• وبلاگ : کميل
  • يادداشت : حافظه ي تاريخي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 11 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + علي 
    باسلام و ممنون از پاسختان جناب سيد حسن اقاي حسيني عزيز...
    تاحدود زيادي قانع کننده بود و هماني بود که از شما انتظار مي رفت..مويد باشيد..
    + علي 

    سلام بر سيد عزيز...
    درسته سوالاتم واضح نبود.. خب الان هم دير نشده واضح سوال مي کنم:..
    1- آيا قبول داريد که طيف جناب هاشمي و همين دولتمردان اعتقادي به حضور قاطبه مردم در صحنه ندارند؟
    2- بر چه اساس و استنادي احمدي نژاد را وابسته به جناح و گروهي سياسي مي دانيد در حالي که در عمل اگر چه کمک زيادي براي حضور ايشان کردند ولي ايشان برعکس امتيازي به اين گروه ها نداد؟
    3- آيا حافظه تاريخي شما چيزي غير از اين را مي گويد که اين تيم فعلآً بر سر کار آمده همان کساني هستند که از اوايل انتقلاب به نوعي قدرت را در دست داشتند و اکثر ضعف هاي مديريتي و سياست ها غلط اجرايي کشور نشات گرفته از افکار اين آقايان است؟ آيا بايد انتقاد هاي تند بزرگان خودمان و اطرافيانمان در آن سال ها بر عليه اين گروه را فراموش کنيم... در مورد گفته هاي متناقض ايشان در آن سال ها و حرف هايشان در امروز چيست؟... مويد باشيد

    پاسخ

    سلام بر علي آقاي عزيز!ج س1- اولاً من پاسخگوي رفتارهاي هيچ طيف و هيچ دولتمردي نيستم. هرکس که رفتاري قابل انتقاد داشته باشد از او انتقاد مي کنم. ثانياً به نظرم اين ها هرچه بودند و هستند و البته گذشته شان هم اصلاً قابل دفاع نيست؛ اما از گروهي که در طرح «حکومت اسلامي» شان سيستم خليفه اي را پيشنهاد و مردم را کاملاً حذف کردند و همين ها هم يکي از بانيان آمدن آقاي احمدي نزاد بودند و با اين که ضد انقلاب و امام بودند، امروز انقلابي تر انقلابيون شده اند، بهترند.ج س2- من نگفتم که احمدي نزاد وابسته به گروهي است که او را سر کار آورده است. حرف من اين است که -به قول خودتان - آن ها ! کمک زيادي براي حضور او کردند. البته در کلمه ي «زياد» حرف هاي زيادي نهفته است که بماند! اين که آقاي احمدي نزاد- عليرغم تلاش براي ماندن - خيلي بي سر و صدا رفت به اين خاطر بود که حاضر نشد به کساني که او را آورده بودند امتياز بدهد. او تصور کرده بود که بيشتر از يک مهره است.ج س 3- اولاً قضاوت در باره ي تيم حاضر هنوز زود است که اگر قرار باشد راه پيشينيان خود را بپيمايد من خودم حساب شان را مي رسم!! ثانياً منظور مطلب نوشته شده هم همين است که شما فرموديد. ملت نبايد آنچه ديروز بر سرش آمده و کساني را که هرچه خواستند بر سرشان آورده اند را فراموش کند؛ هيچ فرقي نمي کند که چه شخصي ويا از چه طيفي باشد.
    + سيد حسين حسيني 
    باسلامخدمت جناب آقاي حسيني
    گذشته از مطالب ارزشمند شما تنها موردي که حاشيه اي برآن را لازم مي دانم اينکه :
    در نمام ممالکي که مدعي دمکراسي هستند وملزومات آن را نيز پذيرفته اند وبسياري از رجل مانيز در حسرت تحقق آنند،وقتي کسي با اتخاب مردم به گود سياست قدم مي گذارد حقوق ديگر احزاب واقشار را محترم وزماني که دور حکومتش به پايان رسيد رخت وبختش را جمع وسي کارخود مي رود،نه چون زعماي ما که ازدري وارد وهزاران گروه وقوم را از در ودروازه بيرون، ودرانقضاي خدمت ازهزار دروازه نيز بيرونش نتوان کردوطلبکار از ملت وسهامدار حکومت شده وموسس انواع بنيادوموسسه ونهادودانشگاه وريش سفيدفلان گروه ودسته که قوام دين وملت وانقلاب به دوام قامتشان است، تاآنکه مگربه امر خداوندموريانه هاعصايشان راجويده وجسم ستبرشان نقش زمين وملت ازخيرات ومبراتشان آسوده گردد.

    پاسخ

    سلام! نوشته ي حقير نيز همين دغدغه را دارد به اضافه ي اين که کساني که در پست هاي رياست جمهوري يا نمايندگي از مردم رأي مي گيرند، شايستگي احراز آن پست را ندارند و به وسيله ي دست هايي به عرصه ي مسؤوليت مي آيند.
    + علي 
    اما نخبگان..
    خيلي خوب فرموده ايد که نخبگان به نقد بنشينند.. خب اين خلاف مطلب شماست که حکم صادر فرموده ايد و فردي را و گروهي را پيش پيش حذف نمده ايد.. من نقد منصفانه اي نديدم در اين مطلب... حتي در آن دوران هم نيشتري مي زديد و نقدي عنوان نمي فرموديد...
    در مورد حافظه تاريخ فرموديد.. موضوعي که خود بنده به آن اعتقاد دارم که نبايد خدشه اي به آن وارد شود.. و بارها و بارها آن خاطرات و حافظه را از دوستان نزديک به رايتان آورده ام که چه مي گفتند و چه مي کردند و حالا چه مي گويند.. من جوان که فقط به برکت رسانه ها و حافظه پرقدرت آن مي توانيم به اين اطلاعات دسترسي داشته باشيم چگونه بايد اين تناقضات را حل و فصل کنيم.. ضمن اينکه اين حافظه تاريخي خود شکوفا شد و ايام صف ايستادن ها و کوپن به دست گرفتن ها هم... سيد عزيز که فکر کنم کمي تند نوشتم و سرتعظيم فرود مي آورم و ادب در مقابل شما و دوستان ديگر... اينها سوالاتيست که بايد جواب داده شود.. من نه تعصبي بر اين آدم دارم و خودتان هم شايد مي دانيد که راي سال84 بنده چه بوده و نه مي توانم تعصبي داشته باشم... فقط به خاطر ماندن حرف ها و سوالات بي شمار در گلو و تناقضات موجود و جوابي که هيچ وقت شنيده نشد و سوالي و عقيده اي که به تمسخر گرفته شد کمي متعصب جلوه مي کنم... مرا مي بخشيد.. مويد باشيد
    پاسخ

    سلام! هرچند به اصل مطالبي که نوشته ايد نقدهايي وارد است اما من بدون وارد شدن به آن ها چند مطلب حاشسيه اي عرض مي کنم:1- کاش به مسؤولان خودمان تأسي نمي فرموديد و هرکس را که با شما نيست عليه خود قلمداد نمي کرديد.2- خوب تر اين بود که مطالب تان را تجميع مي کرديد و در متن وبلاگ مي گذاشتيد تا همه بتوانند از آن بهره مند گردند.3- کاش طبق وعده اي که داده بوديد، پرسش هاي خود را هم مطرح مي کرديد.4- بهتر بود ناگفته هاي نوشته را نيز همانند گفته هايش مي خوانديد تا حداقل بعضي از ابهام هاي ذهن تان برطرف مي شد.5- هرچند نوشته ي حقير عميق نبود؛ اما کاش نگاه عميق تري به آن مي کرديد.
    + علي 

    باسلام مجدد..
    اما مردم...
    حلقه گم شده و زينتي روي طاقچه اتاق کار عزيزاني که شما حامي آنها هستيد و يا حداقل شيوه آنها را بيشتر مي پسنديد...
    به فرموده جناب هاشمي در کتاب هاشمي بدون روتوش که مورد تاييد شما هم حتماً هست.. نياز به مردم جز 20-30 درصد از آنها را شامل نمي شود.. دقيقاً تفکر ليبرالي و متضاد با امام راحل عزيز که البته اين جمله از ايشان در گفتار کساني مانند جناب سريع القلم نمود پيدا کرد و حتي از اين پاراگراف شما هم همين بو ساطع مي شود که مردم نمي دانند ... و اصلاً نمي دانند ... و ملوکشان بايد به آنها بفهمانند..
    به نظر مي رسد خيلي راحت مي توان اين گزينه را کنار گذاشت و به ديگر مسائل مهم تر پرداخت و اين خود کاناليزه خواهد شد.. کما اينکه شد... و به اشاره شما خوب هم کاناليزه شد و خدا نکند که دوباره اين کانال برفکي بزند و سوراخي درآن ايجاد شود و.... تا راي مردم آنچه نشود که ما نمي خواهيم!!!
    مي بينيد که مردم را هم براي خود مي خواهيم...

    + علي 
    در مورد قسمت "مديريت کلان کشور"...
    پيش فرض دو سوالتان طبق آنچه گذشت نادرست يا با اشکال مواجه است و کامل نيست... ضمن اينکه اين جناح و گروه به زعم شما بانفوذ - که در موردش حرف دارم- هميشه رئيس جمهور انتخاب مي کند؟! ما که در حافظه تاريخيمان چيزي نيافتيم... و آيا قدرت داشتن يک حزب در کشور اينهمه ترس و واهمه دارد يا اگر آن حزب- که نداريم- يا گروه مخالف ما باشد اينهمه خطرناک به نظر مي رسد؟!
    فرموديد مجلس خفت اهانت هاي مکرر را به جان ملت خريد!!
    بايد عرض کنم جان ملتي در کار نيست که رئيس جمهور بالاترين منتخب مردميست و از لحاظ حس مردمي بودن درجه بالاتري دارد. ضمن اينکه اين خفت برعکس هم زياد وجود داشت...
    در پايان اين پاراگراف هم نکته خوبي اشاره کرديد... به درد آمدن دل رهبري!؟ که فکر مي کنم نياز به توضيح نباشد و تکرار.. صحبت هاي ايشان در باب وقايع اتفاق افتاده آن سال..
    + علي 

    مطلب گم نشود.. حرف اين است که اگر هم گروه و جرياني ايشان را بر سر کار آورد با مثلاً جدايي احمدي نژاد از اين گروه ها... ديگر فصل مشترکي بين اقتدارگرايان؟! و ايشان وجود نداشت... خب پس ايشان ديگر خطري نداشت... پس ديگر "نه" به احمدي نژاد معناي واقعي خودش را از دست مي دهد.. مگر با بررسي کارها و عملکرد ايشان که مي تواند مانند هر مسئولي مورد نقد واقع شود...

    + علي 

    باسلام و تشکر از جواب شما...
    منظورم از بيانيه تقريباً همان چيزيست که به نام قانون اين وبلاگ کليد خورده و نوشته شد... بماند..
    هميشه بنده شما و امثال زيباکلام را از کساني مي دانم که بحث کردن با آنها بسيار آسان است و اگر به نقطه مشترک نرسيم به نتيجه خواهد رسيد.. چرا که رو بحث مي کنيد و مي دانيد چه مي خواهيد... اگر چه در ظاهر مانند اين مطلبتان ناگفته ها بر جاي مي گذاريد که نقطه کور مطلب مي شود... برويم سر عرايض بنده...
    اول از همه بگويم وقتي مي فرماييد احمدي نژاد نه! بنده ناخودآگاه شما را در جبهه مقابل و همداستان با کساني مثل هاشمي و روحاني مي دانم... پس شما برعکس خيلي ها همه اين جريانات را بازي نمي دانيد و دو جريان يا شايد هم بيشتر را در تقابل واقعي با هم به حساب مي آوريد... در کل مطلب به جرياني اشاره کرديد که باعث بر سرکار آمدن احمدي نژاد شده.. قطعاً منظورتان اصولگرايان نيست چرا که در هر دو انتخابات و حتي اين آخري گزينه هاي اين دو با هم فرق داشتند..84 لاريجاني و به نوعي رضايي و 88 هم رضايي... منتها به دليل اينکه اين جريان حدود و مرز مشخصي ندارد و با خودش نمي داند چندچند است مي بينيم که ابتدا به دليل حمايت رهبري از احمدي نژاد خود را به ايشان نزديک و با فاصله گرفتن او از اين گروه در ابتداي سال88 بانامه تحميلي اين جريان به رهبري کليد جدايي اين جريان رسماً زده مي شود و الي آخر که خود مي دانيد...

    + علي 

    باسلام بر سيد بزرگوار خودمان...
    مطالبي که مرقوم فرموديد اگر چه به بيانيه يک حزب شبيه بود و دستورالعمل هاي مرسومه آنها پس لاجرم جاي نقدي باقي نمي گذارد. ولي بنده حقير بر آن شدم تا در مورد اين چهار نگاه حضرتعالي عريضه اي بيان کنم و ضمناً سوالاتي پراکنده برايم ايجاد شد که بدجور حافظه تاريخي کوتاه مدت بنده را دچار تشويش نمود که مطرح مي نمايم.. البته به زودي... مويد باشيد

    پاسخ

    و سلام بر شما علي آقاي گل.اول اين که اگر اين مطلب توانسته باشد شما را براي نوشتن در وبلاگ دست به قلم کند، حداقل تأثير خود را گذاشته است.دوم اين که نگارنده در طول دوران فعاليت هاي سياسي و اجتماعي و نوشتن خود ثابت کرده است به هيچ حزب و گروهي تعلق نداشته و ندارد. ضمناً چه کسي گفته بيانيه قابل نقد نيست. منتظر استفاده از نوشته ي شما هستيم.
    با سلام
    سيستم تبادل لينک هوشمند
    *اطلاعات لينک ما:
    عنوان:چاي لاغري سينلس
    آدرس: http://shop7.9rang.com/product.php?id=127
    پس از قرار دادن لينک بالا در سايت خود، از طريق سايت زير لينک خود را درج کنيد
    http://link.9rang.com
    *تبادل لينک باعث افزايش بازديد و ورودي گوگل ميشود.
    موفق باشيد
    باعرض سلام و وقت به خير
    افتتاح نخستين آپلود سنتر وب لاگ نويسان را به شما وب لاگ نويس عزيز تبريك عرض مي نماييم
    اين آپلود سنتر نخستين آپلود سنتري است كه مخصوص وب لاگ نويسان عزيز مي باشد تا مكاني مناسبي براي فايل ها وتصاوير شما در وب لاگتان باشد
    آدرس سايت : http://upweblog.com
    خواهشمنديم براي حمايت از ما لينك ما را با اسم : (آپ وب لاگ) يا (آپلودسنتر وب لاگ نويسان) در وب لاگ خود درج بفرماييد
    موفق و سربلند باشيد