سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گزارشی از سفر به کشور بوسنی؛ اورشلیم اروپا(4)

شهر سربرنیتسا

صبح روز سه شنبه، 26 آبان، به سمت شهر سربنیستا سفر کردیم. شهری رازآلود و پرمخاطره و به یادماندی برای تمام تاریخ! این شهر برای بوسنیایی ها بسیار خاطره انگیز و پر معنا است. زیرا حادثه مهم و قتل عام بزرگ بوسنیایی ها توسط صرب ها در این منطقه رخ داده است. در این حادثه هشت هزار نفر مسلمان در یک منطقه جمع شده و توسط صرب ها کشته شدند. قبل از شهر وارد آرامستان و محل یادبود شهدا شدیم. در برابر آرامستان کارخانه متروکه ای قرار گرفته است که تمامی مسلمانان را در این مکان جمع کرده و در حضور و پناه نیروهای سازمان ملل به قتل عام دسته جمعی آنان دست زدند. این محل که هنوز خرابی ها و آثار جنگ را داراست، موزه ای از عکس ها و فیلم ها و... جنگ را در خود جای داده و به نمایش گذاشته است. ما ایرانیان با دیدن این محل ها به یاد خرمشهر می افتیم.

البته تفاوتهای زیادی بین جنگ ایران و عراق با بوسنی و صرب بوده است. از جمله این که ما با یک دشمن خارجی مواجه بودیم و همه ملت با هم در برابر او، اما در بوسنی نزدیک به نیمی از مردم کشور (صرب و کروات) در کنار یک دشمن خارجی (صربستان) و در برابر مسلمانان بودند و می جنگیدند! لذا با اتمام جنگ در بعضی از شهرها مردمی که قبلاً با هم جنگیدند و از هم کشتند و مجروح کردند، الآن در کنار هم زندگی می کنند! با گذشت ده ها سال از آن فاجعه، هنوز خاطرات تلخ زنده و نگاه ها به هم سنگین است و از ذهنها پاک نشده است، به همین دلیل می توان گفت: در بوسنی یک آتش زیر خاکستر و بغض در گلویی هست که کی فوران کند، معلوم نیست.

پس از دیدار و خواندن فاتحه و توضیحاتی که توسط یکی از ناظران و راویان جنگ بوسنی داده شد، فیلمی نیز از جنگ بین صربها و مسلمانان برایمان پخش شد. سپس وارد شهر شده و به دیدار «چامیل دوراگوئیچ» شهردار جوان سربرنیتسا رفتیم. او تحصیل کرده امریکا و مسلمان بود و در دوره نوجوانی از شاهدان جنگ میان صربها و مسلمانان بوده است. وی درباره شیوه انتخاب شهردار و شورای شهر سخن گفت و بیان کرد که شهردار توسط مردم انتخاب می گردد. یکی از ویژگی های تمامی شهرهای بوسنی جمعیت کم و تراکم اندک این کشور است. به نظر می رسد مردم کمی در این کشور زندگی می کنند و شهرها خلوت به نظر می رسند.

در فاصله چند ساعته سارایوو تا سربرنیتسا، از شهرهای کوچک دیگری چون: «میلیچ» و «برات تونات» رد شده و از مناظر طبیعت بکر و چشم نواز این مناطق بهره زیادی بردیم. با همه این تلخی ها و دیدن آثار جنگ و... این تمییزی و آرامش مردم و امنیتی حاکم در شهرها بود که سفر را برای ما لذت بخش و آسان کرده و خاطرات و تجربیات شیرینی را به همراه داشت.




تاریخ : سه شنبه 94/12/4 | 12:54 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر

 

گزارشی از سفر به کشور بوسنی؛ اورشلیم اروپا(3)

سارایوو، مرکز کشور بوسنی

پاپ، سارایوو را «اورشلیم غرب» خوانده است. شهری که در یکی از میادین آن نماد و محل عبادت چهار دین و مذهب الهی کنار هم پذیرای پیروان خویشند: مسجد، کلیسا (ارتدوکس و کاتولیک) و کنیسه! چه تعامل و تفاهم زیبائی! چه لذت بخش و آرام بخش است، همه در کنار هم، یک خدای واحدی را پرستیدن!

سارایوو، پایتخت بوسنی، شهر بسیار زیبائیست. یکی از ویژگی­های آن عبور رودخانه «میل یاتسگا» از وسط شهر است؛ همچون زاینده رود اصفهان خودمان، البته با این تفاوت که آن پرآب و پر خروش، زاینده رود بی آب و خموش! علاوه بر رودخانه، پوشش جنگلی و کوهپایه­ای و کوهستانی بودن شهر، تمیزی و معماری سنتی (تمدن شرقی اسلامی و غرب اتریشی) با مناره­های یک دست مساجد آن، زیبایی و طراوت خاصی را به شهر داده است؛ جمع بین سنت و مدرنیته! البته شهر را اگر از دور دست و بالای کوه های اطراف آن نظاره گر شوی، بیشتر مناره های زیبا و ساده و یک دست مساجد مسلمانان را می بینی تا نمادهای غیر اسلامی.

سارایوو با این که به لحاظ جغرافیایی در قلب اروپاست، اما بسیار دور از ظواهر پر زرق و برق تمدن غربی است. شهر که در طول رودخانه بنا شده، دارای خط تراموایی است که شریان حیاتی حمل و نقل بوده و 128 سال پیش که مستعمره اتریش و مجارستان بوده، ساخته شده است. و اولین لوله کشی آب آن، 600 سال پیش و در زمان عثمانی­ها انجام گرفته. اکثریت مردم شهر مسلمان و دارای مذهب حنفی ماتریدی می­باشند، یعنی پیرو ابوحنیفه.

ابوحنیفه یکی از بزرگاه چهارگانه اهل سنت است. وی در زمان دست به دست شدن قدرت از بنی امیه به بنی عباس به سر می برده و هر دو سلسله را درک کرده است. وی علی رغم درخواست و اصرار امویان و عباسیان مبنی بر همکاری وی با ایشان، با هیچ کدام از این رژیمها همکاری نکرد، بلکه با اعتقاد به ناحق بودن خلافت ایشان، به عنوان مخالف جدی هر دو حکومت مطرح بود و سرانجام به دلیل همراهی با علویان و عشق به اهل بیت(ع) و وجود رگه های شیعی در او، به دست منصور عباسی به زندان افتاد و در اثر خوراندن زهر در زندان به قتل رسید. وی ضمن ارادت به اهل بیت(ع)، فراتر از یک شیعه محب بوده و دیدگاهش در باب امامت و خلافت اسلامی، منطبق بر دیدگاه زیدیه است؛ یعنی ضمن پذیرش خلافت خلفای راشده و قول به افضلیت امام علی(ع) نسبت به عثمان، پس از ایشان به امامت و خلافت امام حسن(ع) معتقد بود و بعد از آن حضرت نیز امامت و خلافت را حق فرزندان علی(ع) از بطن فاطمه(س) می دانست. 

از معماری بوسنی می­ توان فهمید که این کشور تحت تاثیر سنت عثمانی و اتریش هنگری بوده؛ به گونه­ ای که این دو معماری در سارایوو کاملاً مجزا و مشخص است. مساجد آن به مانند معماری ایا صوفیه ترکیه دارای مناره های کشیده و نیم گنبدهای متعدد است. کاملا می توان عناصر این دو تمدن را در این کشور استنباط نمود.

بگذریم. پس از استقرار در محل اسکان و کمی استراحت، بعدازظهر همان روز گشت و بازدید از شهر را آغاز کردیم. دیدار از «رسیوکو»، جامعه مشیخه الاسلام، نام دبیرستانی که در آن دانش آموزان علاوه بر دروس رسمی کشور، علوم تربیتی و اسلامی را هم می خوانند. دبیرستانی که مسجد، آمفی تئاتر، بوفه و قهوه خانه سنتی و کلاس های بسیار زیبا و چشمگیر و با تمام امکانات دارد. کتابخانه وسالن های بزرگ مطالعه همراه با کامپیوتر، مشاوره خانواده و... حتی استودیوی تولید خبر دارند. عکس های تمام فارغ التحصیلان روی دیوار نصب است. دوره­هایی به نام امامت دارند که تمرین منبر، غسل، واجبات و محرمات یاد می دهند. یادگیری زبان عربی و انگلیسی از ضروریات است. جشن های متعدد دارند؛ مثل جشن حجاب، اما نه از روی اجبار، بلکه با تشویق و مهربانی و عقلانیت!

جالب تر آن که این نوع مدارس مختلط بوده و دختران و پسران مسلمان و معتقد با حجاب و عمل به احکام اسلامی و در آرامش کامل به تحصیل می پردازند. در پنج وعده نماز جماعت مسجد کنار مدرسه که بسیار تمیز و شیک ساخته شده شرکت می کنند. در مباحث آزاد دینی و مسائل روز با هم تبادل نظر کرده و روابط سالم علمی و اجتماعی حاکم است. به هیچ وجه مسائل غیر اخلاقی و جنسی مطرح نیست. درباره این نوع مدارس و فضای حاکم بر آنها که از مدیران سؤال کردیم، گفتند: اصلاً مشکلی نداشته و نداریم. به گونه ای برنامه ریزی کرده و آموزش و تربیت را با هم پیش می بریم که مشکلی پیش نمی آید. اینترنت آزاد، ولی کنترل شده و در زمان محدود وجود دارد. حفظ قرآن و آموزش احکام و واجبات در کنار تفریح و فیلم و فعالیت های جنبی و...

 




تاریخ : شنبه 94/12/1 | 9:54 صبح | نویسنده : محمد رجایی | نظر

 

گزارشی از سفر به کشور بوسنی؛ اورشلیم اروپا(2)

کشور بوسنی

بوسنی و هرزگوین، از کشورهای اروپای شرقی است که در مرکز جزیره بالکان واقع شده و معروف به قلب اروپاست. مساحت آن 51129 کیلومتر مربع؛ پایتخت شهر «سارایوو»؛ جمعیت حدود چهار میلیون (در حال حاضر بیش از 45 درصد مسلمان)؛ حکومت جمهوری؛ زبان رسمی: بوسنیایی، کرواتی، صربی و طبق منابع تاریخی، اسلام از طریق جاده ابریشم و توسط بازرگانان ایرانی به این منطقه راه یافته است، نه صرفاً با حمله عثمانی­ها. در اصل اسلام در قرن سوم و چهارم قمری (ده میلادی) در جزیره بالکان وجود داشته و با حمله عثمانی ها به این کشور گسترش یافته است. هنگام ورود عثمانی ها به بوسنی، اسماعیلیان در قلعه سیاه ساکن بودند. و در دوره عثمانی ساداتی از نسل حسنین (ع) در بوسنی حضور داشته اند. لذا شماری از جمعیت مسلمانان این کشور را شیعیان تشکیل می دهند، اما آمار دقیقی از جمعیت آنان در دسترس نیست. پورتال اهل بیت، جمعیت شیعیان را در 2008 میلادی، 23،400 تن تخمین زده است. شیعیان بوسنی در گراداچات، حسینیه ای دارند، و موسسات ابن سینا و ملاصدرا در سارایوو متعلق به آنان است. علاوه بر شیعیان بوسنی، برادران سنی مذهب که بیشتر صوفی مسلک هستند، به اهل بیت پیامبر(ص) ارادت زیادی دارند. به گونه ای که با نگاه و آشنایی اولیه، ما ایرانیان شیعه خیال می کنیم آنان همه شیعه مذهبند. در همین راستا مراسم عاشورای امام حسین را در تکیه حاجی سینان و تکیه علیفاکواتس سارایوو برگزار می کنند.

گزارش سفر

ما در 23 آبان 1394ش.(15 نوامبر 2015 م) با هیئتی از دانشجویان ادیان به سمت بوسنی و هرزگوین حرکت کردیم. قرار بود این سفر در تابستان اتفاق بیفتد، اما به جهت تاخیر در ارسال دعوت نامه از طرف بوسنی، این سفر به پاییز افتاد. سفر بیست و شش نفره را دانشجویان رشته های متفاوت ارشد و دکتری دانشگاه ادیان و مذاهب قم تشکیل می دادند.

به دلیل نبود پرواز مستقیم به بوسنی، ابتدا به استانبول ترکیه رفته و پس از حدود دوازده ساعت انتظار شبانه در فرودگاه آتاترک که در هر ساعت صدها هواپیمای بین المللی را پذیرا بود، با هواپیمای ترکیش به بوسنی پرواز کردیم. صبح دوشنبه 25/8/94 در تنها فرودگاه خلوت سارایوو فرود آمدیم. فرودگاه کوچکی که در آن بیشتر از دو هواپیما دیده نمی شد، همچون دو کبوتر در قفس! خستگی از معطلی 12 ساعته شب گذشته را، هوای ابری و مه آلود و خلوتی دور از انتظار فرودگاه مقصد، مضاعف کرد، دلم گرفت، عجب سفر اروپائی! اما استقبال گرم و چهره خندان و به دور از تکلّف میزبان، جناب آقای امجد جاودان، همه خستگی را از تنمان بیرون کرد. شخصیتی دوست داشتنی و از بسیجیان دهه اول انقلاب و با همان روحیّه دوران جبهه و جنگ، خاکی و پاک، انگاری برای او گذشت زمان بی معنا بود! (ای کاش! همه سپاهیان و بسیجیان داخل کشورمان نیز اینگونه دست نخورده مانده بودند!) بعد فهمیدیم او از جمله بسیجی های دوران جنگ خودمان بوده که برای جنگ به بوسنی رفته و همانجا ازدواج کرده و مقیم شده است. همراهی و بیان خاطرات و توضیحات و توصیفات ایشان از بوسنی در روزهای بعد، خاطرات دوران جنگ را برای ما تداعی کرد. او توانست قرائتی کاملا بسیجی وار از این کشور برای ما ترسیم کند. طوری که همسفران گاهی به شوخی می گفتند: آقای جاودان ما را به اردوی راهیان نور آورده است! چرا که چند روز نخست، بیشتر ما را به مناطق جنگی و مزار شهدای بوسنی می برد تا دیدنی های کشور. واقعاً اگر فردی در عقیده و افکار خود خالص و پرحرارت باشد، چقدر می تواند بر دلها نشسته و تأثیرگذار باشد. البته نباید همدلی و همسویی و نجابت همسفران را فراموش کرد.

اینجا برایم سؤالی پیش آمد! آیا سپاهیان و بسیجیان فعلی داخل کشور نیز همان حال و هوا و محبوبیت دوران جنگ و دهه اول انقلاب دارند؟ جایگاه اجتماعی و مردمی خود را حفظ کرده اند؟در دل مردم جا دارند؟ در هر صورت، چرا و به چه دلیل؟

ادامه دارد...

 




تاریخ : چهارشنبه 94/11/28 | 11:37 صبح | نویسنده : محمد رجایی | نظر

 

گزارشی از سفر به کشور بوسنی؛ اورشلیم اروپا(1)

جهان گرد را در جهان تاختن

خوش آید سفر در سفر ساختن 

به هر کشوری دیدن آرایشی

به هر منزلی کردن آسایشی

ز پوشیدگی­ ها خبر داشتن

ز نادیده­ ها بهره برداشتن (نظامی)

انسان چشم و گوش بسته و دنیا ندیده تسلیم محیط است؛ مطیع اطراف و اطرافیان است؛ برنامه­ ساز نیست و برنامه­ پذیر است؛ هدایت شونده است تا هدایت کننده، اما اگر آگاه شد و چشم باز کرد و نخست به خویشتن خویش رسید و خود را تغییر داد، آن گاه می­ تواند محیط و اجتماع و... را تغییر دهد. کار انبیاء الهی نیز همین بوده است. اگر ریشه­ حوادث اجتماعی، تغییرات و تحولات و انقلاب­ ها نیز بررسی شود، معلوم می­ شود که منشأ همه آنها به رشد و آگاهی انسان­ها و جوامع بشری و البته پیش از آن، به آگاهی رهبران و عالمان و نخبگان آن جوامع برمی­ گردد. از طرفی، مهم­ترین و بارزترین راه­ ها جهت رشد و تعالی و پیشرفت، از گذشته تا کنون، سفر و هجرت بوده است. به نوعی می­ توان گفت سفر یا هجرت از رموز تکامل فکر و شخصیت انسان است. زیرا فرد حصارهای جامعه­ محدود خود را می­ شکند و به جهانی وسیع­ تر پا می نهد و پیوند می­ خورد و جهان­ بینی او توسعه یافته و دیگر وابسته به محل سکونت خود نیست که رکود و ساکنیت در جانش بیفتد. سفر و ترک دیار عامل گسیختن پیوند انسان با جغرافیای محدود خویش است.

به نوعی هر مدنیتی پس از سفرها و جابجایی­ ها ظهور و بروز یافته؛ چرا که زمینه­ رویارویی با فرهنگ­ها و انسان­های دیگر بوجود آمده و از دل این برخوردها، فرزند متکامل­ تری زاده شده است. بی­ جهت نیست که مبدأ تاریخ اسلام را نه ولادت پیامبر­(ص) و نه بعثت او، که هجرت قرار داده­ اند. حتی در تاریخ معاصر کشور خود نیز شاهد بودیم که ترک دیار و هجرت رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام خمینی(ره) نقش اساسی و محوری در بسترسازی و پیروزی و تثبیت انقلاب اسلامی داشته است. حضرت امام بر عکس دیگر هم­ سلکان خود، یکی از مهاجران واقعی بود. هم مهاجرت از درون، هم مهاجرت از بیرون، هم سفر بر روی خاک و هم سفر در عمق روح، هم مهاجرت از زادگاه و موطن خویش و هم مهاجرت از خویشتن خویش. یعنی مصداق عینی آیاتی که مهاجرت را برای مؤمنان ضرور می­ داند. لذا توانست انقلاب را رهبری و ضمن ارتباط عمیق با مردم، آن را به پیروزی برساند.

به قول حضرت مولانا:

چو آب بحر سفر کرد بر هوا در ابر          خلاص یافت ز تلخی و گشت چون حلوا

ز جنبش لهب و شعله چون بماند آتش          نهاد روی به خاکستری و مرگ و فنا

نگر به یوسف کنعان که از کنار پدر          سفر فتادش تا مصر و گشت مستثنا

نگر به موسی عمران که از بر مادر          به مدین آمد و زان راه گشت او مولا

نگر به عیسی مریم که از دوام سفر          چو آب چشمه حیوان‌ست یحیی الموتی

نگر به احمد مرسل که مکه را بگذاشت          کشید لشکر و بر مکه گشت او والا

چو بر براق سفر کرد در شب معراج          بیافت مرتبه قاب قوس او ادنی

بگذریم؛ چند سطر را به عنوان مقدمه سفرنامه آوردم و بس! ادامه در شماره بعدی...

 




تاریخ : سه شنبه 94/11/27 | 1:36 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر

ریش ها و سبیل های بی ارزش!

نوع پوشش و آرایش ظاهری آدمی می تواند بیانگر نظام فکری و جهان بینی و ارزشها و افق های فکری حاکم بر او؛ همچنین حاکی از شخصیت آدمی و خط فکری او باشد. همواره ظاهر آدمی تا حدود زیادی برگرفته و حاکی از باطن او دارد. ظاهر جذاب، شیک، آراسته، نظیف و ... می تواند حکایت از درونی آرام، منظم و فاقد هرگونه آشفتگی باشد و...

داشتن ریش و سبیل نیز در گذشته در میان عوام و گاه خواص دارای اهمیت و حرمت بسیار زیادی بوده است، تا آنجا که در میان مردم، یک تار موی ریش یا سبیل بیشتر از صد قباله و بنجاق و هزاران ضامن و متعهد ارزش داشته است و اصطلاح «ریش خود را گرو گذاشتن» یا «تار سبیل» نیز که به معنای ضمانت کردن برای چیزی یا کسی است، از همین جاست. از این رو در مقاطعی از تاریخ اجتماعی ایرانیان داشتن سبیل نشانه عظمت و شوکت و جوانمردی بوده، مثل دوره ساسانیان که بدون ریش و با سبیل های بلند بودند و یا دوره صفویه نیز همچنین؛ یا این که در مقطعی ریش جزو امتیازات بزرگ مردان بوده و پدید آمدن واژه «محاسن» برای ریش نیز به دلیل همین حسن و امتیاز آن بوده است. مثل دوره پس از اسلام که ریش ها را بلند و سبیل ها را کوتاه می کردند. بالاخره هر کدام در زمان خود ارزش و حرمت ویژه  و حساب شده ای داشت. به حدی که در میان ایرانیان برای صاحب ریش هیچ بلا و مصیبتی بالاتر از این نبوده است که کسی از روی دشمنی یا در مقام تنبیه به زور ریش او را بتراشد و از این رو دادن ریش و قیچی به دست آرایشگر و سلمانی «ریش و قیچی دست شماست» نشانه اعتماد و اطمینان کاملی بود که مردان به آرایشگر نشان می دادند که ریش آنان را نه ار بیخ و بن، بلکه در حد آرایش کوتاه کند.

هم سن و سال های ما که تا حدودی دهه های پنجاه و شصت را به یاد دارند، به احتمال فراموش نکرده اند که در آن زمان هم «ریش و سبیل» هر کدام جایگاه خاص و عزت و احترام ویژه خود را داشت. هر یک شخصیت اجتماعی و فرهنگی و مذهبی دارنده آن را نمایان می کرد. معمولاً خود طرف، متناسب با شخصیت درونی و جایگاهش، ظاهر بیرونی اش را آرایش و در جامعه ظاهر می شد. یعنی هر چیز سر جای خودش بود و هر کس تکلیف خود را می دانست و احاد ملت نیز نسبت به هم عزت و احترام و اعتماد داشتند. اما در دهه های اخیر متأسفانه همه چیز به هم خورده و هیچ چیز در جایگاه خودش نیست! ریش دارهای بی ریشه و مردان سبیل دار نامرد، الی ماشاءالله! از همه سلب اعتماد شده، جایگاه ها عوض شده! ریش و سبیل نشانه عزت و ارزش درونی و وجودی افراد نیست، بلکه ابزار و  وسیله ای شدند برای کسب شخصیت های کاذب و جایگاه های دروغین. آلتی شدند جهت ریا و دروغ و نیرنگ و دغل! البته این مشکل فقط در مسائل و نمادهای اجتماعی و فرهنگی نیست، بلکه در سیاست و اقتصاد و... نیز اینگونه است.

پس اگر خودآرایی و آراستگی ظاهری، توأم با رسیدگی باطنی فرد باشد و فرد، همزمان با آراستگی ظاهری، اصلاح و آراستگی درونی را هم داشته باشد، این امر موجب تعادل شخصیت آدمی، یک رنگی ظاهر و باطن او خواهد شده در نتیجه اعتماد و یک رنگی و پرهیز از دورویی و ریا و عدم تعادل در اجتماع را نیز به دنبال خواهد داشت.

 




تاریخ : یکشنبه 94/11/18 | 12:45 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر

 

چماق تکفیر چرا؟

بر لبانم سایه ای از پرسشی مرموز           در دلم دردیست بی آرام و هستی سوز

راز سرگردانی این روح عاصی را           با تو خواهم در میان بگذاردن، امروز (1)

با کمی دقت در اخبار و مباحث و حوادث سیاسی و اجتماعی و فرهنگی روز، خواهیم دید، عده ای با اندک مسئله و اتفاقی چماق تکفیر گرفته و بی تأمل و تحمل، صرفاً بر اساس گزارش و خبر دیگران و بولتن سازان، هر مخالف فکری و سلیقه ای خویش را تکفیر و تحدید و تهدید کرده و با تهمت و افترا و دروغ، آبرو و حثیت و شخصیت طرف را لگد مال می کنند، آن هم به خیال صواب و ثواب! به نام حفظ اسلام و نظام! تازه قیافه حق به جانب گرفته که چرا دیگران آنها را همراهی و همفکری نمی کنند؟! به وبژه کسانی که در جایگاه و مقامی هستند که انتظاری غیر از این می رود! شخصیت هایی که ملبس به لباس عالمان دینی و اساتید اخلاق و گاه از ائمه جمعه می باشند! حال پرسشی دارم از...

ز اهل دانش و ارباب معنی          سؤالی دارم اندر باب معنی (2)

چطور این آقایان پیش از رسیدن به این جایگاه و پست و مقام، بارها فرموده و الآن نیز گاه می فرمایند که: به سیره عالمان و بزرگان دین توجه کنید و آنها را الگو سازید تا در دنیا و آخرت سعادتمند شوید! حال خود چرا به آن عمل نمی کنند؟!

یکی از بزرگان و عالمان عامل و تأثیرگذار در تاریخ تشیع در دو قرن اخیر، شیخ الطایفه، «شیخ مرتضی انصاری» است. او که در دوره ناصرالدین شاه قاجار و صدراعظم با کفایتش امیرکبیر می زیست و در اوج غائله «بابیت»، مرجعیت تمام و کمال شیعیان را بر عهده داشت؛ حتی به اعتراف اهل نظر و فن، دامنه مرجعیتش بیشتر و بالاتر از آیت الله بروجردی بوده است. عالمی که هنوز آثار گرانقدرش محور درس و بحث حوزه های علمیه می باشد.

دوره شیخ مرتضی انصاری، اوج شکوه و عزت مرجعیت شیعه بود. همه از او حساب می بردند! شاه و وزیر و وکیل تا مردم کوچه و بازار و عوام! ولی زندگی او در کمال زهد و تقوی بود. آلوده و مجذوب جاه و مقام دنیایی نشد. به اسم دفاع از اسلام و قرآن و... کسی را تکفیر و تفسیق نکرد. حتی وقتی برای فتوای ارتداد «سید علی محمد باب» به او مراجعه کردند، حاضر نشد او را مرتد اعلام کند و گفت: «من به احوال و گفته های او آشنا نیستم» چگونه او را خوب نشناخته و نیازموده تکفیرش کنم و حکم ارتداد دهم؟!

حال چگونه است، بعضی از مدعیان به اندک سود و منفعت شخصی و جناحی و گروهی، حکم ارتداد و تهمت و دروغ به یک مسلمان و شیعه، نه! انسان دیگر جاری می کنند؟!

کتاب فقه ندانند در مدارس ما          دریغ عمر که شد صرف در اصول و فروع

فقیه شرع که ما را همی کند تکفیر          به عمر خویش نکردست سجده‌ای به خضوع (3)

ـــــــــــــــــــــــــ

1) فروغ فرخزاد

2) شبستری

3) دهلوی

 




تاریخ : یکشنبه 94/11/11 | 10:38 صبح | نویسنده : محمد رجایی | نظر


شرایط نامزدهای نمایندگی مجلس؛ مقایسه ایران و دیگر کشورها!

آمریکا، انگلستان، فرانسه، آلمان،آفریقای جنوبی و اردن 

به استناد ماده 28 قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی، انتخاب شوندگانهنگام ثبت نام باید دارای شرایط زیر باشند:

1- اعتقاد و التزام عملی به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران

2- تابعیت کشور جمهوری اسلامی ایران

3- ابراز وفاداری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه

4- داشتن مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد یا معادل آن

5- نداشتن سوء شهرت در حوزه انتخابیه

6- سلامت جسمی در حد برخورداری از نعمت بینایی، شنوایی و گویایی

7- حداقل سن سی سال تمام و حداکثر هفتاد و پنج سال تمام

تبصره 1- داوطلبان نمایندگی اقلیت های دینی مصرح در قانون اساسی ازالتزام عملی به اسلام، مذکور در بند (1) مستثنی بوده و باید در دین خودثابت العقیده باشند.

تبصره 3 هر دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی معادل یک مقطع تحصیلی فقطبرای شرکت در انتخابات محسوب می شود.

بر همین اساس به سراغ 6کشور آمریکایی، اروپایی، آفریقایی و آسیایی رفتیمتا روند نامزد شدن شهروندان این کشورها در انتخابات را بررسی کنیم.

آمریکا

برای نامزدی در مجلس نمایندگان امریکا داشتن 25 سال سن، تابعیت هفت سالامریکا و اقامت در ایالت مربوطه لازم می‌باشد.

بخش 2 بند2 اصل1 قانون اساسی امریکا : «هیچکس تازمانی که سن 25 سالگینرسد و هفت سال تبعه ایالات متحد نباشد و در زمان انتخابات مقیم ایالتیکه از آنجا انتخاب می گردد نباشد نمی تواند نماینده (مجلس) شود.»

شرایط نامزدی درمجلس سنا نیز داشتن 30 سال سن، تابعیت امریکا از 9 سالقبل و سابقه سکونت درحوزه انتخابیه مربوطه میباشد.

انگلستان

براساس قانون نمایندگی مصوب 1985 کسانی که داوطلب عضویت در مجلس عوامهستند باید جهت ثبت نام یک ودیعه به مبلغ 500 پوند بسپارند. چنانچهداوطلب بتواند پنج درصد آراء را بدست آورد این ودیعه به وی مسترد خواهدشد، درغیر این صورت سپرده را از دست خواهد داد.

برای سپردن ودیعه محاسن و معایبی ذکر شده است، از آن جمله ممانعت از ورودافراد سبکسر و غیرجدی را از محاسن آن می دانند و برخی نیز آن را مانعیبرای احزاب سیاسی جدید که خواهان شرکت در جداول سیاسی هستند تلقی میکنند.

علاوه بر سپردن ودیعه داوطلب باید 10 نفر از کسانی که حق رأی دارند فرمثبت نام داوطلب را امضاء نمایند، بعلاوه کاندیدا باید یک فرم را که مصدقو تایید کننده رضایت وی برای ثبت نام باشد را تکمیل کنند.

شرط اصلی عبارت است از دارابودن تابعیت بریتانیایی یا ایرلندی یا سرزمینهای مشترک المنافع. همچنین افرادی که بالای 21 سال سن دارند می‌توانندکاندیدا شوند.

افراد ذیل نمی‌توانند کاندیدای نمایندگی مجلس عوام شوند:

1ـ بیماران روحی و روانی

2ـ اعضای مجلس لردان

3ـ روحانیون کلیساهای انگلیس و ایرلند که توسط اسقف‌ها تعیین شدهباشند، کشیش های کلیساهای اسکاتلند و همچنین روحانیون کاتولیک رومن.

4ـ بدهکاران ورشکسته تا 5 سال پس از تصفیه مگر اینکه در جریان تصفیهمشخص شود که ورشکستگی به دلیل رفتار سوء شخص ورشکسته نبوده است.

5ـ افرادی که به خاطر ارتکاب جرایم انتخاباتی ( رویه های فاسد وغیرقانونی ) محکوم شده اند .

6ـ افرادی که به جرم خیانت محکوم شده اند مادام که دوره محکومیت خود رانگذرانده باشند یا مورد عفو قرار نگرفته باشند.

7ـ افرادی که به خاطر ارتکاب جرم به بیش از یکسال زندان محکوم شده باشند.

8ـ افرادی که به موجب قانون مجلس عوام مصوب 1975 به دلیل شاغل بودن درمشاغل خاص محروم شده اند. عمده این افراد عبارتند از: قضات تمام وقت،کارمندان اعضای دائمی ارتش، اعضای پلیس (به استثنای پلیس های ویژه نظیرپلیس راه آهن)، افرادی که در مجالس قانونگذاری کشورهای خارجی عضویتدارند، مقاطعه‌کاران و کارپردازان دولتی و ماموران اجرایی دادگاه‌ها.

فرانسه

داوطلبین نمایندگی مجلس ملی باید قبل از شروع انتخابات، مبلغ ده هزارفرانک به عنوان ضمانت بپردازند تا بتوانند در مبارزه انتخاباتی شرکتکنند.

در صورتی که داوطلب در دور اول یا دور دوم کمتر از پنج درصد آرای کسانیکه اسامی شان در لیست انتخاباتی ثبت شده، کسب کند مبلغ مذکور به وی مستردنخواهد شد. سن رای دهندگان 18سال تمام می باشد. کاندیدا هم باید 33 سال تمام داشته باشد. اتباع خارجی با کسب تابعیت فرانسه بعد از پنج سالتابعیت می توانند رای بدهند و پس از ده سال تابعیت می توانند کاندیداشوند.

آلمان

واجدین شرایط برای کاندیداتوری نمایندگی مجلس شامل کلیه افرادی است کهتبعه آلمان برای حداقل یکسال بوده و حداقل 18 سال تمام سن داشته باشند وبراساس مقررات و قوانین خاص مصوب در این کشور سلب صلاحیت نشده باشند.

کاندیداها ممکن است بوسیله احزاب سیاسی و افرادی که حق شرکت در انتخاباترا دارند معرفی شوند. افرادی که عضو حزب نیستند می توانند تنها برایانتخابات در یک حوزه انتخابیه کاندید شوند، به عبارت دیگر آنها نمی توانند در فهرست Landها (یا ناحیه ها یا سرزمین ها) قرار بگیرند. تنهااحزاب از چنین حقی برخورده‌اند، در عمل تنها احزاب هستند که کاندیداها رادر انتخابات فدرال و ایالتی معرفی می‌کنند.

نامزدهایی از حوزه انتخابیه که عضو حزب نیستند باید از حمایت حداقل 200نفر که حق شرکت در انتخابات در آن حوزه انتخابیه را دارند برخوردار باشندو این افراد باید کاندیداتوری نامزدها را امضاء نمایند. این امر در خصوصاحزابی که در پارلمان نماینده ندارند نیز صدق می کند. به منظور پذیرشفهرست Land ها این احزاب باید از سوی بیش از 2000 نفر افراد واجد شرایطشرکت در انتخابات در ایالت متبوع تایید شوند. حوزه انتخابیه حزب و فهرستکاندیداها از طریق رأی گیری مخفی و بوسیله اعضاء یا نمایندگان انتخاب شدهاز سوی اعضاء برگزیده می‌شوند.

آفریقای جنوبی

جمهوری آفریقای جنوبی کشوری در جنوب آفریقا و در سواحل دو اقیانوس اطلس و

هند است. این کشور سه پایتخت متفاوت دارد. قوه? مجریه در پرتوریا،پارلمان در کیپ تاون و قوه? قضائیه در بلوم فونتین مستقر است.پرجمعیت‌ترین شهر آن نیز ژوهانسبورگ است.

شرایط انتخاب شوندگان:

18 سال

شهروند آفریقای جنوبی

اقامت در حوزه انتخابیه ایی که از آنجا کاندید شده است

اردن

اردن یک کشور پادشاهی است که در کرانه خاوری رود اردن واقع شده‌است.جمعیت این کشور 6?5 میلیون نفر است و 98 درصد مردم آن عرب هستند. نوعفرمانروایی آن پادشاهی مشروطه و پادشاه کنونی آن ملک عبدالله دوم است.

قانون انتخابات اردن در سال 1986 وضع و آخرین بار درسال 1993 اصلاح شدهاست. 200 حوزه انتخاباتی چند عضوی دارد.

شرایط رأی دهندگان:

شهروند اردنی

18 سال سن

اقامت روزانه در حوزه انتخابیه

***

به نقل از سایت عصر ایران

* حال، مقایسه، تحلیل و بررسی آنها با خود شما!





تاریخ : دوشنبه 94/11/5 | 8:24 صبح | نویسنده : محمد رجایی | نظر


آفت های درونی انقلاب

موش ها و کرم هایی که ممکن است سدّ انقلاب را بشکنند!

اشاره

با کمی تأمل و تحمل انسان احساس می کند، انقلاب دچار بیماری و آفت شده! آفت زدگی آن نیز مشهود است. مرضی که امام خمینی سالهای نخست انقلاب پیش بینی کرده و بارها توجه داده بود. یکی از این آفت ها، «خودسری های» عده ای به ظاهر موجه و با شعارهای انقلابی است. کسانی که حضرت امام آنها را کرمهای فسادانگیز تشبیه کرده و می فرماید: یک وقت متوجه می شوید که نهضت شما کرم زده است. از باطن خراب شده است. از جانب کسانی که به اسم اسلام و انقلاب به خودسری پرداخته و هرآنچه دوست دارند انجام می دهند. اینها کرم هایی هستند که باطن این نهضت را به فساد خواهند کشید. (ر. ج؛ صحیفه امام، ج 11، ص 313)

مقدمه

بهترین و عالی ترین منبع برای عبرت گیری از تاریخ، قرآن کریم است. قصه های قرآنی درباره ظهور و افول تمدنها، حکومتها، و اقوام پیش از اسلام، نمونه ای از اینهاست. در سوره سبا، آیه 16 آمده است: «فأعرضوا، فأرسلنا علیهم سیل العرم…» یعنی قوم سبأ از خدا و نعمات الهی روی گرداندند، ما هم سیلی سخت و ویرانگر بر [سدّ عظیم] فرستادیم تا این که… 

در روزگاران کهن، قوم «سبأ» در سرزمین یمن زندگی می کردند. سرزمینی که همانند سایر نقاط شبه جزیره عربستان، فاقد رودخانه و نهر است و در موسم باران، سیل های فراوان به راه افتاده و در فصول دیگر مردم دچار خشکی و بی آبی می گردند.از این رو مردم سبأ به فکر ساختن سدی افتادند تا سیلابهای کوهستان را در مخزنهای بزرگ و محکم ذخیره کنند؛ که هم از خسارت و ویرانی جلوگیری کنند، و هم، از نعمت باران بهره مند شوند. لذاسدّ بزرگ و تاریخی معروف مآرّب را ساختند. آبها را ذخیره نموده و باغها و بوستانها آباد کردند و مزارع سرسبزی به وجود آوردند.

در تفاسیر آمده است این سدّ را بلقیس، ملکه سبأ، ساخت، ولی چون مردم ناسپاسی کردند، خداوند موش های صحرایی فرستاد که آن سدّ را کم کم سوراخ کردند و در نتیجه سدّ، در هم ریخت، و سیل مهیب و ویرانگر همه چیز را از بین برد و مردم سبأ در نتیجه خشکی به جاهای دیگر مهاجرت کردند. قرآن کریم علت ویرانی سدّ را در آیات 15، 16 و 17 سوره سبأ، اعراض و رویگردانی از خدا و ناسپاسی در برابر نعمات الهی، شهوت، عیاشی، اختلاف و تفرقه، ظلم و بیداد به همسایه و دیگران، ذکر نصیحت علما و عقلا قبول نکردند و... می داند.

آفت انقلاب از نگاه امام

امام خمینی نیز با تأسّی از قرآن، در قالب مثال به مردم و سران و مسئولان نظام، تذکراتی داده اند که بازخوانی آن برای نسل امروز بسیار مفید و آموزنده است. ایشان ضمن لزوم عبرت پذیرى از تاریخ می فرمودند:

تاریخ و آنچه در تاریخ گذشتگان آمده، باید عبرت باشد براى مردم و صاحبان قدرت؛ ببینیم که چه شد که چنین قدرتهایى از بین رفتند، دولتها ببینند که براى چه قدرتها این طور منهدم شدند. این وقایع و حوادث باید موجب عبرت همه باشد. (ر.ج؛ صحیفه امام، ج 8، ص 348) همه ما باید از وقایعى که رخ مى دهد، عبرتهایى بگیریم و تعلیمهایى و تنبه به بعض مسائل پیدا کنیم. (همان، ج 9، ص 532)

خود حضرت امام، نخستین کسی است که از قصص قرآن درس گرفته و همانطور که موش ها به مرور و کم کم سد با عظمت مآرب را سوراخ و خراب کردند، به آفت هایی درونی انقلاب که ممکن است علاوه بر انقلاب، اسلام را هم دچار آفت نماید، اشاره کرده و موشها و کرمهایی که ممکن است، ناپیدا و پنهانی این نهضت را از درون سوراخ کرده و به نابودی بکشانند تأکید می کند. ایشان در دیدار با مسئولان و فرماندهان سپاه به این آفات اشاره کرده و می فرماید:

من حقیقتاً نگران هستم. من نگران اسلام هستم. ما اسلام را از چنگ محمدرضا در آوردیم، ولی خوف این را دارم که به دست ما مبتلا شده باشد. یک عده جاهلان و خودسرانی هستند که به خیال خودشان خدمت مى کنند براى اسلام، لکن سر خود کارهایى مى کنند که ضرر به حیثیت اسلام مى خورد. ضربه به انقلاب و نظام می زنند. نه تابع قانون هستند و نه موازین رعایت می کنند. همان طورى که در رژیم سابق بدون میزان اسلامى و شرعى عمل مى کردند، حالا هم بدون میزان شرعى و عقلى عمل مى کنند، و این تأسف بسیار دارد.تأسف از این که این نهضت به دست خود ما از بین برود. اسلامیتش را از دست بدهد. انقلاب نکردیم که هر کارى دلمان خواست بکنیم! انقلاب کردیم که حق حقوق مردم را از بین ببریم؟! انقلاب کریم که بدون مجوز شرعی و قانونی تو خانه هاى مردم بریزیم؟! معنى این حرکت‏ها این است که اسلام و نظام جمهوری اسلامی این مجوزها را می دهد!کارهاى کمونیستها را مى کنند به اسم اسلام. کارهاى مارکسیستها را مى کنند به اسم اسلام. حرفهاى آنها را مى زنند به اسم اسلام. و این نهضت از داخل دارد مى پوسد. مثل یک خربزه اى که از بیرون شما آب به آن مى دهید، به آن توجه مى کنید، یک وقت که مى خواهید بچینید، مى بینید کرمزده شده، از باطن خراب شده است. لذا آنهایى که به اسم اسلام و انقلابی گری خودسری می کنند، کرمهایى هستند که باطن این نهضت را به فساد خواهند کشید. و من نمى‏دانم باید چه بکنیم. (ر.ج؛ صحیفه امام، ج‏11، ص 312)

این روحیه و دیدگاه حضرت امام فقط اختصاص به دوران انقلاب نداشت، تنها نسبت به نظام جمهوری اسلامی نبود، بلکه ایشان مبنایی و ریشه ای مخالف این بی قانونی و خودسری ها بود. چنانچه در دوران پهلوی هم به این نوع اعمال، چه از ناحیه دولتیان و چه از طرف مردم، اعتراض کرده و نیروهای خودسر را «کولی» و «چماق به دست» دانسته و می فرمود:

به اسم کولى و کولیها مى ریزند توى یک مدرسه، مى ریزند توى دانشگاهى، توى یک جایى، مى ریزند مى کشند و مى زنند، و بعد پشت سرشان هم مأمورین انتظامى ایستادند که این کولیها هر کارى دلشان مى خواهد بکنند. (ر.ج؛ صحیفه امام، ج ‏4، ص 166) مملکتى که به حَسَب اصطلاح باید شاهش و وزیرش و قوای نظامی و انتظامیش درصدد این باشند که نظم برقرار کنند، اینها تشبث مى کنند به یک عده چماق به دست و کولى و حمله می کنند به اماکن دینی و علمی و مردم. اینها زیر سایه چماق کولى ها مى خواهند زندگى کنند! این ننگ است براى ما که یک همچو کسى به ما حکومت کند. یک همچو کسى به ما براى ما وزارت کند، وکالت کند! وقتى بنا شد چماق باشد، مردم هم چماق به دست می گیرند. مگر یادمان رفته که در 15 خرداد ریختند در مدرسه فیضیه و آن خرابکاریها را کردند، یک دسته‏اى را آوردند از خودشان در پناه پاسبانها و در پناه لشکریها، ریختند توى مدرسه، آن کار را کردند. (ر.ج؛ صحیفه امام، ج ‏4، ص 291؛ ج ‏5، ص 86)

دردناکتر این که حضرت امام، با آن همه سختی ها و فشار و تبعید و... در پیش از انقلاب خم به ارو نیاورد و ابراز خستگی و ناراحتی نکرد، اما با خورسری و اعمال خلاف قانون عده ای نادان به ظاهر مؤمن و انقلابی نما اظهار ناراحتی و خستگی کرده و فرمود:

«من هم دارم خسته می شوم .خدا می داند که من در آن رژیم سابق هیچ وقت از هیچ چیز خسته نمی شدم، هر فشاری می آوردند بر من خسته نمی شدم. حالا دارم از خودمان خسته می شوم. آخر چرا باید اینطور باشد. یک فکری بکنید .اگر دیر بجنبید اسلام را در خطر تضییع و رفتن آبرویش قرار داده اید. مسئولیم همه ما. هر کاری از من برآید می کنم .هر کاری هم از شما می آید باید بکنید... این که معنا ندارد که ما بنشینیم و هر که هر کاری دلش می خواهد بکند و هر غلطی می خواهد بکند و ما هم بنشینیم همین طور تماشاگر مسئله باشیم.» (صحیفه امام، ج 11، ص 316) «این یک قدرت مرکزى مى خواهد. یک قدرت اجرایى مى خواهد که این اشخاص هر جا یک شلوغى کردند، اینها را بگیرند و محاکمه شان کنند، و جزایى اگر دارند به آنها بدهند. سر خود همین طورى یک دسته اى، هر کس در هر جا، یک تفنگى داشته دست خودش گرفته، و به اسم «کمیته» و به اسم «پاسدار» و به اسم [بسیج‏]، هر که هر چه دلش مى خواهد، هر کارى دلش مى خواهد مى کند. با هر که بد است مى ریزند منزلش [بازرسى‏] مى کنند. با هر که یک غرضى دارند مى ریزند منزلش. خانه اش را [غارت‏] مى کنند. و این یک خطر بزرگى است که براى اسلام در زمان ما پیش آمده، و شاید خطرش بیشتر از خطرى باشد که اسلام از رژیم سابق داشت.» (همان، ص 314)

منابع:

ـ کتاب صحیفه امام

ـ کتاب سیرت رسول الله

ـ مجله بشارت 1386 شماره 59

ـ کتاب باستان شناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن (بی‌آزار شیرازی)





تاریخ : دوشنبه 94/10/28 | 7:32 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر

ما چرا اینگونه هستیم؟!

ما مسلمانان، به ویژه از نوع شیعه آن، چرا این گونه هستیم؟ همه انسانیت، مسلمانی، ایمان، معنویت و... را در عبادات و عمل به احکام فردی می بینیم؟ از اجتماعیات و اخلاق انسانی و از غم و اندوه دیگران بی غمیم؟ دینداری خلاصه شده در؛ نماز، روزه، حجاب، خمس و زکات، عزاداری و از این قبیل چیزها! حال، جریان چیه؟!

امروز (دوشنبه، چهاردهم آبان 94) محل کارم بودم و مشغول؛ نزدیک ظهر گفتم یک تجدید وضویی بکنم (البته منظور وضو گرفتن برای نماز ظهر نیست! این اصطلاح مؤدبانه...) از اتاق بیرون آمدم، دیدم یکی از همکاران روحانی در همان وسط راه رو اداره یک تیکه موکت انداخته و در حال نمازه! تعجب کردم! هی به ساعت روی دیوار دقت کردم، دیدم نیم ساعت به اذان ظهره، به این بنده خدا نگاه کردم، در حال نمازه! خدایا چی شده؟ اگر قضای نماز هم باشه، باز نه جاش و نه زمانش الآنه! گفتم شاید اذان شده و ساعت خرابه! تا برم طرفه... آقا نماز را تمام کرد و تعجب مرا دید و پیش از پرسش فضولانه بنده، به زبان آمد و گفت؛ «بله، شنیدم دیشب، نه، پری شب در قم زلزله شده، داشتم قضای نماز آیات به جا می آوردم!» تنها پاسخ و کاری که کردم، خندیدم و سری تکان داده و پی قضای حاجت خویش رفتم. برگشتم و این دلنوشته را نوشتم؛ با حدیثی از امام صادق (ع) که می فرماید:

 «برای شناخت ایمان و نیکی و درستکاری کسی به رکوع و سجده طولانی او نگاه نکنید زیرا چه بسا این رکوع و سجده طولانی، چیزی است که آن شخص به آن اعتیاد پیدا کرده است. در این صورت اگر آن را ترک نماید، به دلیل ترک عادت، وحشت زده و پریشان حال گردد. اما برای شناخت، به راستگویی و رعایت حقوق دیگران و ادای امانت اش نگاه کنید و آن را معیار و ملاک قرار دهید.»

واقعاً عبادات و تکالیف شرعی فردی، مثل نماز و روزه، آن هم از نوع بالایی آن، چه جایگاهی نسبت به دیگر احکام دینی و اجتماعی دارد؟ تقید به کدام یک از نشانه های اصلی و محوری دین و ایمان است؟ با توجه به این حدیث از امام(ع) که به صراحت، عبادات و تکالیف شرعی فردی را در معرض آسیب اعتیاد و عادت دانسته، می توان نتیجه گرفت که نمی توان آنها را نشانه قطعی دینداری و ایمان کسی دانست؛ درمقابل، دو نمونه دیگر یعنی راستگویی و ادای حقوق دیگران، توجه به احکامی و وظایفی که در ارتباط با اجتماع و دیگر انسانهاست، و... را می توان به عنوان بهترین و بالاترین نمونه هایی از نشانه دینداری و ایمان حقیقی به شمار آورد. پس روح دینداری و ایمان در اعمال و تکالیف فردی نیست، بلکه جمعی است. به همین دلیل عبادات فردی، ولو کثیر باشد و به ادعای اقامه کنندگان حرفه ای آن «با حال» باشد، اما هیچ اثری در رفتار اجتماعی انسان و تعامل او با سایر انسانها نداشته باشد، فایده ای ندارد. مثلاً یک بازاری و کاسب مقید به احکام فردی (حاج بازای به ظاهر درست و حسابی) اگر از انصاف و شفقت نسبت به خلق خدا بی بهره باشد، نمی توان او را...؛ یا اگر کسی صاحب قدرت است، نسبت به عدالت و حفظ حقوق مردم بی مبالات است... گرچه با شدت هر چه تمام تر نسبت به عبادات و اعمال رسمی دینی جدی و کوشا هم باشد، ولی این اعمال نه تنها هیچ سودی ندارد، بلکه گاه علاوه بر اینکه موجب فریفتن و به اشتباه افتادن دیگران می شود، گاه خود او را نیز به اشتباه انداخته و دچار توهم حقانیت، خود برتربینی و... می سازد.

پروردگارا! یاریمان ده تا از مسلمین واقعی باشیم!




تاریخ : دوشنبه 94/10/14 | 12:51 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر

 

داعش آشکار و داعش پنهان 

عده ای فکر می کنند، داعش تنها در عراق و شام است و بس. اما اگر به مرام و مسلک و اندیشه داعش دقت کنیم، خواهیم دید همه جا ممکن است باشد. اختصاص به یک دین و مذهب و کشور و گروه و حزب ندارد. چراکه داعش، چیزی جز «خود حق پنداری مطلق و دگر‌ناحق شماری محض» نیست و این اندیشه، در بسترهای مختلف، نتایج گوناگون می زاید: یک جا سر می بُرد و خون می ریزد، جای دیگر، سرمایه می بَرد و مال می اندوزد و دگر جا، حق می خورد و حق جلوه می دهد و البته همه جا، نفرت و نفاق و دروغ می پراکند.

جانمایه داعش، مرزبندی بین انسانها بر حق و ناحق؛ خودی و غیرخودی و... است. در یک جمله «هر که با ما نیست، بر ماست و مرتد و ناحق» پس خون و آبرویش مباح و حق و حقوقش بر باد!

این نگاه، نه در میان داعش که در بسیاری دیگر از نقاط دنیا و تاریخ نیز رایج بوده و هست. حتی به طرز آشکاری در ایران امروز نیز وجود دارد. عده ای از سیاسیون داخلی، به طور جدی معتقدند که خودشان «حق مطلق، تنها دلسوزان انقلاب، دارای اندیشه برتر، تنها مسلمانان واقعی، تنها انسان های دارای بصیرت و ...» هستند و بقیه، چیزی نیستند جز گروهی «فتنه گر، نفوذی، ستون پنجم، خائن، فریب خورده، نادان، آب به آسیاب دشمن ریز، وابسته به بیگانگان، مزدور، قلم به دست رسانه های زنجیره ای، سلطنت طلب، لامذهب، مواجب بگیر سوروس و شاه عربستان و...» هستند.

فقط کافی است یکی از روزنامه های معرّف این جریان خودشیفته را بگشایید و ببینید که آیا زیر نویس عکس های داعش، به زبان فارسی و با ادبیاتی مشابه و البته متنوع تر از آن، هر روز در ادبیات این جریان، تکرار نمی شود؟

حتی اندیشه و روحیه داعشی ممکن است در یک جمع و خانواده و در یک فرد هم باشد. این که یکی نظر و عقیده و برداشت خود را حق مطلق دانسته و به نظر دیگران ارزشی قائل نباشد و به راحتی رد کند!

چکیده و برداشتی از نوشته سایت «عصر ایران»

 




تاریخ : سه شنبه 94/9/24 | 12:32 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر