خطا و زيان بخش است. 2- اگر امر داير بر اين باشد که بين بندگي عقل و بندگي خرافات يکي را انتخاب کنيم؛ البته فرمايش شما درست است و نمي توان چيزي را با عقل مقايسه کرد. 3- در باره ي شبيه تر بودن غربي ها نسبت به مسلمانان به امت وسط، بنده سخن شما را مي پذيرم؛ چون با وضعيت موجود، چاره اي جز اين ندارم. 4- چه در کشورهاي اسلامي يا غير اسلامي و چه در شرق يا غرب، براي مقايسه ي بهتر ملت ها با هم بايد سردمداران و سياستمداران شان را از مردم جداکنيم، بعد به قضاوت بنشينيم. اين شيوه خطاي قضاوت را کمتر مي کند.
+
سينا
منتسکيو : روح بندگي و بردگي در سراسر تاريخ بر ملت هاي شرق حکمفرما بوده، هست و خواهد بود!
پاسخ
البته بايد اذعان نمود که روح بردگي در هميشه ي تاريخ و بر تمام ملت ها حکمفرما بوده، منتهي شکل آن در شرق و غرب متفاوت است. ملت ها در شرق برده ي خرافات و اوهام و احساساتند و در غرب بنده ي عقل و اقتصاد خود يافته و انسان منهاي انسانيتند(شکلي از اومانيسم). اين جا است که امت وسط بودن کار دشواري است.