• وبلاگ : کميل
  • يادداشت : نقد الحال
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + علي 
    سلام...
    سابقه نشان داده که کسي حوصله بحث در اين وبلاگ را ندارد ولي با حضور شما که نگاه هايتان هم نو و متفاوت است انشاء الله اين فضا ايجاد شود.
    در مورد جناب رائفي بايد عرض کنم که شما او را کسي مثل خودتان ببينيد که دلش درد دين دارد و براي ديگران روشنگري مي کند با توجه به مطالعات تاريخي و ديني که داشته...
    ايشان بحث فقهي نمي کند و در باب مسائل مطروحه توسط ايشان مطالعاتشان در حدي است که تعداد زيادي از جوانان بعضاً‌سکولار را علاقه مند به تشيع کرده و تعداد زيادي اهل تسنن و وهابي را حتي به جرگه تشيع دراورده... نيم دانم چه اصراريست هرکس نگاه تاره اي به دين دارد و به مسائل پيرامونش... مدام سنگ اندازي بدون سند مي کنيم و تخريب مب کنيم در حالي که خود خواهان نگاه تازه در دين هستيم...
    در مورد اين سير حرکت انسان ها از نو به ظلمت اشاره اي کوتاه به خطبه غدير رسول الله دارم و بحث را به متخصصان مي سپارم...
    در اين خطبه داريم: خداوندا دوستان علي را دوست بدار و دشمنانش را دشمن بدار و ... که الان به خاطر ندارم... اين خود به معني حرکت به سمت ظلمت است که زمينه سازان و روندگانش را شامل مي شود... عزت زياد
    جناب آقاي عباسي ، باز هم ممنون که فضا را براي بحث بيشتر آماده کرديد.
    در مورد بند اول نوشته تان ، اگر نهج البلاغه و اتفاقا همين بند مورد اشاره را قبول داريد پس اميرالمومنين که ولي بودنشان مورد اتفاق است خود را صاحب حقي غصب شده ميدانند که بنابر مصالحي از آن گذشته اند ، آيا غاصبين حق ولي خدا ميتوانند دوستان و همراهان او در مسير ظلمت به نور باشند ؟ آيا غصب کنندگان اين حق به تعبير اهل سنت و شيعيان نوانديش ، بي ارزش ، هويتشان نامعلوم است ؟ کدام عقل سليمي مي پذيرد که عده اي سارق، بگوييد سارق استخوان خوک، يا نعليني که از فرط وصله زدن بي ارزش شده ، همراهان اصلي ولي خدا در اين راه باشند؟ اميدوارم که بنا بر نص قران کريم کسي در ولي بودن علي بن ابيطالب در هدايت عالم ترديد نکند .

    در مورد نکته دوم هم که عرض کرده بودم که اطلاعات تاريخي من ناقص است اما آنچه که ميدانم اين است که امپراطوري ساساني آغاز کننده حمله نبوده و البته ممکن است آنقدر هم پوشالي نبوده که با حمله اول لشکر عمر از هم بپاشد و براي اين کار نياز به چهار حمله بوده است . اگر آنها کمر به از بين بردن اسلام بسته بودند که طبيعتا ميبايست آغاز گر جنگ باشند نه مدافع و منفعل!
    در مورد بند سوم هم که خدا خيرتان بدهد و مرحبا بناصرنا، حداقل يکي از آن چهار شخصيت مورد تکريم ، به تصريح خود شماکسي است که جدا بودن صفش نه تنها از ولي خدا ، بلکه از کساني که اندک نسبتي با آموزه هاي ديني داشتند کاملا جداست و قطعا مسيري که خداوند در آيت الکرسي تبيين کرده گروه سومي ندارد يا با ولي يا عليه ولي!
    و مطلب آخر اينکه هر کسي را ميتوان خودش و صف و جبهه اش را در اين مبارزه از طريق دوستانش هم شناخت ، قطعا قرار دادن کساني که حاميان معاويه ابن ابي سفيان و نصب کنندگان او و عاملان اعطاي پست و مقام به ساير اذناب بني اميه بوده اند( که شما خودتان بني اميه را قطعا اولياء شيطان دانسته ايد) کار خطايي نيست ، البته اينطوري رشته سر دراز پيدا ميکند و حداقل تا مقام خليفه دوم که عامل نصب معاويه بوده پيش ميرود! خدا را شکر که صف بندي سه نفر از اين اولياي مقرب(علي ، عمر و عثمان) معلوم شد ، حالا مانده تکليف نفر اول ! کمک کنيد که جاي او را هم در اين پازل پيدا کنيم ، احساس ميکنم حالا که همه قطعات جور شده ، پيدا کردن جاي اين قطعه کار سختي نباشد!

    پاسخ

    اجمالاً در مورد ايران ساساني ميگويم که پس از نامه پيامبر به شاه ساساني و مسائل پس از آن ، يکي از اقداماتي که از طرف حکومت ساساني عليه مسلمانان صورت گرفته اين بوده است که به هم پيمانان خود از مناطق عرب نشين که تحت الحمايه حکومت ساساني بوده اند مأموريت داده ميشود تا سر پيامبر را ببرند و به خدمت جناب شاه بفزستند. حال آيا شما اين را شيطنت و اقدامي تاريک مآبانه و دسيسه عليه فرد اول روشنائي يعني پيامبر و تمهيد حمله و توطئه نميدانيد؟يعني اقدام به کشتن پيامبر را چگونه بايد هيچ اقدامي از جانب ايران دانست؟ به نظر ميرسد سريال جومونگ شما را واداشته است تا حمله را حتماً با عبارت حمله کنييييييييييد جومونگ مآبانه تصور کنيد و اين قبيل تمهيدات را که اتفاقاً در عين شيطنت خطرات و عوارضش بسيار کمتر است ، بدان توجه نکنيد.
    عرض سلام و تشکر و ممنون از حضرتعالي که فضاي بيشتري را براي گفتگو باز کرديد ، با نظر حميد آقا موافقم و با نظر علي آقا مخالفم ، مخالفتم با نظر علي آقا براي اين است که بحهثاي حضوري بيشتر احساسي ميشود و خيلي وقتها سياسي ! اما در اينجا ميتوانيم حرف خود را مکتوب بزنيم و استدلالاتمان هم براي خودمان و هم براي خوانندگانمان قابل تامل و مرور چند باره است . در خصوص نظر حميد آقا هم موافقتم از اين حيث است که برداشت من اين بود که تجليلتان از بند پنجم نوشته آقاي عباسي به نحوي بوي عدم موافقتتان با ساير بندهاي نوشته را ميداد و يا بهتر بگويم مجموعه استدلالات ساير بندها را خيلي دلچسب نديده بوديد و لذا بند پنجم را که يک بند احساسي و غير استدلالي بود از همه بندها مفيدتر ديده بوديد، لذا مواقفتم با شما از اين جهت بود . در خصوص خود مقاله هم در کامنتي جداگانه نظر خواهم داد .
    + علي 
    منظور همان ضيق بود!!
    + علي 
    سلام..
    به نظرم اين بحث ها در حوصله و ذيق وقت وبلاگ کميل نمي گنجه..بايد حضوري بحث بشه.. مويد باشيد
    + حميد 
    سلام بر شما و بر آسيدمجيد عزيز و گرامي. انصافا جواب خوب و کاملي بود. خصوصا نکته پنجم شما شيخ عزيز که لاينهاي اتوبان آسيدمجيد را روشنتر و واضح تر نشان مي دهد.
    با سلام
    سيستم تبادل لينک هوشمند
    *اطلاعات لينک ما:
    عنوان:چاي لاغري سينلس
    آدرس: http://shop7.9rang.com/product.php?id=127
    پس از قرار دادن لينک بالا در سايت خود، از طريق سايت زير لينک خود را درج کنيد
    http://link.9rang.com
    *تبادل لينک باعث افزايش بازديد و ورودي گوگل ميشود.
    موفق باشيد