سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

نبایدها 

   1 – دشمن انسان: إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا(فاطر:6) شیطان دشمن شماست. ‏شما [نیز] او را دشمن بگیرید.

   2 – گامهای شیطان: وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ(بقره:168و208 ؛ أنعام:142 ؛ نور:21) از گامهاى شیطان پیروى نکنید.

 3  نتیجه رهروی شیطان: مَن یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَ الْمُنکَرِ(نور:21) هر کس پاى بر جاى گامهاى شیطان بنهد [بداند که] او به زشتکارى و امور ناپسند وامیدارد.

 4 - دوستی با کافران: لاَ تَتَّخِذُواْ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء(نساء:144) کافران را به دوستى خود مگیرید. لاَ تَتَّخِذُواْ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَکُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا ... أَوْلِیَاء(مائده:57) کسانى را که دین شما را به ریشخند و بازى گرفته ‏اند ...  به عنوان دوست[خود] مگیرید.

5 دقت در انتخاب دوست: یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ یَقُولُ ... یَا وَیْلَتَى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا(فرقان:27-28) روزى است که ستمکار دستهاى خود را مى‏گزد [و] مى‏گوید ... اى واى(بر من) کاش فلانى را دوست [خود] نگرفته بودم.

       6- قسم به خدا: وَلاَ تَجْعَلُواْ اللّهَ عُرْضَةً لِّأَیْمَانِکُمْ(بقره:224) خدا را در معرض سوگندهای خود قرار ندهید.(به نام خدا قسم یاد نکنید.)

      7 قسَمهای لقلقه زبانی: لاَ یُؤَاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمَانِکُمْ وَلَکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الأَیْمَانَ(مائده:89) خدا شما را به سوگندهاى بیهوده ‏تان مؤاخذه نمى‏کند ولى به سوگندهایى که [از روى اراده] مى‏خورید [و مى‏ شکنید] شما را مؤاخذه مى‏کند.

8 توقف در نادانسته ها: لاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ(إسراء:36) چیزى را که بدان علم ندارى، دنبال نکن.

9 آمِر بی عمل: أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ!؟(بقره:44) آیا مردم را به نیکى فرمان مى‏دهید و خودتان را فراموش مى‏کنید؟

10 گفتار بی عمل: لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ(صفّ:2) چرا آن چه را که انجام نمی­دهید، بر زبان می ­آورید؟

11 شهادت به ناحق: لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ(فرقان:72) (مؤمنان کسانی هستند که) گواهى دروغ نمى‏دهند.

12 نماز در حال مستی: لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُکَارَى حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ (نساء:43) در حال مستى به نماز نزدیک نشوید، تا زمانى که بدانید چه مى‏ گوئید.

13 پرداخت صدقه بدون منت و اذیت: لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِکُم بِالْمَنِّ وَالأذَى (بقره:264) صدقه‏ هاى خود را با منّت و آزار، باطل نکنید.(منت گذاری و اذیت نیازمندان، موقوف!)

14 سوءظن: اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ(حُجُرات:12) از بسیاری از گمان­ها اجتناب کنید؛ زیرا بعضی از آن­ها گناه هستند.

15 تجسُّس: وَلَا تَجَسَّسُوا(حُجُرات:12) -در امور یکدیگر- تجسّس نکنید.

16 ورود بی اجازه: لَا تَدْخُلُوا بُیُوتًا غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا(نور:28) به خانه‏ هایى که خانه‏ هاى شما نیست، داخل نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن سلام گویید.

17 غیبت: وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ(حُجُرات:12) غیبتِ هم را نکنید. آیا دوست دارید گوشتِ مردارِ برادر خود را بخورید؟! بدتان می­ آید.

* جواز غیبت: لاَّ یُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ(نساء:148) خداوند بانگ برداشتن به بدزبانى را دوست ندارد مگر [از] کسى که بر او ستم رفته باشد.

18 عیبجوئی و بدگوئی: وَیْلٌ لِّکُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ(همزه:1) واى بر هر بدگوى عیبجویى.

19 تمسخُر: لَا یَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن یَکُونُوا خَیْرًا مِّنْهُمْ(حُجُرات:11) هم را مسخره نکنید. شاید آن­ها بهتر از شما باشند.

20  القاب زشت: وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ(حُجُرات:11) هم را با القاب – و عناوین – زشت صدا نکنید.

21 تکبر: لَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ(لقمان:18) با تکبر از مردم رُخ مَتاب.

22 - غرور: لَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا(لقمان:18) با غرور بر روی زمین راه مرو.

23 خودکشی: لاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَه(بقره:195) به دست خود، خود را به هلاکت نیاندازید.

24 فراموشی یاد خدا: مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا(طه:124) هر کس از یاد من دل بگرداند،(غافل شود) زندگى او تنگ [و سخت] خواهد شد.

25 بخل و اسراف: لاَ تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِکَ وَلاَ تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا(إسراء:29) دستت را به گردنت زنجیر مکن(بخیل نباش) و بسیار [هم] گشاده ‏دستى منما تا ملامت ‏نشوی و حسرت‏زده بر جاى نمانى.

* نه بخل و نه اسراف: الَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا(فرقان:67) (مؤمنان)کسانى‏ هستند که چون انفاق کنند نه ولخرجى مى‏کنند و نه تنگ مى‏گیرند و میان این دو [روش] حد وسط را برمى‏گزینند.

26 نه تأسف ، نه شادی: لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ (حدید:23) بر آنچه از دست ‏شما رفته، اندوهگین نشوید و به [سبب] آنچه به شما داده شده است‏، شادمانى نکنید.(ذوق مرگی موقوف)

27 اموال و اولاد: اعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ(أنفال:28 ؛ تغابن:15) بدانید که اموال و فرزندان شما [وسیله] آزمایش [شما] هستند.

اللهم وَفِّقنا بهذه الآیات.آمین یا ربَّ العالَمین!

 




تاریخ : یکشنبه 95/3/2 | 7:23 عصر | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر


اخلاق از منظر قرآن

بایدها

* ارکان دین و اخلاق: لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَ ذِی الْقُرْبَى وَ الْیَتَامَى وَ الْمَسَاکِینِ وَ قُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا وَ أَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَ آتُواْ الزَّکَاةَ(بقره:83) جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و مستمندان احسان کنید و با مردم [به زبان] خوش سخن بگویید و نماز را به پا دارید و زکات را بپردازید.

1 ما با هم برادریم: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَه فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ(حُجُرات:10) مؤمنان با هم برادرند. بین برادران خود اصلاح(و سازش برقرار) کنید.

2 همکاری در امور خیر: تَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى (وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ)(مائده:2) در نیکوکارى و پرهیزگارى با یکدیگر همکارى کنید (و در گناه و دشمنی دستیار هم نشوید.)

3 سبقت گرفتن از یکدیگر در امور پسندیده: فَاسْتَبِقُواْ الْخَیْرَاتِ(بقره:148؛ مائده:48) در کارهاى نیک بر یکدیگر پیشى بگیرید.

4 برپائی نماز: أَقِمِ الصَّلَاةَ(لقمان:17) نماز را بر پا بدار. 

5 استعانت و کمک از نماز: وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ(بقره:45) از شکیبایى و نماز یارى بجویید.

6  نماز و پرهیز از منکرات: إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ(عنکبوت:45)نماز از کار زشت و ناپسند باز مى‏دارد.

7 سلام دادن: فَإِذَا دَخَلْتُم بُیُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنفُسِکُمْ(نور:61) چون به خانه‏اى وارد شدید، به یکدیگر سلام کنید.

8 جواب سلام: وَإِذَا حُیِّیْتُم بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا(نساء:86) و چون به شما سلام داده شد، شما به [صورتى] بهتر از آن سلام بدهید یا همان را [در پاسخ] برگردانید.

9 سلام به جاهلان: وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا(فرقان:63) و چون نادانان ایشان را طرف خطاب(مورد پرخاش) قرار دهند، به ملایمت پاسخ مى‏دهند.(و به آنها سلام میدهند.)

10 گذشت کریمانه: إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا(فرقان:72) (مؤمنان کسانی هستند که) چون بر لغو بگذرند، با بزرگوارى میگذرند.

11 - امر به معروف و نهی از منکر:وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنکَرِ (لقمان:17) امر به معروف و نهی از منکر کن.

12 نیکی به پدر و مادر: وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا(إسراء:23) و به پدر و مادر [خود] نیکی کنید. هنگامی که  یکى از آن دو یا هر دو در کنار تو به سالخوردگى رسیدند، به آن­ها [حتى] اوف نگو و به آنان پرخاش نکن و با آنها سخنى شایسته بگو.

13 خدمت به پدر و مادر: وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا(إسراء:24) و از سر مهربانى، بال فروتنى بر آنان بگستر و بگو پروردگارا! آن دو را رحمت کن، چنان که مرا در کودکی پرورش دادند.

14 دعا برای پدر و مادر: رَبِّ اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِمَن دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِنًا(نوح:28) خداوندا! بر من و پدر و مادرم و هر مؤمنى که در سرایم درآید، ببخشاى.

15 - صبور باش:وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَکَ(لقمان:17) بر آن چه به تو میرسد، صبر نما.

16 میانه رَوی: وَاقْصِدْ فِی مَشْیِکَ(لقمان:19) در رفتارت میانه رو باش.

17 -  آرام سخن گفتن:وَاغْضُضْ مِن صَوْتِکَ (لقمان:19) آرام سخن بگو.

18 فروتنی و تواضع هنگام راه رفتن: وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا(فرقان:63) و بندگان خداى رحمان کسانى‏ هستند که روى زمین به نرمى گام برمى‏دارند.

19 مسئولیت خانوادگی: قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَه(تحریم:6) خود و خانواده خود را از آتش جهنم نگاه دارید؛ آتشی که هیزمش از مردمان و سنگ است.

20 مسئولیت گوش و چشم و قلب: إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا(إسراء:36) همانا گوش و چشم و قلب؛ همه مورد پرسش واقع خواهند شد.

21 پاکدامنی و پاک چشمی: قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ ... وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ(نور:31-32) به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و پاکدامنى ورزند که این براى آنان پاکیزه‏تر است ... و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را [از هر نامحرمى] فرو بندند و پاکدامنى ورزند.

22 شنیدن سخنان و انتخاب بهترین: فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ(زمر:18) بشارت بده به بندگان من که به سخن گوش فرامى‏دهند و بهترین آن را پیروى مى‏کنند.

23 تسلیم خواست خدا بودن: عَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَ عَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَّکُمْ(بقره:216) بسا چیزى را خوش نمى‏دارید و آن براى شما خوب است و بسا چیزى را دوست مى‏دارید و آن براى شما بد است.

24 انفاق: لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ(آل­عمران:92) هرگز به نیکوکارى نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید، انفاق کنید.

25 فرو خوردن خشم و بخشیدن مردم: وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ(آل­عمران:134) و خشم خود را فرو مى‏برند و از مردم در مى‏گذرند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.

26 نرمخوئی: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ(آل­عمران:159) پس به [برکت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پُر مهر] شدى و اگر تندخو و سخت­دل بودى، قطعاً از پیرامون تو پراکنده مى‏شدند. پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه.

27 -  مشورت با دیگران:وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ(آل­عمران:159) و در کار[ها] با آنان مشورت کن. و أمرُهُم شوری بینَهم(شوری:38) امور خود را با مشورت انجام دهید.

28 نیکو سخن بگوئید: َقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا(بقره:83) با مردم [به زبان] خوش سخن بگویید.

29 سخن نیکوتر بگوئید: َقُل لِّعِبَادِی یَقُولُواْ الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ(إسراء:53) به بندگانم بگو آنچه را که بهتر است، بگویند.

30هر چه کنی به خود کنی: مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاء فَعَلَیْهَا وَمَا رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِیدِ(فصلت:46) هر که کار شایسته بکند، به سود خود اوست و هر که کار بدى بکند، به زیان خود اوست و پروردگار تو به بندگان [خود] ستمکار نیست.

31 دفع بدی به خوبی: ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ(مؤمنون:96) بدى را به شیوه‏اى نیکو دفع کن.

32 رعایت عدالت: لاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى(مائده:8) نباید دشمنى گروهى، شما را بر آن دارد که عدالت نکنید. عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است.

33 عدالت پیشگی: وَإِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُواْ بِالْعَدْلِ(نساء:58) و چون میان مردم داورى ‏کنید، به عدالت داورى کنید.

34 وفای به عهد و پیمان: وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ(مؤمنون:8 ؛ معارج:32) کسانى که امانتها و پیمان خود را مراعات مى‏کنند.

35 امانتداری: إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا(نساء:58) خدا به شما فرمان مى‏دهد که امانتها را به صاحبان آنها رد کنید.

36 مرگ: أَیْنَمَا تَکُونُواْ یُدْرِککُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنتُمْ فِی بُرُوجٍ مُّشَیَّدَةٍ(نساء:78) هر کجا باشید شما را مرگ درمى‏یابد؛ هر چند در برجهاى استوار باشید.

37 استرجاع: إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ(بقره:155) چون مصیبتى به آنان برسد، مى‏گویند ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى‏گردیم.

 




تاریخ : دوشنبه 95/2/20 | 10:25 عصر | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر

 

خدا من


پیش از اینها فکر میکردم خدا
خانه ای دارد کنار ابر ها

مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس خشتی از طلا

پایه های برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته با غرور

ماه برق کوچکی از از تاج او
هر ستاره پولکی از تاج او

اطلس پیراهن او آسمان
نقش  روی دامن او  کهکشان

رعد و برق شب طنین خنده اش
سیل و طوفان نعره توفنده اش

دگمه پیراهن او آفتاب
برق تیر و خنجر او ماهتاب

هیچ کس از جای او آگاه نیست
هیچ کس را در حضورش راه نیست

پیش از اینها خاطرم دلگیر  بود

از خدا  در ذهنم این تصویربود

آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان دور از زمین

بود ، اما در میان ما نبود
مهربان و ساده و زیبا نبود

در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت

هر چه میپرسیدم از خود از خدا
از زمین از اسمان از ابر ها

زود  می گفتند این کار خداست
پرس و جو از کار او کاری خطاست

هر چه می پرسی جوابش آتش است
آب اگر خوردی جوابش آتش است

تا ببندی چشم ، کورت می کند
تا شدی نزدیک ، دورت میکند

کج گشودی دست ، سنگت می کند
کج نهادی پای ، لنگت می کند

تا خطا کردی ، عذابت می دهد
در میان آتش آبت می کند

با همین قصه دلم مشغول بود
خوابهایم خواب  دیو و غول  بود

خواب می دیدم که غرق آتشم
در دهان شعله های سرکشم

در دهان اژدهایی خشمگین
بر سرم باران گرز آتشین

محو می شد نعره هایم بی صدا
در طنین خنده خشم خدا ...

نیت من در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه می کردم همه از ترس بود
مثل از بر کردن یک درس بود...

مثل تمرین  حساب و هندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه


سخت مثل حل صدها مسأله
تلخ مثل خنده ای بی حوصله

مثل تکلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود

تا که یک شب دست در دست پدر
راه افتادیم به قصد یک سفر

در میان راه در یک روستا
خانه ای دیدیم خوب و آشنا

زود  پرسیدم پدر اینجا کجاست؟
گفت اینجا خانه خوب خداست

گفت اینجا می شود یک لحظه ماند
گوشه ای خلوت نمازی ساده خواند

با وضویی دست ورویی تازه کرد

با دل خود گفتگویی تازه کرد


گفتمش پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست ؟ اینجا در زمین؟

گفت : آری خانه او بی ریاست
فرشهایش از گلیم و بوریاست

مهربان و ساده و بی کینه است
مثل نوری در دل آیینه است

عادت او نیست خشم و دشمنی
نام  او نور و نشانش روشنی

خشم نامی از نشانی های اوست
حالتی از مهربانی های اوست

قهر او از آشتی شیرینتر است
مثل قهر مهربان مادر است

دوستی را دوست معنی می دهد
قهر هم با دوست معنی می دهد

هیچ کس با دشمن خود قهر نیست
قهر او هم یک نشان از دوستی ست

تازه فهمیدم خدایم این خداست
این خدای مهربان و آشناست

دوستی از من به من نزدیکتر
از رگ گردن به من نزدیکتر

آن خدای پیش از این را باد برد
نام او را هم دلم از یاد برد

آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی نقش روی آب بود

می توانم بعد از این با این خدا
دوست باشم دوست ، پاک و بی ریا

می توان با این خدا پرواز کرد
سفره دل را برایش باز کرد

می توان درباره گل حرف زد
صاف و ساده مثل بلبل حرف زد

چکه چکه  مثل باران  راز گفت
با دو قطره صد هزاران  راز گفت

می توان  با او صمیمی حرف زد
مثل یاران قدیمی حرف زد

می توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سکوت آواز خواند

می توان مثل علف ها حرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد

می توان در باره هر چیز گفت
می توان شعری خیال انگیز گفت

مثل این شعر روان و آشنا

(قیصر امین پور)

 




تاریخ : پنج شنبه 94/11/1 | 3:38 عصر | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر

 

به مناسبت روز دانشجو

در روز 16 آذر1332شمسی 3نفر از دانشجویان در دانشکده فنی دانشگاه تهران به دست دژخیمان رژیم پهلوی به شهادت رسیدند

دکتر شریعتی در سال 1354 در سالروز 16 آذر درباره آن روز چنین می نویسد

اگر اجباری که به زنده ماندن دارم نبود ، خود را در برابر دانشگاه آتش می‌زدم. همان‌ جایی که بیست و دو سال پیش ، « آذر» مان در آتش بیداد سوخت. او را در پیش پای «نیکسون» قربانی کردند! این سه یار دبستانی که هنوز مدرسه را ترک نگفته اند ، هنوز از تحصیلشان فراغت نیافته اند ، نخواستند – همچون دیگران – کوپن نانی بگیرند و از پشت میز دانشگاه، به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خویش فرو برند. از آن سال ، چندین دوره آمدند و کارشان را تمام کردند و رفتند اما این سه تن ماندند تا هر که را می آید ، بیاموزند. هر که را می‌رود  سفارش کنند. آنها هرگز نمی روند. همیشه خواهند ماند. آنها «شهید» ند. این «سه قطره خون» که بر چهره دانشگاه ما همچنان تازه و گرم است. کاشکی می توانستم این سه آذر اهورائی را با تن خاکستر شده ام بپوشانم تا در این سموم که می وزد ، نفسُرند! اما نه ، باید زنده بمانم و این سه آتش را در سینه نگاه دارم

یادشان گرامی و راهشان پررهرو باد.

 




تاریخ : دوشنبه 94/9/16 | 12:56 عصر | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر

یادش بخیر...

یادش بخیر قدیما که بی کلاس بودیم بیشتر دور هم بودیم و چقدر خوش میگذشت و هر چقدر با کلاس تر میشیم از همدیگه دورتر میشیم !!!!

قدیما که بی کلاس بودیم و موبایل و تلفن نبود و واسه رفت و آمد وسیله شخصی نبود ، همیشه خونه ها تمیز بود و آماده پذیرایی از مهمونا و وقتی کلون در خونه در هر زمانی به صدا در میومد، خوشحال میشدیم؛ چون مهمون میومد و به سادگی مهمونی برگزار میشد.

آخه چون بی کلاس بودیم آشپزخونه ها باز (open) نبود و گاز های فردار و ماکروفر و......... نبود و از فست فود خبری نبود ، ولی همیشه بوی خوش غذا مثل آبگوشت و دم پختک و ........ ادمو مست میکرد و هر چند تا مهمون هم که میومد، همون غذای موجود رو دور هم میخوردیم و خیلی هم خوش میگذشت.

تازه چون بی کلاس بودیم میز ناهارخوری و مبل هم نداشتیم و روی زمین و چهارزانو کنار هم می نشستیم و می گفتیم و می خندیدیم و با دل خوش زندگی می کردیم!!!!!!

امروز که فکر می کنم چقدر بی کلاسی زیبا بود!!!!!!!!! آخه از وقتی که با کلاس شدیم و آشپزخونه ها باز (open) شدن و میز ناهار خوری و مبل داریم و تازه واسه رفت و آمد همگی ماشین داریم و هم تو خونه تلفن داریم و هم آخرین مدل تلفن همراهو داریم و خلاصه کلی کلاسهای دیگه؛ مثل بخار پز و انواع زود پز و........ داریم ولی دیگه آمد وشد نداریم!!!!!!! چون خیلی با کلاس شدیم!!!!!! تازه هر از چند گاهی هم که دور هم جمع میشیم ، کلاً درگیر کلاسیم و از صفا و صمیمیت و دل و از همه مهمتر سادگی خبری نیست !!!!!!!

لعنت بر این کلاس که ما آدما رو اینقدر از هم دور کرده و اینقدر اسیر کلاسیم که خیلی وقتا خودمونم فراموش می کنیم!!!!!!

کاش کلاس توی مهربون بودن و عشق ورزیدن و با دل زندگی کردن، بود.

(عاریت گرفته از تلگرام) باز بگید تلگرام بده!!!




تاریخ : یکشنبه 94/9/15 | 10:38 صبح | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر

خمس از منظر مذاهب خمسه

(امامیه،حنفیه،مالکیه،شافعیه و حنبلیه)

گاهی شبهه می شود که خمس فقط به مذهب شیعه تعلق دارد و سایر فِرَق اسلامی آن را واجب نمی دانند. آیا واقعاً چنین است؟ یا نه بلکه آن­ها نیز در مواردی با مذهب شیعه همراه بوده و خمس را در پاره ای از موضوعات واجب می دانند؟

مرحوم محمدجواد مغنیه از علمای لبنان در اقدامی قابل تحسین و درخور توجه در قالب فقه تطبیقی تفاوت آراء مذاهب پنجگانه(اثنی عشری، حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی) را در باب احکام و مسائل شرعی جمع آوری و در معرض دید و قضاوت سایرین گذاشته است. این کتاب در سال 1388هجری برابر با 1346 شمسی به چاپ رسیده است و آقای کاظم پورجوادی آن را ترجمه کرده است. ما نیز به اختصار، اجمال آنچه را در زمینه خمس آورده است، تقدیم می کنیم.

 

موارد خمس

اول – غنائم جنگی

تمام فرقه های پنجگانه معتقدند خمس به آن تعلق می گیرد.

دوم – معدن(چیزی که از زمین استخراج می شود و از جنس زمین است؛ نظیر نفت، سرب، قلع و گوگرد)

حنفیه: در کم و زیاد آن خمس واجب است.

ماکیه و شافعیه و حنبلیه: خمس واجب نیست.

امامیه:اگر به نصاب طلا در زکات برسد، خمس آن به میزان 20دینار کسر میشود.

شعرانی گفته است: بر امام(حاکم) است که سهمی را از صاحبان معدن برای بیت المال وضع کند تا صاحبان معادن به واسطه ثروت و انفاق بر لشکریان، هوای قدرت نکنند.

سوم – گنج(مال دفن شده در زیر زمین که اهل آن از بین رفته اند.)

مذاهب چهارگانه اهل سنت: در گنج؛ چه کم چه زیاد، خمس واجب است.

امامیه: حکم گنج به مانند معدن است.

چهارم - غواصی(آنچه از دریا به واسطه فرو رفتن در آن به دست آید؛ نظیر لؤلؤ و مرجان و...)

مذاهب چهارگانه اهل سنت: هر مقدار باشد، خمس ندارد.

امامیه: پس از کسر مخارج، اگر به یک دینار برسد، خمس دارد.

پنجم – مازاد بر مخارج سال

امامیه: چه تجارت، چه صنعت، چه زراعت، چه مازاد بر درآمد(حقوق)، چه مِلک و غیره خمس بر آن تعلق می گیرد.

مذاهب چهارگانه اهل سنت: بر مازاد بر مخارج سالیانه خمس تعلق نمی گیرد.

ششم – کافر ذمی اگر زمینی را از مسلمانی بخرد؛

امامیه: باید خمسش را بپردازد.

مذاهب چهارگانه اهل سنت: خمس به او تعلق نمی کیرد.

هفتم – مال مخلوط به حرام

امامیه: در صورتی که نه مقدار مال حرام و نه صاحبش معلوم نباشد، پیش از مصرف باید خمسش پرداخته شود.

مذاهب چهارگانه اهل سنت: خمس واجب نیست.

چنانچه ملاحظه می شود در غنائم و معادن و گنج ها مذاهب چهارگانه اهل سنت در وجوب خمس با ما تشریک دارند اما در سایر موضوعات با ما هم­رأی و هم­نظر نیستند که این هم طبیعی است؛ زیرا فهم­ها و برداشت­ها متفاوت است و باب فقاهت و اجتهاد این اجازه را می دهد تا فقیه بر اساس یافته­های خود، حکم به وجوب یا جواز یا تحریم کند.

 

مصارف خمس

شافعیه و حنابله: مصرف خمس به 5قسم تقسیم می شود؛ سهم رسول خدا-ص-(که صرف مصالح مسلمین می شود.) ، ذوی القربی(سادات منسوب به هاشم) ، ایتام ، مساکین و ابن السبیل(در راه ماندگان).

حنفیه: سهم رسول خدا با وفاتش ساقط می شود. ذوی القربی(خمس به واسطه فقیر بودن به آن ها تعلق می گیرد نه انتساب آن­ها به رسول خدا-ص-) ، ایتام ، مساکین و ابن السبیل.

مالکیه: زمامدار(حاکم اسلامی) به هر نحو که مصلحت بداند، خمس را مصرف می نماید.

امامیه: سهم خدا و رسول-ص- و ذوی القربی به امام یا نایبش واگذار می شود تا در مصالح مسلمین صرف شود . ایتام و مساکین و ابن السبیل نیز به شرط سادات بودن، جزو مصرف کنندگان خمس محسوب میشوند.

خداوند ما را از ملتزمین به آداب آئین خود قرار دهد.(آمین)




تاریخ : شنبه 94/8/23 | 4:33 عصر | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر

 

حجت الاسلام قرائتی:

آرایش زن چیست؟ زن ذاتاً دوست دارد آرایش کند و این جزء ذات زن است. 

متأسفانه بعضی از این حاج‌خانم‌های پیرزن در خانه تا می‌بینند دخترشان یا عروسشان آرایش می‌کند، یک تعبیرات زشتی به کار می‌برند.

خانم! تو پیری؟!!! خجالت نمی‌کشند.

طوری نیست خجالت نکشند. مگر می‌خواهد بیرون برود خودش را نشان جوان‌ها بدهد؟ خودش را آرایش می‌کند.

ما زن داریم دو لیتر گریه می‌کند برای امام حسین(ع). اما اگر بفهمد پسرش با عروسش یک بستنی خورده کودتا می‌کند. روضه هفتگی، ختم انعام، ختم قرآن، همه‌ دعاها و نمی‌دانم «امن یجیب»، مهرش، جانمازش اندازه‌ یک بقچه‌ حمام است. اما اگر بفهمد که این مثلاً با عروسش رفته فرض کنید حالا بگردند، دری وری می‌گوید. زن نژادش این است.

شما یاد بگیرید از امیرالمؤمنین(ع)، با غلامش رفتند پیراهن بخرند، پیراهن قشنگ را داد به غلامش، گفت: آقا من قنبر غلام هستم. فرمود: مگر جوان نیستی؟

خب جوان دوست دارد شیک بپوشد. سر به سر بچه‌ها نگذارید. در آرایش حلال، وقتی به آرایش حلال گیر دادید، آن ها سمت آرایش حرام می‌روند. خیلی از گیرهایی که می‌دهند این ها ضررش به خودشان برمی‌گردد.

بعضی از جوان‌ها تا حالا چند مورد آمدند به من گفتند حاج آقا قرائتی! من به خاطر شما یک سیلی خوردم.

گفتم: چرا؟ گفته: من می‌خواستم آن کانال فوتبال ببینم، پدرم گفت: آن کانال قرائتی را ببینیم. من هی زدم فوتبال، او هی زد قرائتی! آخرش یک سیلی به من زد.

من از همه‌ این هایی که از پدرشان یا پدر بزرگشان کتک خوردند، معذرت می‌خواهم. آخر این قرائتی تحمیلی درست نیست. اسلام گفته آزادی، حتی اگر آمدی پشت سر این آقا نماز خواندی، رکعت دوم آزادی! قصد فرادا کن، برو. اصلاً نماز مغرب را خواندی، نماز عشا را آزاد هستی، رها کن برو.

اسلام به ما آزادی داده است. اگر ما به حلال ها قناعت کنیم، همه‌ مردم مسلمان می شوند. گیر این که بعضی ها اسلام به آن ها سنگین است، در همین نماز جمعه دیروز، نماز جمعه گذشته رفتیم، به ما گفتند: بین دو نماز صحبت کن. گفتم: سخنرانی بین دو نماز گروگان گیری است. گفت: فرار می‌کنند. گفتم: خب فرار کنند. مگر میخواهی مردم را اسیر کنی؟ کم حرف بزن، خوب حرف بزنی فرار نمی‌کنند، حالا فرار هم کردند، کردند.

 




تاریخ : شنبه 94/8/9 | 11:56 صبح | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر

شرایط شفاعت‌شونده 

الف: توحید و اعتقاد به وحدانیت خداوند؛ اولین و بلکه مهمترین و اساسی‌ترین شرط شفاعت است. شرک و بت‌پرستی مانع از شفاعت می‌گردد؛ یعنی اولیاء خدا مشرکین را شفاعت نمی‌کنند. امام حسن مجتبی (ع): رسول گرامی اسلام (ص) فرمود: شفاعت من برای کسانی است که گناهان کبیره انجام داده‌اند غیر از شرک و ستم.

ب: ظالم نباشد؛ شفاعت‌شونده ظلم و ستم به دیگران روا نداشته باشد؛ چون پیامبر(ص) فرمودند: شفاعت من شامل اهل ظلم و ستم نمی گردد.
شفاعت رسول خدا یا اولیاء خدا شامل کسانی است که به نفس خویش ستم نموده‌اند، ولی شفاعت آنها شامل کسانی که ظلم و ستم به دیگران نموده‌اند، نمی‌شود؛ مگر این که مظلوم از حق خویش بگذرد و ظالم را عفو نماید.
علی(ع) می‌فرمایند: آگاه باشید که ظلم و ستم سه گونه است:
ظلمی که بخشوده نخواهد شد و آن شرک به خداست؛
ظلمی که قابل عفو و گذشت است و آن ظلم به خویش است؛
ظلمی که رهایی ندارد و آن ظلم بندگان نسبت به دیگران است.( بحار الانوار ، ج 7 ، ص 271)

ج : اعتقاد به شفاعت؛ شفاعت‌شونده اعتقاد قلبی به شفاعت داشته باشد. در غیر این صورت مشمول شفاعت قرار نمی‌گیرد. رسول گرامی اسلام(ص) فرمودند: هر کس به شفاعت من اعتقاد قلبی نداشته باشد، شفاعت من به او نمی‌رسد.(بحار الانوار ، ج 8، 58)

د : نماز را بزرگ بشمارد؛ و هر کاری را فدای نماز کند. اگر نماز مورد قبول خداوند قرار بگیرد، بقیه‌ اعمال نیز قبول می گردد و به اصطلاح به کار بگوید نماز دارم، نه به نماز بگوید کار دارم. ابی بصیر از امام کاظم(ع) روایت می کند که پدرم امام صادق(ع) در وقت وفاتش فرمود: فرزندم! شفاعت ما به کسی که نمازش را سبک بشمارد، نمی رسد.(وسائل الشیعه ، ج3 ، ص 16)

د: خیانت کار نباشد؛ کسی که خیانت به برادران دینی خود نموده، از شفاعت برخوردار نمی­ باشد. رسول خدا (ص) فرمود: هر کس به برادر دینی خویش خیانت نماید، خداوند برکت را از روزیش برمی‌دارد و زندگیش را ویران می‌سازد و او را به خودش واگذار می‌کند و شفاعتی از او نخواهد شد.( وسائل الشعیه ، ج 12، ص 210 ، حدیث 11)

مخاطبان شفاعت چهار دسته اند:

دسته اول ـ شفاعت باعث می‌شود که (پیش از رفتن به جهنم) شخص گناهکار بخشوده شود.

دسته دوم ـ شفاعت موجب می‌شود گناهکاری که تازه به جهنم وارد شده است، از جهنم نجات یابد.

دسته سوم ـ برخی از گناهکاران پس از آن که مدتها در جهنم می‌مانند، اذن داده می‌شود که شفاعت کنندگان، آنان را شفاعت کنند.

(دسته چهارم ـ عده‌ای اصلاً شفاعت نمی‌شوند و برای همیشه باید در عذاب و جهنم باشند. چنین کسانی مخاطب آیات هُم فیها خالِدون هستند.(از مسلمانان و غیرمسلمانان

- ایجاد امید به خدا؛ بالاترین اثر مثبت شفاعت این است که انسان را به خدا امیدوار می‌کند و یأس و نومیدی را از انسان می‌زداید. در حقیقت منشأ فلسفه شفاعت این است که اصل در آفرینش جهان، رحمت است و امید موجودات به رحمت پروردگار، موجب تداوم آنها می‌گردد.

- رفع یأس؛ از جمله آثار و نتایج شفاعت، زدودن روح یأس و نومیدی از انسان است و مایه این می‌شود که انسان هیچ گاه از رحمت خدا مأیوس نگردد؛ زیرا یأس از رحمت خدا؛ خطرناک‌ترین حالتی است که به انسان عارض می‌شود.

- ایجاد انگیزه برای تحصیل شرایط شفاعت؛ کسی که امید به شفاعت داشته باشد، سعی و تلاش می‌کند که خود را بر انجام کارهای نیک و خیر وادار کند تا مورد شفاعت اولیاء الهی قرار بگیرد و عملی انجام دهد تا خداوند از عمل و گفتار او راضی باشد.

- اعتقاد به شفاعت؛ (و این که پیامبران ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ و اولیاء و صالحان در روز رستاخیز درباره کسانی که پیوند ایمانی خود را با خدا قطع ننموده و رابطه معنوی خود را با شفیعان درگاه الهی حفظ کرده اند، وساطت و شفاعت خواهند کرد،) دارای آثار ارزنده تربیتی است و کاملاً جنبه سازندگی دارد و سبب می شود که گروهی از گنهکاران به راه اطاعت باز گردند.

شفاعت، پارتی بازی نیست

از مطالبی که بیان شد، روشن گردید که شفاعت، پارتی بازی نیست و به این معنا نیست که افراد هر آنچه می توانند گناه کنند و بعد دست به دامن اولیاء خدا بزنند و خود را از عذاب خداوند نجات بدهند. بلکه معنای شفاعت این است که ولی خدا برای کسانی که خود دارای دین صحیح و اعمال شایسته‌اند ولی گناهان قابل عفو و بخشش دارند، دستگیری نماید و آنها را از عذاب الهی برهاند. در نتیجه، شفاعت نوعی تربیت و سازندگی است نه وسیله فرار از زیر بار مسؤولیت.

نکته

(شفاعت و عقاید خرافی)

پیامبر اسلام( ص) و پیشوایان معصوم (ع) نخواسته‌اند با فرمایشات خود پیرامون شفاعت از گناهکاران، مردم را نسبت به گناه و خلافکاری جری کنند و به آنان جرأت معصیت بدهند، بلکه منظور بیان واقعیتی است که در جهان پس از مرگ واقع خواهد شد. بنابراین، اوضاع برخی عقاید رایج بین بعضی عوام و بلکه خواص معلوم الحال مبنی بر این که مثلاً علی(ع) و یا حضرت اباعبدالله(ع) کشته شدند تا امت پیامبر را هر چقدر هم که معصیت کنند، در آن دنیا شفاعت کنند، روشن می شود. چنین عقایدی بیشتر شبیه باورهای مسیحیان است که بر این عقیده اند که مسیح به صلیب کشیده شد تا تضمین گناهان امتش باشد! در حالی که امام صادق(ع) تصریح فرمودند که برای بهره مندی از شفاعت ما باید حداقلی از شرایط را داشته باشید و به اصطلاح خودتان را به ما شفیعان برسانید تا ما بتوانیم از شما شفاعت کنیم و الا دستتان از شفاعت کوتاه خواهد ماند.

مدارک روایات شفاعت

کتابهای شیعه:

1 ـ کافی، تألیف محمد بن یعقوب کلینی، متوفای 328 چاپ آخوندی.

2 ـ من لا یحضره الفقیه، تألیف شیخ صدوق، متوفای 381 چاپ نجف.

3 ـ تهذیب الاحکام، تألیف شیخ طوسی، متوفای 460 چاپ نجف.

4 ـ صفات الشیعه، تألیف شیخ صدوق، متوفای 381چاپ نجف.

5 ـ فضائل الشیعه، تألیف شیخ صدوق، متوفای 381 چاپ نجف.

6 ـ ثواب الاعمال، تألیف شیخ صدوق، متوفای 381 چاپ غفاری.

7 ـ امالی، تألیف شیخ صدوق، متوفای 381 چاپ قم.

8 ـ عیون اخبار الرضا، تألیف شیخ صدوق، متوفای 381 چاپ قم.

9 ـ خصال، تألیف شیخ صدوق، متوفای 381 چاپ غفاری.

10 ـ امالی، تألیف شیخ طوسی، متوفای 460 چاپ قدیم.

11 ـ تفسیر علی بن ابراهیم قمی، (سده سوم) چاپ خشتی.

12 ـ تفسیر عیاشی، (سده سوم) چاپ قم.

13 ـ نهج البلاغه علی ـ علیه السّلام ـ ، تألیف سید رضی، متوفای 406 چاپ مصر با شرح عبده.

14 ـ تفسیر مجمع البیان، تألیف شیخ طبرسی، متوفای 548 چاپ اسلامیه.

15 ـ مناقب ابن شهر آشوب، متوفای 588 چاپ نجف.

16 ـ بشاره المصطفی، تألیف عمادالدین طبری، (سده ششم) چاپ دوم نجف.

17 ـ محاسن برقی، (سده سوم) چاپ تهران.

18 ـ تفسیر فرات کوفی، (سده سوم) چاپ نجف.

19 ـ اختصاص، تألیف شیخ مفید، متوفای 413 چاپ تهران.

20 ـ صحیفه سجادیه، دعاهای حضرت سجاد ـ علیه السّلام ـ ، چاپ آخوندی.

21 ـ مصباح المتهجد شیخ طوسی، متوفای 460 چاپ قدیم.

مدارک ما از کتابهای شیعه مربوط به سده سوم تا ششم هجری می‌باشد.

کتابهای اهل تسنن:

22 ـ صحیح بخاری، تألیف محمدبن اسماعیل بخاری متوفای 256 چاپ کتاب الشعب 9 جزء درسه جلد.

23 ـ صحیح مسلم،متوفای 261 چاپ مصر 1334 هـ .ق 8 جزء در دوجلد.

24 ـ مسند احمد حنبل، متوفای 241 چاپ مصر در شش جلد.

و...




تاریخ : پنج شنبه 94/5/1 | 2:22 عصر | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر

شفاعت بر دوگونه است:

1-      شفاعت تکوینیّه

2-     شفاعت تشریعیّه: 

                 الف) شفاعت تشریعیّه ای که در دنیا برای انسان تحقق می پذیرد.(استغفار)
                   ب) شفاعت تشریعیّه ای که در آخرت متحقق می گردد.

شفاعت تکوینی

عبارت است از واسطه قرار گرفتن علل و اسباب بین ذات مقدّس خداوندی و بین مسبّبات و موجودات خارجیّه در تدبیر و تنظیم وجودشان، در بقاء و استدامه آنها در عالم خلقت. (وسائط فیما بیننا و بین الله تعالی)(المیزان، ج1، ص160) و همچنین بین خداوند و تمام موجودات و مخلوقات و اسباب واقع در راه تحقق بخشیدن موجودات و اعطاء وجود به ماهیّات امکانیّه و قالب های خارجیّه. و به طور کلی هرچه در وسط قرار گیرد و واسطه برای گسترش نور و توحید خداوند متعال در عوالم امکان گردد.
تفسیرالمیزان ، جلد1، صفحه77تا82(استنادعلل مادیّه به خداوند تعالی)
جلد 2 ، صفحه180تا193( تأثیر بعضی از اعمال بر خارج و ارتباط بین اعمال و حوادث خارجیّه)
جلد 20، صفحه283تا285(وساطت فرشتگان در تدبیر امور خارجیه)

شفاعت تشریعی

مقدمه:

خداوند تبارک و تعالی با ارسال پیامبران و انزال کتب آسمانی و وضع احکام و قوانین از اوامر و نواهی و عکس ­العمل آنها از تبعات مخالفت و موافقت که ثواب وعقاب در دار آخرت است، ما را از نعمت سیر تشریعی در راه تکامل برخوردار فرموده است و بر این اساس پیامبران آمدند و مردم را به رحمت و نعمت خداوند بشارت دادند و از عواقب وخیم خیانت و جنایت و ستم برحذر داشتند. حجّت بر مردم تمام شد و بیّنه و برهان، آنها را به پیروی از صراط مستقیم الزام کرد.

یکی از واژه‌هایی که زبانزد عام و خاص است و غالب مردم جهان از ملت­های مختلف و مذاهب و ادیان گوناگون آن را از عقاید مسلم خویش به حساب می­ آورند، واژه‌ شفاعت و شفیع و شافع است.
حتی در بین غیرمسلمانان مسأله‌ شفاعت، مسأله‌ معروف و متداولی بوده است. و تمام مردم عالم به آن معتقدند.
می‌گویند: مردی به نام تبَّع از قبیله حمیر، پیش از تولد رسول گرامی اسلام(ص) ادامه مطلب...


تاریخ : چهارشنبه 94/4/31 | 8:9 صبح | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر

بت پرستان 

آیاتی است که از شفیع بودن بتها انتقاد می کند.

مراجعه به آیات قرآن و تاریخ عرب جاهلی روشن می سازد که بت پرستان، بتهای چوبی و سنگی و فلزی را می پرستیدند و چنین می پنداشتند که با پرستش معبودهای مصنوعی، می توانند رضا و توجه آنان را به خود جلب نمایند تا در درگاه الهی شفیعان آنان باشند.

قرآن مجید به عناوین گوناگون نه تنها از عبادت و پرستش آنها نهی می کند، بلکه از شفیع بودن آنان شدیداً انتقاد می نماید و توجه می دهد که این معبودهای ناچیز که مالک خیر و شر خویش نیستند، چگونه می توانند عذاب الهی را از دیگران دفع کنند؟ اینک این دسته از آیات:

(وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ کَذِبًا أَوْ قَالَ أُوْحِیَ إِلَیَّ وَلَمْ یُوحَ إِلَیْهِ شَیْءٌ وَ مَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنَزلَ الله... – أنعام:93) 

1- وَمَا نَرَى مَعَکُمْ شُفَعَاءکُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِیکُمْ شُرَکَاء ( انعام: 94) «( به گروه بت پرست گفته می شود ) چرا ما شفیعان شما را که آنها را شریکان «خدا» می پنداشتید، نمی بینیم؟ پیوندهای شما با آنها قطع شد و آنچه درباره این بتها تصور می نمودید، ( شریکان خدا می دانستید ) باطل گردید».

2- وَ یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَضُرُّهُمْ وَ لاَ یَنفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللّهَ بِمَا لاَ یَعْلَمُ فِی السَّمَاوَاتِ وَ لاَ فِی الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ( یونس :18)«موجوداتی را می پرستند که ضرر و سودی به آنها نمی رساند، و می گویند آنها شفیعان ما در پیشگاه خداوند می باشند! بگو آیا خبر از چیزی می دهیم که در آسمانها و زمین خدا از آن خبر ندارد، پیراسته است خدا از آنچه برای او شریک قرار می دهیم».

(ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُون – روم:10)

4- «وُ لَم یُکن لَهم مِن شُرکائِهِم شُفعاءُ و کانوا بِشُرکائِهِم کافرین».( روم:13) «( روز رستاخیز ) از میان بتهائی که می پرستیدند و شریک خداوند تصور می کردند، شفیعانی برای آنان نبود ( آنان در آن روز ) معبود بودن آنها را انکار می نمایند».

5- «اَم اتّخذوا من دون اللهِ شُفعاءَ قُل اَوُلَو کانوا لا یُملِکون شَیئاً و لا یُعقِلون».( زمر: 43) «بلکه آنان شفیعانی جز خدا اتخاذ نموده اند، بگو با این که آنها مالک چیزی نبوده و تعقلی ندارند (باز آنها را شفیع می پندارید )».

با توجه به متن این آیات، و قرائنی که در قبل و بعد آنها است، روشن می گردد که هدف همگی انتقاد از شفیع بودن بت ها می باشد، و مفاد آنها نفی شفاعت به طور مطلق نیست بلکه هدف، انتقاد از شفیع بودن بت ها است؛ زیرا این موجودات ( که به تعبیر قرآن عقل و شعوری ندارند و مالک چیزی نیستند ) چگونه می توانند از دیگری دفع ضرر کنند؟

3- أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن یُرِدْنِ الرَّحْمَن بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئًا وَلاَ یُنقِذُونِ(یس:23)«آیا من جز خدا، خدایانی برای خود انتخاب کنم، در صورتی که هر گاه از طرف خدا ضرری ( کیفر ) متوجه من می گردد، شفاعت آنان سودی نبخشیده و مرا نجات نمی دهد».

گوینده این سخن طبق نقل مفسران، حبیب نجار است که به حمایت از رسولان عیسی برخاسته، و از توجه به بتها و اعتقاد به شفاعت آنها انتقاد می کند.

بنابر این، مجموع آیات نفی کننده شفاعت در چهار گروه خلاصه می گردد. ادامه مطلب...


تاریخ : جمعه 94/4/26 | 2:49 صبح | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر