وبلاگ :
کميل
يادداشت :
درآمدي بر مسأله شفاعت - 2
نظرات :
0
خصوصي ،
5
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
حسيني
سلام. ديرزماني است که ما از تفرقه ي مسلمانان و فرقه فرقه شدن شان مي ناليم و چون تنها فرقه ي خود را به حق و برحق قلمداد مي کنيم، بقيه را به تيغ سبّ و لعن مي نوازيم؛ اما هيچگاه به آسيب شناسي اين موضوع نپرداخته ايم که چرا گروهي اهل سنت اند و گروهي شيعه؟ چرا شيعيان خود به گروه هاي مختلف تقسيم شده اند؟ چرا گروهي به نام قرآنيان شيعه، با مسلک شيعي بعد از قرن ها، سعي مي کنند به قرآن باز گردند؟ چرا آن ها سيره و سنت را براي ادامه ي راه معتبر و قابل اعتماد نمي يابند؟ چرا تلازم قرآن و سنت و جايگاه هرکدام شان در اين ملازمت، در هيچ کدام از فرقه هاي اسلامي رعايت نمي شود؟ علما و بزرگاني از فرقه هاي مختلف اسلامي که طول عمرشان را در قرآن و حديث و سنت غور کرده و مي کنند و روز و شب شان را با اين مباحث به سر آورده اند، بي شک به دنبال هدايت بوده و هستند، اما چرا بسياري از آن ها راه به بيراهه برده اند؛ و حال آن که خود را تنها گروه رستگار مي شمرند؟ و هزار «چرا»ي ديگر که جز تکفير، «چون» ي به دنبال نداشته است.
پاسخ
سلام بر شما. شايد دليلش اين است که متوليان دين عقلاني ما کمتر به عقلانيت گرايش دارند و بيشتر بر باورهاي عامه پسند و عامه گرا تکيه و تأکيد دارند. باورهايي که نوعاً مبتني بر مبالغه -اگر نگوئيم خرافه و غلو ، مبالغه - است. و البته علاقه بيش از حد به مشهوراتي که مورد علاقه عوام است و اجماعاتي که بي جهت مورد اتکا و استناد بيش از حد فقهاي شيعه است.