نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
سلام بر -------
اتفاقاً الان هم بعضي از روساي دانشگاه ما سکولار و سلطنت طلب و بي دين و ضدانقلاب و... هستند البته در مناصب بالاتر هم هستند که بماند.. ايرادي هم ندارد... مگر من گفتم همهدولتمردان و منصب داران و اساتيد و وزرا و ...... در رژيم شاه فاسق و نامرد و .. هستند که اينچنين بنده رو قضاوت مي کنيد...؟!!!!! پيشنهاد مي کنم سوره عبس را يکبار بخوانيد و بقيه قرآن را... اين تارهاي ذهنيتان را هم کمي خلوت کنيد.. کمي هم کنار پنجره رفته و نفس عميق بکشيد.... مويد باشيد
+ ____ 
علي آقا! همين که چنين شخصي، در اوج اقتدار رژيم شاه(فوت آيت الله بروجردي و به حساب نياوردند مراجع داخل و...) به رياست يکي از مهمترين دانشگاه هاي کشور منصوب شده، نشانه چيست؟ پس شعري نخوان که در قافيه اش بماني...
+ علي 

باسلام.. در تکمله مطلب شما پيرامون زنده ياد دکتر رياحي:
دکتر محمد رياحي در سال 1277 شمسي در چالشتر بدنيا آمد.پدرش "ميرزا عبدالوهاب"، برادر مرحوم "ميرزا محمود حکيم باشي"،"دبير اجلال" و "ميرزا احمد نصر" بود.
تحصيلات ابتدائي را در اصفهان طي نمود.سپس راهي تهران شد و تحصيلات متوسطه ي خود را در دارالفنون تهران گذرانيد و در سال 1298 شمسي فارغ التحصيل شد.
وي مدارج نظامي خود را تا اخذ درجه ي سرهنگي طي نمود و در سالهاي 1314 تا 1315 در بخش جراحي بيمارستان کرمان و سپس تا سال 1319 در بخش جراحي بيمارستان اروميه و بيمارستان هاي آذربايجان مشغول خدمت بود.بعد از آن از سال 1320 تا 1324 با حفظ سمت و مدارج ارتشي در استخدام وزارت بهداري نيز بود.
وي در اين زمان به علت مبارزات سياسي و مخالفت با رژيم شاه به زندان افتاد ولي به دليل انتساب به خاندان سلطنتي آزاد شد(همسرش از خاندان سلطنتي بوده است) و به کردستان تبعيد شد.وي پس از گذراندن دوران تبعيد از ارتش استعفا داد و براي طبابت راهي اصفهان شد.
مرحوم دکتر رياحي انساني متدين و خيرخواه بوده است بطوري که علاوه برکمک به دانشجويان نيازمند و فقير، زمين هاي تحت تملک خود را وقف خدمات عمومي نموده است.براي مثال زمين شخصي خود در باغ ابريشم را وقف دانشگاه نمود و زمين ديگري را به رايگان به بهداري اصفهان تسليم کرد.ضمنا يک قطعه زمين نيز در چالشتر خريداري و وقف بهداري چالشتر نمود.

او ارادت خاصي به روحانيت و علماء داشت که از آن جمله مجالست با مرحوم آيت الله حاج آقا رحيم ارباب از مجتهدين بنام اصفهان مي باشد.

وي در 15 اردي بهشت سال 1348 به ديار باقي شتافت و در قبرستان تخت فولاد اصفهان، در تکيه ي بهشتي (يا همان تکيه ي زرگرها ) به خاک سپرده شد.
بر روي سنگ مزارش چنين نوشته اند:
اي چرخ فلک! خرابي از کينه ي توست
بيدادگري ، عادت ديرينه ي توست
اي خاک! اگر سينه ي تو بشکافند
بس گوهر قيمتي که در سينه ي توست
منبع: مجله ي آموزش و درمان،انتشارات دانشگاه علوم پزشکي اصفهان،شماره 7،بهار 1373
فاتحه مع الصلوات...

+ سيد حسين حسيني 
سلام بردوست بزرگوارجناب آقاي رجايي
فکرمي کنم اگرآن سندتاريخي رابدون مقدمه آتشين خوددرمنظرمي گذاشتيدتاثيربيشتري داشت، البته نه به منظورقضاوت درخصوص آن فرد، که بايک اثر نمي توان قضاوت جامعي نمودبلکه من باب تذکربه همگان دراوج توجه ورعايت بيت المال .
سلام!
زهي، نه ذهي!
اگر هر کس به دنبال اجراي دقيق مسئوليت هاي محوله خويش باشد از رفتگر محله گرفته تا رهبري سياسي جامعه، آن وقت ما بهشت را بر روي همين کره خاکي تجربه خواهيم نمود.
مشکل اينجاست که ما از عيوب خود، آگاهانه يا ناآگاهانه غافليم و آن وقت ذره بين در دست، به دنبال عيوب ديگرانيم تا بر فرقش بکوبيم. نتيجه اين ميشود که همه از هم طلبکار ميشويم. به فرموده امام علي-ع- هر کس به عيوب خود مشغول شود، از عيوب سايرين غافل گردد. اين به اين معنا است که هر کسي آنقدر معايب در سيستم وجودي خودش دارد که ديگر مجال و فرصتي براي واکاوي عيوب ديگران برايش باقي نمانَد و نتواند از ديگران عيبجوئي و انتقاد نمايد.
اللهم اهدنا الي صراطک المستقيم. آمين يا رب العالمين!
+ علي 
باسلام و عرض ادب...
البته از اين نوادر در الان هم يافت مي شوند.. البته اين مطلب شما صافي دل است و کاربردي تر از مطلب قبل ...ولي راه کمال درجاتي دارد.. آن يکي و اين هم يکي ديگر.. هر دوي اينها نصيب هر کسي نمي شود... تازه اگر قبول کنيم اصلاً نوشتن آن کتاب ثوابي هم داشته است!! مويد باشيد
+ دوست 

با سلام

ضمن تشکر از مطلبي که ارائه کرديد.

به نظر مي رسد نبايد اين دو موضوع خلط شود انسان مي تواند هم ظواهر دين که آن هم اهميت دارد را رعايت نمايد و هم مقيد به ساير مسائل اخلاقي بود که آن هم مورد تاکيد دين است چه بسا افراد زيادي که مقيد به گفتن وعجل فرجهم مي باشند و انسانهاي درستکاري هم مي باشند.

با احترام