• وبلاگ : کميل
  • يادداشت : ظنّى‏الدّلاله بودن قرآن!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    عرض سلام و ارادت، مطلبي را که به نقل از جناب آقاي تهراني درج فرموده بوديد خواندم،به نظرم بهتر بود که خود حضرتعالي مطلب ايشان را خلاصه ميکرديد تا خواندن آن براي خوانندگان آسانتر باشد، خود من بعد از چندروز از درج اين مطلب ،امشب موفق شدم که تمام مطلب را بخوانم و ديدم که مکررات هم در آن زياد است . يکي از نکاتي که جناب آقاي تهراني فرض اصلي گرفته اند اين است که زبان قرآن زبان عربي است ،در حاليکه خود قرآن تصريح دارد که زبانش زبان عربي مبين است و اين زبان احتمالا تفاوتي با زبان عربي دارد . بگذاريد مثالي بزنم ، يک عرب زبان در اينکه "والفجر " به چه معني است قطعا دچار ترديد نميشود ولي اينکه مراد از " والفجر " چيست و اين "والفجر " به چه هدفي ذکر شده است و چه ربطي با " وليال عشر " دارد و حال هر دوي آنها چه رابطه اي با " والشفع و الوتر" دارند و نهايتا همه اينها چه ربطي با " الم ترکيف فعل ربک بعاد" دارند براي يک عرب زبان يا عربي دان به صرف عرب بودن يا عربي داني چنين سوالاتي قابل پاسخ دادن نيست ، پس حرفي که جناب آقاي تهراني زده اند که نميتواند حرفي از طرف فرد حکيمي( خداوند ) زده شود و معناي آن مبهم باشد، حداقل در مثالي که عرض کردم مشهود است . ظاهرا ايشان معناي کلمات را با مراد از کلمات خلط کرده اند ، معناي عبارتهاي بالا قطعيست اما مراد خداوند از آنها قطعا ظني است و اين منظور عالماني بوده که ايشان حرف آنها را ناصواب دانسته است. در ضمن خداوند متعال در آيه 19 سوره قيامت خطاب به رسول اکرم ميفرمايد : ثم ان علينا بيانه ، يعني خداوند قرآن را حتي براي وجود نبي اکرم نيازمند بيان و تبيين ميداند و اين مطلبي نيست که جناب صادقي بتوانند انکار کنند و يا منکر معناي قطعي آن بشوند . در روايتي در برهان زرکشي آمده است که عمر گفت : اي رسول خدا ! براي ما کلامي از عربي آورده اي که ما آن را نميشناسيم( نمي فهميم) ، حال آنکه به حق ما عرب هستيم ! رسول خدا فرمودند:پروردگار من، مرا تعليم نموده است و من (تعليمات او را) آموختم و مرا ادب کرده است و من از ادب او متاثر شدم (لذا براي فهم و معرفت اين کلام تعليم و تاديب ديگري هم براي نبي اکرم نياز بوده است)، س با اين توضيحات ظني الدلاله بودن قرآن معناي ديگري به خود ميگيرد که بايد طرفداران انديشه آقاي صادقي به آن توجه کنند . ارادت!
    + سيد محمد رضا حسيني الست 
    همانگونه که آقاي صادق تهراني با استدلال قرآني يک نوعي تفکر را القاء مي کند ما با رد و نقض مثال(مثال سردرد) نمي توانيم که چنان تفکري را نقد و يا انتقاد کنيم بلکه بايستي ما نيز اگر نظر مخالف داريم متقابلاً تحليل و برداشت ايشان از آن آيات که مبناي بحث و تفکر القايي ايشان است آنهم با بکارگيري آيات قرآن مورد نقد قرار دهيم و يا با بياني روشن معنايي بهتر براي آيات مزبور ارائه شود، اصلاً فرض کنيد که چنين مثالي عنوان ننموده است، علي ايحال در مثال مناقشه اي نيست، و يا اگر کسي ...
    + سيد حسين حسيني 
    باسلام بردوست برگوار جناب آقاي حسيني
    استدلال حضرت صادقي براي اثبات اينکه قران کلام وحي بوده ودرآن خدشه اي راه ندارد به جاست،اماايشان به سهو ياعمدآنرا براي صراحت دربيان ومنظور قرآن ،و رد برداشت متفاوت ازقران بکاربرده است.
    مثال خوبي درسردرد زنده اندکه البته برداشت وتفسير آن بيشترمغلطه است تابرهان ودليل.
    وقتي کسي چه عاقل وچه ديوانه مي گويد سرم درد ميکند کسي درمحل درد اوشک نمي نماييد، بلکه هرکس درخور فهم واطلاعات خود به او توصيه اي نموده ونسخه اي برايش مي پيچيد، وامااين پزشک حاذق است که با برسي وشرح حال مناسب از ميان ده هاعلت سردرد، علت اصلي را پيدا وبه درمان آن مي پردازد.
    قران به گونه اي نازل شده که همه انسانها در هر زمان ومکان به فراخور فهم خود از آن خوشه اي خواهند چيد، امانه اينکه هرفهمي تمام منظور قران است، ونه هرکسي مدعي تبيين وتفسير آن مي تواند باشد.
    مسلماناني که ازصدراسلام تاکنون بابرداشت متفاوت وبه نام دين وقران، بريکديگرتاخته اند، در وحياني بودن قران اختلافي ندارندبلکه دربرداشت منظور وهدف قران اتفاق وجودندارد، بدون آنکه دراکثر مواقع دست دشمنان اسلام درکارباشد .
    مااعتقادداريم که طبيب حاذق بايد سردرداظهارشده رابررسي وتشخيص ودرمان نمايدوافراد ديگرنيز مي توانندبراي تسکين مرحمي چاره نمايند ولي قدرت درمان علت راندارند،که اگرجزاين باشد گاهي براي درمان سردرددارويي تجويز خواهدشد، که گاهي نه ازدرد منداثري خواهدماندونه ازدرد خبري .
    نه هرکه چهره برافروخت دلبري داند
    نه هرکه سربتراشد قلندري داند

    پاسخ

    با سلام و احترام از اظهار نظر حضرتعالي بسيار خرسند شدم و سپاسگزارم، و در پاسخ حضرتعالي تنها به اين جمله بسنده مي کنم که در مثال مناقشه اي نيست. از آنجا که مطلبي که ايشان طرح نموده بر پايه برداشت و معني که از چند آيه داشته، بوده است بنابر اين اگر مي شد به نحوي با استدلال فني و قرآني برداشت و معني که ايشان از آن آيات داشته زير سوال مي رفت، حقيقت موضوع براي اين حقير و بقيه دوستان به نحو صحيح تري روشن مي شد. لذا با زير سوال بردن مثال آورده شده در متن مزبور، اصل موضوع همچنان به قوت خود باقي است. با احترام حسيني الست