***مطلبی در اینستاگرام برای سردار سلیمانی گذاشته بودم، همزمان
با اخراج و پایان داعش در سوریه و عراق که اینطور حذف کرده اند.
پ ن: رهبری معظم انقلاب در جمع شرکت کنندگان مسابقات قرآن 98/01/26:
**بدانید که آنچه امروز دشمنان علیه جمهوری اسلامی به یک صورت، و علیه امّت اسلامی به یک صورت انجام می دهند،
نَفَس های آخرِ دشمنی دشمن نسبت به جمهوری اسلامی است. هر چه آنها سختتر بگیرند، ارادهی ما قویتر خواهد شد.
احمدینژاد در یکسال پیش از انتخابات 88 در پاسخ به نسبت ادعای ارتباط دولت با امام زمان نوشت: آیا اگر صاحب اصلی انقلاب را حضرت ولی عصر می دانست، قصد خرافه پردازی یا عوام فریبی و سلب تکلیف از خود را داشت؟!
حجت الاسلام رسول منتجبنیا، قائم مقام حزب «اعتماد ملی» (به دبیرکلی مهدی کروبی)، در یادداشتی با عنوان «چند سوال از رئیس جمهور» در روزنامه اعتماد ملی در تاریخ 11 تیر 87، درباره اعتقادات احمدی نژاد درباره امام زمان (ع) نوشت:
«در سال اول ریاستجمهوری آقای احمدینژاد، با دو واسطه نقل شد که ایشان در سفر استانی به سیستان و بلوچستان و در پاسخ به اعتراض یکی از معاونین که اعتبارات کشور محدود است و چرا این همه وعدههای دهها میلیارد تومانی به هر شهر داده میشود، گفته است: نگران نباشید؛ دو سال دیگر امام زمان (عج) ظهور میکند و همه مشکلات را حل میکند!… نمایندهای از شورای اسلامی، نقل میکرد روزی در ملاقات رئیسجمهور با مقام معظم رهبری ایشان نسبت به اظهاراتش و وعده ظهور حضرت در دو سال دیگر مورد اعتراض شدید رهبری واقع شد و در جواب گفت: «کسانی که با ایشان در تماس هستند، گفتهاند» و پس از خروج از دفتر رهبری، اظهار کرده است: «ایشان تصور میکند من رئیسجمهور او هستم، من رئیسجمهور امام زمان(عج) میباشم!»… بین خواص شایع است که گاهی سر سفره خوراک، یک بشقاب و قاشق و چنگال را در جای خالی کنار گذاشته و اظهار میکنند این برای آقا امام زمان است…
ماجرای طرح مکتب ایران و انتقادات از آن
مکتب جنجال- مکتب ایران
احمدینژاد در واکنش به انتقادات از ایده مکتب ایران گفت: متأسفانه عدهای به دنبال آن هستند که هر چیزی را به موضوع دعوا و تنش تبدیل کنند و در چنین فضایی دشمنان و تحریم غیرقانونی آنان به مسائل دست دوم و دست چندم تبدیل میشود در حالی که توطئه دشمنان تمام نشده است و امروز مسئولیت اول ما ساختن ایران و ایستادن در برابر زورگویی است.
بدون روتوش/ سخنان احمدینژاد و مشایی پیرامون مکتب ایران، تجلیل از ایران، کوروش هخامنشی و فردوسی انتقادات زیادی را از سوی اصولگرایانی برانگیخت که این اظهارات را تقابل با اسلام، گفتمان انقلاب اسلامی و ولایتفقیه میدانستند. اما آیا به واقع چنین بود؟
مشروح این گزارش را از اینجا بخوانید.
آغاز ماجرا؛ مکتب ایران
اسفندیار رحیممشایی، رئیس وقت دفتر رئیس جمهور، در اختتامیه همایش ایرانیان مقیم خارج از کشور، در 13 مرداد 89، سخنانی بر زبان راند که سرآغاز انتقادات جدید از وی، احمدینژاد و دولت شد. [1] وی گفت:
«مکتب اسلام دریافتهای متنوعی از آن وجود دارد… دریافت ناب از حقیقت ایمان و وحقیقت توحید وحقیقت اسلام مکتب ایران است. باید از این پس ما مکتب ایران را به دنیا معرفی کنیم.»
پس از این سخنان، بسیاری از شخصیتهای سیاسی با انتقاد از سخنان مشایی آن را تقابل با اسلام و انقلاب و ولایت فقیه دانستند.
مشایی در پاسخ به انتقادات، مکتب ایران را همان اسلام ناب امام خمینی دانست[2] و از «برخورد سطحی، چکشی و غیرعادلانه از سوی برخی اندیشمندان و فعالان حوزه دین» ابراز تأسف کرد.[3] وی بسیاری از مسائل طرح شده را بینسبت با سخنان خود دانست و گفت که منتقدان سخنان وی را مستقیما نخوانده اند و نفهمیده اند.[4]
احمدینژاد: مکتب ایران ناسیونالیسم نیست
احمدینژاد نیز گفت که «عشق به ایران زمین» به معنای «ملیگرایی و ناسیونالیسم» نیست و ملیگراها دروغ میگفتند و با دشمن همراه شدند. وی گفت:
«امروز ایران یک جغرافیا، ملیت و قوم و قبیله نیست بلکه یک راه و مکتب است. ایران یعنی عدالت، خداپرستی، آزادی و راه نجات.»[5]
رئیس جمهور تأکید کرد که «من هم گفته ام ایران یک مکتب است، یک فرهنگ متعالی و فراتر از جغرافیا و نژاد». احمدینژاد این مسأله را موضوعی فرعی دانست و گفت:
«متأسفانه عدهای به دنبال آن هستند که هر چیزی را به موضوع دعوا و تنش تبدیل کنند و در چنین فضایی دشمنان و تحریم غیرقانونی آنان به مسائل دست دوم و دست چندم تبدیل میشود در حالی که توطئه دشمنان تمام نشده است و امروز مسئولیت اول ما ساختن ایران و ایستادن در برابر زورگویی است.» [6]
چفیه بر گردن کوروش هخامنشی
ورود منشور کوروش به ایران نیزانتقادات را شدیدتر کرد. 19 شهریورماه 89، منشور کوروش (استوانه باستانی مشهور به اولین متن حقوق بشر در جهان) به ایران آمد.[7] احمدینژاد در مراسم افتتاحیه نمایشگاه این اثر باستانی به گردن کوروش و کاوهی آهنگر نمادین «چفیه» انداخت.[8]
ادامه مطلب...
احمدینژاد درباره نظر رهبری پیرامون معاون اولی مشایی گفته است: من خدمت مقام معظم رهبری رسیدم و توضیحاتی دادم که قرار شد کارهایی انجام شود اما بعد از آن، نامه توسط برخی نمایندگان محترم، درز پیدا کرد… بعد از آن، بهتر تشخیص داده شد که نامه منتشر شود و بعد از آن اقدام کنیم.
بدون روتوش/ معاون اولی مشایی و حکم رهبری برای برکناری وی و تأخیر چندروزهی احمدینژاد در اجرای این حکم، نقطهی عطفی شد تا اصولگرایان در ولایتمداری احمدینژاد شک کنند، وی را ادامهدهنده راه مصدق و بنیصدر بدانند.
مشروح این گزارش را از اینجا بخوانید.
26 تیر 88، محمود احمدینژاد اسفندیار رحیم مشایی را به عنوان معاون اول خود تعیین کرد.[2]
نقلقولهای غیررسمی: دستور رهبری برای عزل مشایی
روز 30 تیرماه آیتالله سیداحمد خاتمی این انتصاب را نوعی «دهنکجی» به مراجع تقلید دانست.[3] احمد توکلی نیز از دستور رهبری مبنی بر برکناری مشایی از معاون اولی و عدم به کارگیری وی در دیگر معاونتها خبر داد.[4] مجتبی رحماندوست که آن زمان مشاور رئیس جمهور بود ابلاغ نامه رهبری برای عزل مشایی به رئیس جمهور را تأیید کرد.[5]
احمدینژاد همین روز در جمع خبرنگاران برکناری یا استعفای مشایی را رد کرد.[6]
روز بعد حجتالاسلاموالمسلمین سیدمحمدحسن ابوترابیفرد گفت که دستور رهبری مبنی بر برکناری مشایی «کتبا به رییسجمهور ابلاغ گردیده است» و باید سریعا اجرا شود. وی گفت: «حذف رحیم مشایی از سمتهای کلیدی و معاونتهای رییسجمهور تصمیم استراتژیک نظام است.»[7]آیتالله خاتمی نیز، برکناری مشایی پس از دستور رهبری را «آزمون ولایتمداری» احمدینژاد خواند.[8] علی مطهری که از دو سال قبل پیگیر طرح سؤال از رئیس جمهور بود، از جدیت بیشتر خود در این باره، به دلیل واکنش نشان ندادن رئیس جمهور به دستور رهبری خبر داد.[9]در این زمان دفتر رهبری هنوز اعلام موضعی رسمی و علنی در اینباره نکرده بود.
همین روز، بسیاری از نمایندگان مجلس و فعالان سیاسی و رسانهای از احمدینژاد خواستند مشایی را برکنار کند.
روز یکم مرداد، خبرگزاریها از اعتراض برخی وزیران به معاوناولی مشایی خبر دادند.[10] این اعتراض شامل مجادلهای لفظی و ترک جلسهی هیئت دولت بود که مشایی ریاست آن را بر عهده داشت. البته معاون اطلاعرسانی رئیسجمهور، ریاست جلسه توسط مشایی، ترک جلسه توسط برخی وزیران و مجادلهی لفظی را تکذیب کرد.[11] دو تن از وزرایی که گفته میشد جلسه را ترک کردهاند، چندی بعد برکنار شدند، علیرغم حرفوحدیثها، احمدینژاد بعدا دلایل دیگری برای عزل این دو وزیر عنوان کرد.[12]
سایت جهاننیوز، همینروز، گفتوگویی با علیرضا زاکانی را منتشر میکند. وی «عدم پایبندی به مسلمات»، «خرافهگرایی» و «مسائل امنیتی» را مشکلات مشایی عنوان میکند و از رئیس جمهور به خاطر بیتوجهی به دستور رهبری و نظر اصولگرایان و مراجع تقلید و علما انتقاد میکند.[13]
جمعه دوم مرداد، جمعی از ائمه جمعه به انتقاد از احمدینژاد و لزوم برکناری مشایی «در پی حکم رهبری» پرداختند.[14]
انتشار نامه رهبری؛ شش روز پس از صدور
ظهر روز جمعه دوم مردادماه، پایگاه اینترنتی دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله العظمی خامنهای، در اولین اظهارنظر رسمی، نامهی رهبر انقلاب خطاب به احمدینژاد را منتشر کرد.[15] این نامه که به دستخط شخص رهبری نوشته شده بود و امضای آن تاریخ 88/4/27 را نشان میداد. رهبری در این نامه از رئیس جمهور اینچنین خواسته بودند: «لازم است انتصاب مزبور ملغی و کان لم یکن اعلام گردد.» و دلیل این دستور را اینگونه توضیح داده بودند: « انتصاب جناب آقای اسفندیار رحیم مشایی به معاونت رئیس جمهور بر خلاف مصلحت جنابعالی و دولت و موجب اختلاف و سرخوردگی میان علاقمندان به شما است.» رهبری طی چهارسالی که مشایی معاون احمدینژاد بود هرگز مخالفتی علنی با تصدی وی بر معاونت ریاست جمهوری (ریاست سازمان میراث فرهنگی) نکردند.
مأموریت ویژه برای افشای نامه محرمانه رهبری
نامهی رهبری دستنویس و محرمانه بود ولی با اینحال توسط نمایندگان مجلس علنی شد. همچنین در این نامه دستوری مبنی بر برکناری مشایی از همه معاونتها –آنگونه که ابوترابیفرد و توکلی گفته بودند- نبود.
ابوترابیفرد گفته است که نامه «محرمانه» بوده است و برای علنی کردن آن «مأموریت قطعی» داشته است[16]، وی توضیحی نداده است که چه کسی وی را مأمور کرده بود. وی از این که این «مأموریت» با اطلاع خود رهبری صورت گرفته باشد اطمینان ندارد و با اشاره به انتشار مصاحبهاش در سایت خامنهایداتآیآر میگوید: «فکر میکنم حضرت آقا با این انتشار این نامه موافق بودهاند»[17] گرچه بعدا تلویحا گفت که نظر رهبری همین بوده است.[18]
رهبر معظم انقلاب پیشتر تصریح کرده بودند:
«مبادا کسى تصور کند که رهبرى یک نظرى دارد که برخلاف آنچه که به عنوان نظر رسمى مطرح میشود، در خفا به بعضى از خواص و خلّصین، آن نظر را منتقل میکند که اجراء کنند؛ مطلقاً چنین چیزى نیست. اگر کسى چنین تصور کند، تصور خطائى است؛ اگر نسبت بدهد، گناه کبیرهاى انجام داده. نظرات و مواضع رهبرى همینى است که صریحاً اعلام میشود؛ همینى است که من صریحاً اعلام میکنم.» [19]
ادامه مطلب...
.......... ادامه پرسش ها از حجت الاسلام زیبایی نژاد..............
منظور ما از دولت مشخصا قوه مجریه نیست بلکه همان حاکمیت است، لذا شما اگر مسئولیت خانواده ها و مردم و همه را در نظر بگیرید این باعث سلب مسئولیت از صداو سیما، حوزه، آموزش و پرورش و امثالهم نمی شود!
مشکل ما همین است که وقتی آموزش و پرورش شما دولت سالار شد، به معنی اینکه خانواده اتصالی به مدرسه نداشت و مدیر مدرسه فقط بخشنامه اجرا کرد و دغدغه حوزه علمیه شما در بخش اداری در حد دولت بزرگ شد، مثل یک وزارتخانه که دغدغه مدرک طلاب و نان و آب طلاب را دارد و میزان کارآمدی طلاب در میدان جامعه، حتی دغدغه دوم حوزه هم نیست و یا وقتی دولت آقای احمدی نژاد می گوید مسجد می سازیم، بیشترین ضربه را می زند؛ چرا؟ چون باید حساسیت های عمومی به سراغ مسجد سازی بیاید نه اینکه خودش وعده بدهد که مسجد می زنیم. من به عنوان مردم اگر مسجد بسازم و پول از جیب خودم بدهم، تعلق خاطر پیدا می کنم و برای رونق آن تلاش می کنم، ولی وقتی دولت مسجد می سازد من عقب می روم.
درباره همین مثال مسجد سازی یعنی نظر شما این است که دولت نباید کار اجرایی انجام دهد و فقط فرهنگ سازی کند؟ درباره حجاب هم همین طور؛ البته با اغماض از کوتاهی خانواده ها که امر تربیت را به دولت سپردند به این امید که دولت اسلامی شده است و از آن طرف هم دولت تربیت را به امید خانواده ها رها کرده است.
من می خواهم از شما سوال کنم که: شما دلیلی دارید که بگوید دولت موجود دلسوز تر از مردم برای خودشان است؟ دولت آرمانی را عرض نمی کنم، منظورم وضعیت موجود است. آیا بیشتر از مردم می فهمد؟ و آیا بهتر از مردم اجرا می کند؟ پیش فرض دولت سالاری این است که من مصلحت ها را بهتر می فهمم، دغدغه ام و حساسیتم بیشتر است و بهتر هم اجرا می کنم. این سه تا محل سوال است.
<** ادامه مطلب...
نقشه طبیعی کشور مغولستان تا ایران، این مسیر مستقیم حدود 4000 هزار کیلومتر است، که با خط قرمز مشخص شده است. در صورتی که بخواهند این مسیر زمینی طی شود، خیلی بیشتر از ده هزار کیلومتر می شود. من انواع نقشه های جدید و کتاب های تاریخی را مقابل خودم گذاشتم، هر چه گشتم و هر چه کتابها و مسیر ها را در نقشه ها زیر رو کردم، متوجه شدم به هیچ عنوان امکان این نبوده و نیست که مغولان کشور مغولستان بتوانند، با اسب های سردسیری کوتاه قدشان، از این مسیر سخت کوهستانی و بعضاً بیابانی با رودخانه های خروشان و غیره، با وجود قبیله های مختلف دشمن، در این مسیر عبور کنند. شما هم بگردید و ببینید تا چه اندازه درباره دروغ حمله مغول کشور مغولستان، دروغ گفته و بخورد ملت ها داده اند.
اسب مغولستانی و جاده ابریشم
عزیزانی درباره اسب مغولستانی توضیحات بیشتری خواستند، اسب ها و شتر های پشمالو مناطق سردسیر شمال آسیا، با چند گونه متفاوت، در کشور مغولستان، سیبری کشور روسیه و کشور های قرقیزستان و قزاقستان، و در استان سین کیانگ و صحرای گبی و مغولستان داخلی کشور چین وجود دارند. در این سرزمینها بدلیل سرمای شدید و طولانی، که حتی شبها تا منهای 30 درجه سانتیگراد می رسد، امکان زندگی و بود و باش برای اسبها و شتر های خاورمیانه وجود ندارد. تربیت و نگهداری این اسبها فقط توسط مردمان همان دیار صورت می پذیرد، این گونه اسبها با مهاجرت طبیعی، به اروپای شمالی رفتند. از قرن 15 میلادی، در کشور های روسیه تا فرانسه چند قرن با این اسبها و ترکیب نژادی آنها مبارزه کردند، و آنها را کشتند، زیرا بعلت عدم توانایی در تربیت، ارزش باربری و نظامی نداشتند. درباره این موضوع کتاب و فیلم زیاد نوشته ساخته شده است، البته اندکی از آنها در اسکاتلند و اسکاندیناوی باقی ماندند.
تا نیمه اول قرن 20 برای مسافرت در مسیر ایران چین، که به جاده ابریشم معروف شده است، مجبور بودند در خجند، بارکش های خود را عوض نمایند، و با بارکش های پامیری از خجند و مسیر دره فرغانه، که خود مصیبتی بود، به کاشغر مرکز آدم های رنگارنگ و اقوام گوناگون بروند. سپس از کاشغر با اسبها و شتر های کوتله پشمالوی اویغوری، به تورفان بروند، و از تورفان برای عبور از آلتایی دوباره بارکش های مخصوص آن دیار را می خواستند، تا به صحرای گبی برسند، دوباره تعویض بارکش، تا بعد از عبور از گبی باز هم تعویض بارکش، تا بعد از یک سال مسافرت خسته کننده، به پکن برسند. همانگونه که می بینید چندین مرحله تعویض اسب و شتر و گاو باربری لازم است، تا جاده سمرقند به پکن طی شود، هیچ کدام از این حیوانات نمی توانستند مسیر دیگری را طی کنند. در ضمن چنین مسیری برای امور تجاری، حتی برای گرانترین جنس مانند ابریشم، مقرون به صرفه نبود، بلکه ابریشم چین استان ایران بود، که در اروپا ابریشم چینی می گفتند، و در قرون جدید تصور کردند کشور چین است.
منبع: http://arq.ir/ 163/
ان شاء الله ادامه دارد....
««« 29 بهمن ماه 96 - مصاحبه "حجت الاسلام سروش محلاتی" با اعتماد آنلاین »»»
.......... ادامه پرسش ها از حجت الاسلام زیبایی نژاد..............
حالا شما می فرمایید به مصلحت هست یا نیست؟
در این قاعده با لیبرال ها درگیریم. برخی معتقدند که یا باید سکولاریسم اجتماعی داشته باشیم یا لااقل سکولاریسم حکومتی یعنی حکومت نسبت به ارزشها هیچ گونه وظیفه ای ندارد و باید آزادی ها را تضمین کند. اما ما می گوییم در تفکر دینی حاکمیت نسبت به ارزش ها هم مسئولیت دارد در صورتی که قدرت و مصلحت مداخله را داشته باشد چه در حوزه فرهنگ سازی و ایجاد مطالبه اجتماعی و حساسیت عمومی و چه در عرصه قانون گذاری، در هر دو مسئولیت دارد، این قانون کبرایی است. اما بحث در جزئیاتش به اینجا می رسد که آیا درحال حاضر حکومت ما قدرت دارد و آیا مصلحت وجود دارد یا نه؟
* شما یک بحثی کردید در مثال دانشگاه که ما باید قدرت افکار عمومی را داشته باشیم و بعد اعمال قدرت کنیم، ما دقیقا در جمهوری اسلامی وقتی حجاب را اجباری کردیم افکار عمومی را پشت خود داشتیم؟ آیا اقناع حداقلی وجود داشت تا این کار صورت بگیرد یا خیر؟ یا اینکه در فضای شور و هیجان اول انقلاب بودیم که این اتفاق افتاد؟
من تجربه شخصی خودم را در شهر شیراز می گویم و نمی دانم در جاهای دیگر اینگونه بود یا خیر! در شهر شیراز موقع پیروزی انقلاب، ما زن بی حجاب می دیدیم تا سال 59 بی حجابی برداشته شد و حجاب اسلامی برقرار شد و به ندرت کسی دیده می شد که مو یا کاکلشان بیرون بود. خانم ها یا چادری بودند یا مانتویی. جنگ که آغاز شد در شیراز جنگ زده های خوزستانی که آمدند اوضاع رها شد و یک مقداری از آن به بعد کنترل نشد و جاهای دیگر چگونه بود نمی دانم.
آیا قبل آن کنترل می شد؟
قبل از آن فضای عمومی جامعه به نفع حجاب بود. برای شناخت قبل از آن تاریخ مراجعه بفرمایید به کتاب توسعه و تضاد اثر آقای دکتر فرامز رفیع پور، که می گوید یک تحقیق میدانی انجام شد که سوال کرده بود که زنان چادری در سال 61 چقدر از احترام اجتماعی برخوردار بودند؟ و در سال 71 چقدر؟ بالای 70 درصد ابراز کردند در سال 61 زنان چادری از احترام اجتماعی برخوردارند، یعنی کسی که در سال 56 تا 59 می خواست پز بدهد، چادری می شد. فقط هم بحث ایدئولوژیک نبود. بلکه هیمنه ی انقلاب فضا را عوض کرد و کسی که انقلابی بودنش را می خواست نشان دهد با حجاب، چادر یا مانتو نشان می داد.
پاسخ دهندگان در دهه هفتاد، سی و اندی درصد اعلام کردند که این عده احترام اجتماعی دارند که این خیلی مهم است و من می خواهم از اینجا به یک آسیب مهم حاکمیت برسم. اگر من از شما مصاحبه کنندگان بپرسم که حکومت اسلامی چه حکومتی است، چه پاسخی می دهید؟
گفت و گو الف با رئیس مرکز تحقیقات زن و خانواده، حجت الاسلام و المسلمین زیبایی نژاد؛
آیا حکومت می تواند به اجبار حجاب را اعمال کند؟ یا لزوم اجباری بودن حجاب ریشه در کجا دارد و چرا معتقدید حجاب باید در جامعه اجبار شود؟
آنچه فقها مطرح می کنند که کبرای کلی است و بحث ها ابتدائا در آنجا باید مطرح شود، این است که حوزه اختیارات حاکمیت چیست؟ آیا حاکمیت می تواند فعالیت های بازدارنده و مجازات هایی در قبال گناه (محرمات) اجرا کند یا نه؟ چون در شریعت بحث گناه مطرح است نه جرم. در علم حقوق به جرم تعبیر می شود اما در شریعت گناه معنا می شود. آیا حکومت می تواند مجازات و رفتارهای بازدارنده اعمال کند یا نه؟ در شریعت تعدادی از گناهان است که برای آنها حد خاص وارد شده است مثلا «الزَّانِیَةُ وَ الزَّانی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَه» یا مثلا به کسی که قذف می کند هشتاد ضربه تازیانه بزنید یا زنای محصنه اعدام باید بشود و از این قبیل. برای بعضی موارد هم نص شرعی برای مجازات وارد نشده است که به اینها محدوده تعزیرات می گویند و در آنجا که مطلب خاصی وارد شده است می گوییم حدود.
در مورد تعزیرات مشهور است بین فقها که در عصر غیبت حدود و تعزیرات جاری می شوند؛ البته در صورتی که حاکمیت قدرت داشته باشد و مصلحت بداند؛ یعنی مصلحت در اعمال این مجازات باشد.
قدرت
ما یک بحث قدرت داریم و یک بحث مصلحت که بحث ما از همین جا شروع می شود که این قدرت یعنی چه؟ در تمام مواردی که ما تکلیف داریم چه مربوط به اشخاص باشد و چه مربوط به حاکمیت باشد، به تعبیر شرایط عامه تکلیف با چهار شرط است: بلوغ، عقل، اختیار و علم.
حالا اگر شخصی بالغ عاقل شد و علم به حکم هم پیدا کرد و قدرت انجام کار را هم داشت، باید فعل را انجام دهد. اما اگر قدرت نداشت که کاری را انجام دهد، می گویند حکم (الزام) از وی برداشته شده است. حالا اگر برای حاکمیت خواستید وظیفه تعیین کنید و حاکمیت قدرتش را نداشت، آنجا الزام از وی برداشته می شود؛ یعنی دیگر وظیفه اش نیست تا آن حکم را اجرا کند. فرض کنید مثلا فردا حکومت اسلامی در آلمان و یا ترکیه ایجاد شود، از پس فردای آن می شود چادر سر زنان کنیم؟ یا مثلا شرب خمر که در آن کشورها مرسوم است آیا از پس فردا آن ها از خوردن آن امتناع می کنند؟ پس قدرت نخواهد بود تا به این راحتی اقدام کنید و باید مرحله بندی کنید یعنی اول قدرتش را فراهم کنید و سپس اقدام کنید.
مواردی را هم در تاریخ داشته ایم؛ مثلا امام علی (ع) زمانی که به خلافت رسیدند، شاید ماه رمضان سال اولشان بود که صدای اذان "نماز تراویح" را شنیدند (یک نوع نماز مستحبی که اهل سنت به جماعت می خوانند که به جماعت خواندنش بدعت در دین است که از بدعت های خلیفه ثانی است) حضرت امام حسن (ع) را می فرستند که این نماز نباید به جماعت خوانده شود. ایشان که به مردم پیغام را می رسانند مردم فریادشان بلند می شود فریاد واعمرا واعمرا سر می دهند که هنوز بند کفنت خشک نشده و این جماعت سنت تو را عوض می کنند. حضرت علی (ع) دیدند که زورشان به آنها نمی رسد و رها کردند این عده را. به قول قدیمی ها «وقتی زورت به زن بابایت نمی رسد به او بگو عموجان!» لذا درحدی که قدرت داری باید اقدام کنی.
.: Weblog Themes By Pichak :.