• وبلاگ : کميل
  • يادداشت : دردسرهاي شلوغ کاري
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + رجائي 
    بچه شلوغ جان، قربونه قدمت، فقط در راستاي خير مقدم، تقديم به شما!
    «آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا»
    بچه شلوغ! حالا که ما افتاده ام از پا چرا
    نوشداروئي و بعد از مرگ محمود آمدي
    سنگدل اين زودتر مي خواستي دوره حسن چرا
    با اين هيبت که تو آمدي!
    عمر کميل را مهلت امروز و فردايي نيست
    حالا که آمدي، اين همه قر و غر و اداء و اطوار چرا
    نازنينا کميليان بهر کميل ناز جواني داده اند
    پس تو با ديگر شور و شنگ باش با ما چرا
    «اي شب هجران که يک دم در تو چشم من نخفت»
    اينقدر با بخت خواب آلودگان لالا چرا
    در خزان هجر گل اي بلبل طبع حزين
    خامشي شرط وفاداري بود غوغا چرا

    پاسخ

    اي رجايي جان که حق گفتي و دُر سُفتي ولي/بر خلاف طبع داري توصيت ما را چرا؟/گر شلوغ کاري بود در بچه اي کي خامش است؟/چون بپيچد بر پرَ و پاچه مکن چون و چرا/گر بشد «محمود»، ما را غم نباشد اي عزيز/چون «حسن» باشد، بر او باريم باران «چرا»